ترویج دین
اگرچه به قتل حســـین بود تکمیل دین به موی پریشان زینب است
یک سال و نیم ماتم بود و غصه
و درد و زجر؛ شیون بود و آه؛ و اگر حسینت تو را امر به صبر نکرده بود هر لحظه قالب
تهی می کردی؛ لحظه شماری می کردی تا باز به وصال امامت، حســــــــــــــین عَلیهِ السَّلام برسی؛ دیگر نایی برای
ادامه نداشتی؛ دنیا بدون حسین عَلیهِ
السَّلام برایت معنی نداشت؛ رسالتت را که به نکویی به
پایان رسانده بودی و باری که امام زمانت حسین بن علی بن ابی طالب عَلیهِم السَّلام بر دوشت نهاده بود را به سلامت
به سرمنزل مقصود رسانده بودی، پس چه حاجت به ادامه ی دنیای بی حسین؟!...
عروج ملکوتی و جانسوز بانوی صبر و
استقامت امّ المصائب، امیر کاروان غم، حضرت زینب سلام الله علیها را بر تمامی حضرات معصومین علیهم السلام به ویژه وارث داغ اهلبیت حضرت بقیة
الله الأعظم عجل
الله تعالی فرجه الشریف تسلیت و تعزیت عرض می نمائیم.
قول معروف این است که حضرت زینب سلام الله علیها پس از امام حسین علیه السلام بیش از یک سال و نیم زندگی نکرد و در
نیمه ماه رجب سال 62 هجری قمری از دنیا رفت.(اخبار الزینبیات عبیدلی ص 30 چاپ
مرعشی)
حضرت زینب سلام الله علیها پس از واقعه ی کربلا تمام عمر خود را
با گریه و بیان وقایع عاشورا گذراند و به گفته برخی پس از ورود به مدینه پس از
هشتاد روز از دنیا رفت و در این مدت همواره در غم و اندوه به سر می برد و ستمگران
و بنی امیه را نفرین می کرد. با اینکه از عمر آن حضرت حدود 56 سال بیشتر نداشتند
بر اثر بار سنگین مصیبت کمرش خمیده بود و گیسوانش سفید شده بود.(الخصائص الزینبیه ص298)
تحریکات حضرت رینب سلام الله علیها موجب ترس و وحشت مزدوران یزید در
مدینه شد و گفته اند که فرماندار مدینه "عمرو بن سعید" احساس خطر کرده و
موضوع را به یزید گزارش دادند و یزید دستور تبعید حضرت زینب سلام الله علیها را صادر کرد.
وصف مقام ایشان را از خداوند پرسیدند فرمودند: "زینت
پدر است".
از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند، فرمود: همانند خدیجه است.
از ا امیرالمؤمنین
علی عَلیهِ السَّلام پرسیدند فرمود: میوه ی دل من است.
از امام حسین علیه السلام پرسیدند، فرمود: نائب خاص من است.
از امام
سجاد علیه السلام پرسیدند،
فرمود: دانشمند بدون استاد است.
از کربلا
پرسیدند، گفت: خطیبی قاطع و افشاگرست. فاطمه دوم است و همچون
مادرش به حمایت از حریم ولایت جان بر کف است.
نام حضرت رینب سلام الله علیها با واقعه عاشورا و امام حسین علیه السلام گره خورده و نقش احیاگری آن حضرت پس
از روز عاشورا خود را به رخ تمامی تاریخ می کشد، کوفه مهیای حضور کاروان خروج
کنندگان! بود و کوفیان که کوچه ها و خیابان را آب و جارو کرده بودند، دسته دسته به
مبادی ورودی داشتند تا هر کدام به سهم خویش در این جشن و شادمانی بزرگ سهیم باشند.
با حضور پیام آوران عاشورا در شهر از
همان ابتدا صولت و اقتدار طاغوت بنی امیه شکسته شد و ابتکار عمل و مدیریت بر روح و
روان و عاطفه مردم در دست های تدبیر خاندان رسالت قرار گرفت.
گچ کاری که برای مرمت کاخ عبیدالله به
کوفه دعوت شده بود تا محل تشریفات رسمی حاکم بنی امیه جلوه ای ویژه پیدا کند، گوشه
ای از حقایق آن روز را برای تاریخ بازگو کرده مسلم جصاص گزارش کرده است که در شهر
کوفه غوغایی بود و فریاد های اندوهناکی تمام شهر را در خود گرفته بود،از (مراقب)
خود پرسیدم: چرا کوفه این چنین پر ناله است؟ او پاسخ داد: سر بریده یکی از خروج کنندگان!!! بر یزید را آورده اند و نام او حسین
بن علی است.
