منوی اصلی
Skip Navigation Links

تازه ترین ارسال ها
* چگونه روزه ی خود را به امضای امام زمان برسانیم؟

* حجت زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف و ماه رمضان

* ولادت باسعادت منجی عالم بشریت مهدی فاطمه علیها سلام

مناظرات بی نظیر امام جوادالائمه علیه السلام


دست‌یافتن بر امامت، پیش از سنّ بلوغ، گر چه تا زمان امام جواد علیه السلام  به طور رسمی سابقه نداشت؛ و در بین امامان، هیچ یک در این سن بر مسند امامت ننشسته بود، ولی در بین سایر انبیا و پیامبران سابقه‌دار است؛ و حضرت عیسی و یحیی در کودکی به مقام نبوّت رسیدند و قرآن درباره حضرت عیسی می‌فرماید: «اِنّی عَبْدُاللهِ آتانِی الْکِتابُ وَ جَعَلنی نَبِیّاً»

  و درباره حضرت یحیی می‌فرماید: «وَ آتَیْناهُ الْحُکْم صَبِیّاً»

 این مسأله که علوم و دانش‌های امامان و قّوت فهم و کثرت معارف آنان به واسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسمانی نیست. این علوم از فضل خدا است و صدور این علوم اگر از خردسالان تعجب داشته باشد، از سالمندان نیز تعجّب دارد.

مرور زمان نیز ثابت کرد، غیر از این ذواتِ مقدّسه، فرد دیگری مصداق این فضایل نیست که علمشان از علم خدا و بصیرتشان، موهبتِ خاصّ خدا است. و مسلمانان به شرق بروند یا به غرب، علم صحیح را جز در نزد آنها نخواهد یافت.

چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت رسيد (1) ، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهايى داشته است كه برخى‏از آنها بسيار پر سر و صدا و هيجان انگيز و جالب بوده است.

علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملا ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانايان شيعه بر اساس عقيده شيعه هيچ شك و ترديدى در اين زمينه نداشتند) از اين رو براى اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏كردند.

از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله‏» افزايش يافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مى‏كرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبيت‏خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى ديگر و تضعيف موقعيت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مى‏كرد.

عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی داود بود، نقل می‌کند که ذرقان گفت: روزی دوستش (ابن ابی داود) از دربار معتصم عباسی به نظر رسید.

گفتم: چه شده است که امروزاین چنین ناراحتی ؟ گفت: در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید.

گفتم: چگونه ؟ گفت: سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود.

خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید.

عده‌ای از فقها حاضر بودند، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند و محمد بن علی الرضا را هم خواست.

خلیفه از ما پرسید: حد اسلامی چگونه باید جاری شود؟ من گفتم: از مچ دست باید قطع گردد.

خلیفه گفت: به چه دلیل ؟ گفتم: به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است: فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم.

بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته من را تصدیق کردند.

یک دسته از علماء گفتند: باید دست را از مرفق برید.

خلیفه پرسید: به چه دلیل؟ گفتند: به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی المرافق.

و این آیه نشان می‌دهد که دست دزد را باید از مرفق برید.

دسته دیگر گفتند: دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می‌شود.

و چون بحث و اختلاف پیش آمد، خلیفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت: یا اباجعفر، شما در این مسئله چه می‌گویید؟ آن حضرت فرمود: علمای شما در این باره سخن گفتند.

من را از بیان مطلب معذور بدار.

خلیفه گفت: به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید.

حضرت جواد فرمود: اکنون که من را سوگند می‌دهی پاسخ آن را می‌گویم.

این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند، خطاست.

حد صحیح اسلامی آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد.

خلیفه پرسید: چرا؟ امام (ع) فرمود: زیرا رسول الله (ص) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود: پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو، دو انگشت ابهام پا، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمی‌ماند، و در قرآن کریم آمده است و ان المساجد لله ... سجده‌گاه‌ها از آن خداست، پس کسی نباید آنها را ببرد.

معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد علیه السلام   قطع کردند.

ذرقان می‌گوید: ابن ابی داود سخت پریشان شده بود، که چرا نظر او در محضرخلیفه رد شده است.

سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت: یا امیرالمؤمنین، آمده‌ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری می‌گویم.

معتصم گفت: بگو.

ابن ابی داود گفت: وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می‌دهی تا یک مسئله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی که در حضور تو می‌شود هستند، و چون می‌بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد، کم کم مردم به آن حضرت توجه می‌کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می‌گردد، و پایه‌های قدرت و شوکت تو متزلزل می‌گردد.

این بدگویی و اندرز غرآلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز درصدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد.

مناظره دوم:

این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأ ئمه علیه السلام به کار می‌برد، چنانکه در آغاز امامت امام نهم، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود، خواست تا از امام علیه السلام  پرسش‌هایی کند، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام علیه السلام  ضربتی وارد کند.

اما نشد و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد.

روزی از آنجا که یحیی بن اکثم به اشاره مأمون می‌خواست پرسش‌های خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد، و امام جواد علیه السلام  و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد.

مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی علیه السلام  احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می‌خواهد بپرسد.

یحیی که پیرمردی سالمند بود، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد علیه السلام  گفت: اجازه می‌فرمایی مسأله‌ای از فقه بپرسم؟ حضرت جواد فرمود: آنچه دلت می‌خواهد بپرس.

یحیی به اکثم پرسید: اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند؟ حضرت جواد (ع) فرمود: آیا قاتل صید محل بوده یا محرم؟ عالم بوده یا جاهل؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد.

نمی‌دانست چگونه جواب گوید.

سر به زیرانداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست.

درباریان به یکدیگر نگاه می‌کردند.

مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی که بر مجلس حکم‌فرما بود، روی به بنی عباس و اطرافیان کرد و گفت: - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد.

 


آرشیو مطالب
Skip Navigation Links

دلنوشته ها
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد

تصاویر سایت
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد