منوی اصلی
Skip Navigation Links

تازه ترین ارسال ها
* ولادت امام حسن عسگری علیه السلام

* شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

* شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها

* معرفی حضرت صاحب الزمان از کلام نورانی جد بی همتایشان

* ولادت پیامبر صلی الله و امام صادق علیه السلام

* شروع امامت امام زمان علیه السّلام

* ازدواج فرخنده پیغمبر اکرم و خدیجه کبری

رسیدن کاروان حزن عمه صاحب الزمان، زینبِ حسین به کربلا


اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ ، اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ
سلام بر ولى خدا و دوست او سلام بر خلیل خدا
وَ نَجیبِهِ ، اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیهِ ، اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَینِ
و بنده نجیب او سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر حسین
الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ ، اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکرُباتِ ، وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
مظلوم و شهید سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشک روان گردید
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیک وَ ابْنُ وَلِیک ، وَ صَفِیک وَ ابْنُ صَفِیک ، اَلْفآئِزُ
خدایا من براستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده ) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده ات و فرزند برگزیده ات بود که کامیاب شد
بِکرامَتِک اَکرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَ اَجْتَبَیتَهُ بِطیبِ
به بزرگداشت تو، گرامیش کردى بوسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ
و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
الْذّادَةِ وَ اَعْطَیتَهُ مَواریثَ الاَنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِک مِنَ
و میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى او نیز
الاَوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک
در دعوت مردم جاى عذر و بهانه اى (براى کسى ) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد
لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیهِ مَنْ
تا برهاند بندگانت را از (گرداب ) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى ) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه
غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَرْذَلِ الاَدْنى وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ
آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى
الاَوْکسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ وَ اَسْخَطَک وَ اَسْخَطَ نَبِیک
اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند، و تو و پیامبرت را بخشم
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِک اَهْلَ الشِّقاقِ وَ النِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَوْزارِ
آوردند و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین
الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیک صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِک فى
گناه بدوش مى کشیدند و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با
طاعَتِک دَمُهُ وَ اسْتُبیحَ حَریمُهُ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَ بیلاً وَعَذِّبْهُمْ
آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد خدایا آنان را لعنت کن به لعنتى و بال دار و
عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ سَیدِ
عذابشان کن به عذابى دردناک سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند آقاى
الاَوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّک اَمینُ اللَّهِ وَ ابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیتَ
اوصیاء گواهى دهم که براستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت دار اوئى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا
حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَک
رفتى و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا براستى وفا کند بدان وعده اى که به تو داده
وَ مُهْلِک مَنْ خَذَلَک وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَک وَ اَشْهَدُ اَنَّک وَفَیتَ بِعَهْدِ اللَّهِ
وبه هلاکت رساند هرکه را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهم دهم که تو بخوبى وفا کردى
وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیک الْیقینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَک وَ لَعَنَ اللَّهُ
به عهد خدا و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت و خدا لعنت کند
مَنْ ظَلَمَک وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى
کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند خدایا من تو را
اُشْهِدُک اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یا بْنَ
گواه مى گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم بفدایت اى فرزند
رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فى ِالاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَ الاَرْحامِ
رسول خدا گواهى دهم که تو براستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحمهائى
الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْک الْمُدْلَهِمّاتُ
پاکیزه که آلوده ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش و در برت نکرد از لباسهاى چرکینش
مِنْ ثِیابِها وَ اَشْهَدُ اَنَّک مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ
و گواهى دهم که براستى تو از پایه هاى دین و ستونهاى محکم مسلمانان و پناهگاه
الْمُؤْمِنینَ وَ اَشْهَدُ اَنَّک الاِمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکىُّ الْهادِى
مردمان با ایمانى و گواهى دهم که تو براستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى
الْمَهْدِىُّ وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى
راه یافته اى و گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوى و نشانه هاى هدایت
وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَ الْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکمْ مُؤْمِنٌ
و رشته هاى محکم (حق و فضیلت ) و حجتهائى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم
وَ بِاِیابِکمْ مُوقِنٌ بِشَرایعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است
وَ اَمْرى لاَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یاْذَنَ اللَّهُ لَکمْ
و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آنکه خدا در ظهورتان اجازه دهد
فَمَعَکمْ مَعَکمْ لامَعَ عَدُوِّکمْ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ على اَرْواحِکمْ
پس با شمایم نه با دشمنان شما درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما
وَ اَجْسادِکمْ وَ شاهِدِکمْ وَ غاَّئِبِکمْ وَ ظاهِرِکمْ وَ باطِنِکمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ
و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان آمین اى پروردگار جهانیانپس دو رکعت نماز مى کنى و دعا مى کنى به آنچه مى خواهى و برمى گردى

عطیه بن سعد جناده عوفی که از روات امامیه است نقل می کند: به اتفاق جابر بن عبدالله انصاری و جمعی قصد زیارت قبور شهدای کربلا نمودیم، وارد عراق شدیم روز بیستم صفر به کربلا وارد شدیم، جابر در فرات غسل کرد، ردایی همانن شخص مُحرم  بر تن نمود و خود را معطر کرد، کنار قبور شهیدان آمدیم. آن قدر گریه کرد تا از هوش رفت او را به هوش آوردیم. سه مرتبه گفت: یا حسین، یا حسین ، یاحسین. سپس گفت: عزیزم چرا جواب حبیب را نمی دهی؟ بعد اضافه کرد: چه تمنایی داری که حسین علیه السلام  در خون خود آغشته است و بین سر و بدنش جدایی افتاده، آن گاه زیرات نامه ای خوان و در آن به اباعبدالله الحسین و شهیدان کربلا سلام و درود فرستاد، آخرالامر اضافه کرد به آن خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد، ما در آن چه شما شهیدان در آن وارد شدید شریک هستیم. عطیه می گوید به جابر گفتم: ما که کاری نکردیم، اینان شهید شده اند. جابر گفت: از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود:

 هر کس جماعتی را دوست داشته باشد با ایشان محشور می شوند و هر کس عمل قومی را دوست دارد در عمل آنها شریک است. (بحارالانوار ج60 ص130)

عطیه می گوید: قبایل اطراف که از حضور ما باخبر شدند، کنار قبور شهدا حاضر شدند و در این حال متوجه شدیم کاروانی از دور نمایان است. ترسیدیم از کنار قبور متفرق شدیم. کاروان نزدیک آمد، یکباره همانند برگ خزان از بالای محمل ها زنان و کودکان خود را بر روی زمین افکندند و هر کس سراغ قبر عزیزی را می گرفت:

پایان گرفت از این همه لحظه شماری ام      یک اربعین گذشت از چشم انتظاری ام

یک اربعین گریسته ام، آب رفته ام               حالا به خون رفته دو ابر بهاری ام

در چند گام مانده به قبرت بریده ام              این چند گام مانده می آیی به یاری ام؟

سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر              شرمنده ام کنار تو از این نداری ام

بر نیزه خوانده ای به دل خاک هم بخوان       قرآن برای خواهرت ای تشنه قاری ام

گر سر به زیر آمده ام داغ دخترت                 گردیده است علت این شرمساری ام

جابر با سر برهنه و پای برهنه به استقبال امام سجاد علیه السلام  شتافت: حضرت از او پرسید تو جابر هستی؟ عرض کرد: بلی من جابرم. امام فرمود: جابر در این سرزمین مردان ما را کشتند و کودکان ما را سربریدند و زنان ما را اسیر کردند و خیمه های ما را به آتش کشیدند. زینب سلام الله علیها به همراه مخدرات کنار قبر برادر حاضر شد، گریبان چاک شزد و با صدای حزین فرمود:

ای برادرم! حسین جان، وای ای محبوب دل پیامبر، ای فرزند مکه و منی، ای پسر فاطمه و علی مرتضی.