از شنیدن این خبر سخت اندوهناک شدم و
پس از رفتن مراقبم بر صورت خود لطمه زدم، از راهی که در پشت قصر بود خود را به
مزبله ای رساندم، مردم در انتظار اسیران و کشته شدگان بودند، در همین حال چهل محمل
را مشاهده کردم که بر روی چهل شتر حمل می شد، حضرت
زین العابدین علیه السّلام را دیدم که بر روی شتر برهنه ای بی
جهاز بود سوار است و از زیر زنجیر های که بر گردن او بسته بودند خون بیرون می زد.
امام عَلیهِ السَّلام در همان حال که اندوهناک بود سخن می
گفت: " ای امت بد! بر خانه های شما باران (رحمت) نبارد، ای امتی که احترام
جدمان را در مورد ما رعایت نکردید! اگر ما و رسول خدا اجتماع کنیم در روز قیامت
چه پاسخی خواهید داشت؟ ما را بر شتر های عریان سوار می کنید
و می گردانید، آن چنان که گویی ما کسانی نیستیم که دین شما را محکم ساختیم! هان از
مصیبت های که بنی امیه بر ما وارد آوردند آگاه هستید، اما گویی فریاد ما را نمی
شنوید و از شدت شادمانی کف میزنید و ما را به نقاط پراکنده ای از زمین در حالت
اسارت گردش می دهید. وای برشما !!! آیا جد ما رسول خد صلّی الله علیه و آله و سلّم مردم را از گمراهی به بهترین راه
هدایت نکرد؟ ای حادثه کربلا مرا اندوهناک ساختی و
خداوند پرده از عمل بدکاران بر خواهد داشت و رسوایشان خواهد کرد."
در میان نیزه داران مردی را مشاهده
کردم که بر نیزه او سَری نورانی تر
از سر های دیگر بود، و نشانی از کشته شدن نداشت.
این کسی است که جبرئیل در گهواره
برایش لای لای می گفت و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل خدمتگزار او بودند و صلصائیل
آزاد شده اوست. او کسی است که از کشته شدنش عرش خدا به لرزه درآمده است.
وای بر تو! به مردم بگو: من قاتل محمد مصطفی(ص)، علی مرتضی علیه السّلام، فاطمه الزهرا سلام الله علیها و حسن مزکی علیه السّلام، امامان هدایت، ملائکه آسمان،
پیامبران، و اوصیا هستم.
نام آن زن را پرسیدم، خود پاسخ گفت: "
من زینب،
دختر علی بن ابی طالب
علیه
السّلام هستم و این اسیران دختران پیامبر و
علی علیه السّلام
هستند."
مردم کوفه به کودکان بر محمل نشسته
نان و خرما می دادند، ام کلثوم سَلام الله عَلیها فریاد برآورد که: " ای کوفیان!
صدقه به ما اهل بیت حرام است." سپس نان و خرما را از کودکان می گرفت و مردم
اشک می ریختند، چون گریه مردم بالا گرفت ام کلثوم بار دیگر نهیب زد: " ای
مردم مردان شما ما را می کشند و زنانتان بر ما گریه می کنند!!! خدا میان ما و شما
حاکم است و روز رستاخیز داوری خواهد کرد."
ناگهان با صدای شیون مردم معلوم شد که
سرهای شهدا، که راس حسین بن علی علیه السّلام پیشاپیش
آن ها قرار داشت را به سوی ما می آورند. سر امام علیه السّلام همانند ماه و به روشنایی زهره
درخشان، و شبیه ترین چهره به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بود، محاسن او خضاب شده و سیمای
نورانی او همانند قرص ماه که از افق سر برآورده بود می درخشید، باد موهای محاسن او
را به راست و چپ حرکت می داد؛
در همان حال حضرت
زینب سَلام الله عَلیها با دیدن سر حسین علیه السّلام ناله سرداد: " ای هلال من که به کمال رسیدی، اما خسوف تو
را فراگرفت و غروب کردی ! من هیچ گاه گمان نداشتم، ای پاره دلم که چنین روزی در سرنوشت
ما رقم خورده باشد! ای برادر من! با فاطمه دختر کوچک خود سخن بگو، که نزدیک است
دلش از شدت مصیبت آب شود. ای برادر من! دلت با ما مهربان بود،
کجا شد آن مهرورزی که از تو با ما بود؟! ای برادر من! کاش پسرت علی را هنگام اسارت
می دیدی که با یتیمان تو توانایی سخن گفتن نداشت؛ هرگاه او را میزدند تو را صدا می
زد و اشک از چشمان او سرازیر می شد. ای برادرم! او را در آغوشت بفشار و او
را به سوی خود فراخوان و دلش را که سخت رنجیده است به دست آور. چه
اندازه خوار است آن یتیمی که پدر خود را بخواند ولی جواب او رانشنود."
خطابه حضرت زینب سلام
الله علیها:
بانوی بزرگ اسلام زینب
کبری سَلام الله عَلیها بر سر مردم نهیب زد و چون سکوت فضا را فرا گرفت زبان به حمد و
ستایش پروردگار گشود و بعد از سلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
" ای مردم کوفه! ای جماعت مکر و
افسون و محروم ماندگان از غیرت و حمیت! اشک چشمانتان خشک مباد و ناله های شما آرام
نشود. مثل شما مثل زنی است که تار و پود بافت خود را در هم ریزد و رشته های آن را
از هم بگسلد، شما سوگند هایتان را دستاویز فساد و نابودی خویش قرار دادید، شما چه
دارید جز گزافه، غرور، دشمنی، و دروغ؟ و همانند کنیزکان خدمتکار چاپلوسی و سخن
چینی کردن ؟! و یا همانند سبزه ای که از فضولات حیوانی تغذیه می کند و بر آن رشد
می کند، و چون نقره ای که روی گورها را بدان زینت کنند، دارای ظاهری فریبنده اما
درونی زشت و ناپسندید! برای خود چه بد توشه ای اندوخته اید و از پیش فرستاده اید
تا خدای خود را به خشم آورید و عذاب همیشگی او را برای خود رقم زنید؟ آیا شما "
پیمان شکنان " برای برادرم حسین(ع) گریه می کنید؟ گریه کنید که اشک
شایسته شماست. بسیار گریه کنید و کم بخندید که این ننگ (فاجعه امویان) گریبانگیر
شماست، و لکه این ننگ تا همیشه بر دامان شما خواهد ماند؛ آن چنان لکه ننگی که هرگز
از خود نتوانید شست.
چگونه می خواهید این لکه ننگ را پاک
کنید در حالی که جگر گوشه رسول خدا(ص) و سید جوانان بهشت را کشتید؟ همان کسی
که در جنگ سنگر و پناهگاه شما، و در صلح مایه آرامش و التیام شما بود و نه مانند
زخمی که با دهان خون آلود به روی شما بخندد. در سختی ها و دشواری ها امید شما به
او بود و در ناسازگاری ها و ستیز ها به او روی می کردید.
بدانید توشه راهی که برای سفر آخرت
خود فرستادید، بد توشه ای است و بار گناهی که تا روز قیامت بر دوش های شما سنگینی
خواهد کرد، گناهی بس بزرگ و ناپسند است.
نابود شوید آن هم چه نابودی ای! پرچم
تان سرنگون باد آن هم چه سرنگونی ای! تلاش تان جز ناامیدی ثمر نداد، و دست های شما
بریده شد و کالایتان {حتی در دنیا } زیان کرد. خشم الهی را بر خود خریدید و ذلت و
سر افکندگی شما حتمی شد.
آیا می دانید که چه جگری از رسول خدا(ص) شکافتید؟ و چه پیمانی گسستید؟ و چگونه
پرده نشینان حرم را از پرده بیرون کشیدید؟ و چه حرمتی از آنها دریدید؟ و چه خون
هایی ریختید؟
کاری بسیار شگفت انگیز انجام دادید،
آن چنان شگفت که نزدیک است از هراس آن، آسمان ها از هم بپاشد و زمین ها بشکافد و
کوه ها از هم فروریزد.! چه مصیبتی! مصیبتی بس دشوار، جان فرسا،طاقت افسوز، شوم، و
در هم پیچیده پریشانی که از آن راه گریزیی نیست و در بزرگی و وسعت همانند در هم
فشردگی زمین و آسمان است.
آیا در شگفت می شوید، اگر از چشم
آسمان خون ببارد؟
هیچ کیفری از مجازات آخرت برای شما
خوار کننده تر نیست و آنان (سران بین امیه)، دیگر از هیچ طرفی یاری نخواهند شد.
این مهلت شما را مغرور نسازد که
خداوند بزرگ از شتابزدگی در کارها پاک و منزه است و از پایمال شدن خون بی گناه حراست
می کند و در کمین ما و شماست."
مردم حیرت زده کوفه دستهایشان را به
دندان می گزیدند، پنداشتی بار دیگر عاشورا آفریده شده و مردم در معرض سخت ترین
مجازاتهای الهی قرار گرفته اند.
آنگاه زینب کبری سلام
الله علیها در ابیاتی جانکاه اینگونه ادامه داد:
" چه خواهید گفت آنگاه که
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از شما سؤال کند: این چه کاری بود که
انجام دادید، در حالی که شما امت آخرین بودید؟!
به اهل بیت،
فرزندان، و پرده نشینان حرم من بنگرید که گروهی اسیر شما شده اند و گروهی دیگر در
خون خود غوطه ور هستند. پاداش من که نیک خواه شما بودم چنین
نبود که در حق خاندانم جفا کنید! بیم آن دارم که عذابی بر شما فرود آید، مانند
عذابی که قوم ارم را به نابودی کشاند."
سخنان زینب سلام الله علیها خاطره و یاد امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را در یادها زنده کرد.
امام سجاد علیه السّلام به تسلّی عمّه سادات آمد و فرمود:
" عمه جان! آرام باشید! آنان که
مانده اند باید از رفته گان خود عبرت گیرند و خدای را سپاس که تو عالمه غیر معلمه
ای، و نیاموخته ی خردمندی و گریه و زاری ما، رفته گان را باز نمی گرداند."
آنگاه امام علیه السّلام خود خیمه ای بر پا کرد و به تنهایی
اهل بیت را از مرکب ها فرود آورد و در خیمه مستقر کرد. حال و هوای کوفه به صورتی
درآمده بود که هیچ کس مردم را مانند آن روز چنین پریشان و نالان ندیده بود.
آری!
زینب سَلام الله عَلیها،
جلوه گر عصمت فاطمی و پرده نشین خانه ی وحی ، همان خاتونی که زنان کوفی صف اندر صف
در انتظار دیدار او بودند تا در کلاس تفسیر قرآنش شرکت داشته باشند، با کلام علوی
خویش، وجدان های خوابیده ی کوفیان پیمان شکن را بیدار و حیات حسینی به شریان عالم
امکان تزریق کرد.
طبع می خواهد که وصف زینب کبری کند / لیک، قطره کی تواند صحبت
از دریا کند؟
توسن طبعم در اینجا پای
در گل مانده است / مرغ بی پر چون سفر بر
عرصه عنقا کند؟
نطق گویا عاجز است از
شرح و ذکر وصف او / کی تواند خامه مدح آن
ملک سیما کند؟
جد پاکش مصطفی، باب
کبارش مرتضاست / مادرش زهرا که مدحش
ایزد یکتا کند
چون حسین و چون حسن دارد
برادر، هر یکی / ناز بر موسی بن عمران،
فخر بر عیسی کند
در شهامت بود وارث بر
علی مرتضی / همت والای او تفسیر "
کرمنا " کند
دختر زهرا که در حجب و
حیا و عصمتش / نقش مادر را به خوبی در
جهان ایفا کند
در شجاعت چون حسین و در
صبوری چون حسن / در عبادت پیروی از مادرش
زهرا کند
در دریای عفاف و گوهر
گنج حیاست / عفتش یاد از حیای مریم
عذرا کند
گاه در آغوش گیرد اصغر
لب تشنه را / تا بخوابد آب را در
خواب خود رؤیا کند
گاه دلداری دهد بر
مادران سوکوار / گاه دلجوئی ز آل و عترت
طاها کند
گاه آید بر سر نعش
برادر از خیم / از ته دل ناله و فریاد
و واویلا کند
گاه هم گیرد ز دست
دختران بی پناه / از خیام سوخته رو جانب
صحرا کند
کیست چون زینب کسی کو
در دیار کربلا / ناله جانسوز او تاثیر
در دلها کند؟
کیست چون زینب که با یک
جلوه از نور رخش / رخنه ها در قلب موسی،
در دل سینا کند؟
کیست چون زینب که در
راه رواج دین حق / مو به مو برنامه دین
خدا اجرا کند؟
کیست چون زینب کسی کو
در ره دین خدا / در جهان دار و ندار
خویشتن اهدا کند؟
کیست چون زینب کسی کو
با اسیری خودش / خون پاک کشتگان کربلا
احیا کند؟
کیست چون زینب که با
تدبیر مظلومه اش / دشمن پست و زبون را تا
ابد رسوا کند؟
کیست چون زینب کسی کو
در میان دشمنان / چون علی مرتضی در نطق
خود غوغا کند؟
کیست چون زینب که در
بزم یزید بی حیا / خطبه ای ایراد کرده
محشری برپا کند؟
کیست چون زینب که او با
یک کلام آتشین / تنگ و تاریک این جهان
در دیده اعداء کند؟
دختر شیر خدا بود و
خودش هم شیر بود / کس ندیده شیر را کز
روبهان پروا کند
در جهان املاء دین را
کرده انشاء مو به مو / کیست چون زینب که این املاء را انشاء کند؟
پیروی باید کند از دخت
زهرا و علی / هر که می خواهد که راه
دین حق پیدا کند
روز محشر گر به شکوه لب
گشاید بی گمان / محشری دیگر بپا در محشر
کبرا کند
دشمنانش در سقر سوزند
در نار غضب / دوستانش هم مقر در سایه
طوبا کند
"یا رب الزینب بحق
الزینب اشف صدر الزینب بظهور الحجّة"
|