آن قدر عقیله بنی هاشم ناله زد تا بی هوش شد آن گاه که به هوش آمد این گونه مرثیه خواند:

ما در همین جا، ماه درخشنده مان را از دست دادیم که با نور هدایت او گمراهان هدایت شده و تاریکی ها روشن می گردد.

همین جا جان و روح نسیم دل انگیز خود را از دست دادیم، هموم که برگ سبز خوشبو و معنی زیتون و انجیر در قرآن بود.

همین جا سر حسین با شمشیر شمر بریده شد، در همین جا پیشانی او را بر خاک زمین نهادند.

همین جا عباس را کنار علقمه نگه داشتند و نگذاشتند زنده به خیمه ها بازگردد.

همین جا با تیر کینه شیرخواره را کشتند و به اطفال کوچک رحم نکردند.

همین جا فرق های سر ما را به خون رنگین نمودند. از خون فرزندان علی بن ابیطالب امیرالمومنین.

همین جا بر سر نیزه زدند سر فرزندان علی و سر فرزندان عقیل را.

همین جا خخیمه را غارت کردند و آتش زدند و اموال ما را بین خائنین تقسیم نمودند.

همین جا بود که شمشیر ظلم و ستم را که در برابر خدا خاضع بود و به مستمندان کمک می کرد از تن جدا کردند.

آن گاه امام سجاد علیه السلام  فرمودند:

وای پدرم، ای اباعبدالله کاش زنده بودی و می دیدی مرا در حالی که با خواری و خفت به اسیری رفتم، پدر جان با کشته شدن تو اهل شام چشم هایشان روشن گشت. پدر جان با کشتنت بنی امیه شاد شدند. پدر جان بعد از تو غم و غصه ی ما طولانی خواهد بود.

حضرت رو به جماعتی که ایستاده بودند رو کرده فرمود: ما اهل بیت روز را به شب اوردیم در حالی که دشمن مردانمان را کشت و ما را آواره و در به در صحرا نمودند. بعد کلمه استرجاع را از شدت مصیبت بر زبان مبارک جاری نمودند.

بعد از ان که کنار قبر شهیدان سوگواری نمودند. اهل بیت سراغ مدفن عباس را گرفتند. امام سجاد علیه السلام  به اتفاق اهل بیت کنار نهر علقمه آمده قبر عمویش عباس را در برگفته اظهار داشتند:

بعد از تو خاک بر سر این دنیا ای قمر بنی هاشم، سلام و درود ما به تو عموجان، عموجان! نبودی ببینی حال اهل حرم زن و بچه ها که فریاد می کشیدند. وای از بی کسی و تنهایی وای از عطش و تشنگی.

مورخین نوشته اند سه شبانه روز اهل بیت در کربلا بیتوته کردند و برای عزیزان گریه و زاری نمودند. بعد از سه روز حضرت سجاد علیه السلام  فرمودند: وسایل سفر را بردارید و آماده ی حرکت از کربلا و به سوی مدینه شوید، شترها و محمل ها آماده ی حرکت شدند، در این هنگام حضرت سکینه گریه کنان بانوان را به وداع قبر پدر خواند، همه در اطراف قبر حلقه زدند، سکینه قبر را در آغوش گرفت و ناله و زاری سختی نمود و مرثیه خواند:

ای کربلا با تو در مورد پیکری وداع می کنیم که بدون غسل و کفن در این مکان دفن شده است. ای کربلا با تو وداع می کنیم در مورد روحی که او روح پیامبر و روح وصی پیامبر بود.

کاروان با دلی پر التهاب و غم راهی مدینه شد.گویند جناب رباب به همراه قافله به مدینه برگشت ولی هیچ گاه در سایه نشست و هر روز صبح در صحن خانه زیر آفتاب گریه می کرد تا غروب و این کار تا یک سال ادامه داشت تا آن که از شدت ماتم جان داد.


آرشیو مطالب
Skip Navigation Links

دلنوشته ها
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد

تصاویر سایت
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد