منوی اصلی
Skip Navigation Links

تازه ترین ارسال ها
* چگونه روزه ی خود را به امضای امام زمان برسانیم؟

* حجت زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف و ماه رمضان

* ولادت باسعادت منجی عالم بشریت مهدی فاطمه علیها سلام

امام کیست؟

امام به چه کسی گفته می شود؟

در لفظ، امام به زبان عربی به معنی پیشوا، سردار و مقدم در کارهاست. لذا پیش نماز جماعت را امام گویند و لفظ امام، وصی، خلیفه، نایب، ولی و جانشین همه به یک معنی است .

راغب اصفهانی کسی که مورد قبول فریقین (تشیع و تسنن) است واژه ی امام را به معنای "مقتدا" می داند؛ یعنی کسی که از او تبعیت می شود و الگو قرار می گیرد،به عبارت دیگر در آن امری که از آن پیروی می شود، جلودار و پیشوا قرار می گیرد. لفظ اِمام هم به همان "اَمام" برمی گردد؛ به معنای جلودار. و امام، جلودار یک جریان و یک سیر است.(المفردات الفاظ قرآن في غریب القرآن ص20)

بعضی از عرفا گفته اند که مراد از امام و خلیفه کسی است که از جانب خدای تعالی به واسطه ی کارسازی و راهنمایی مخلوقین معین شده باشد و به جهت نظم دادن امور دینی و دنیوی بندگان منصوب گشته اعم از آن که نبی باشد یا ولی و خواه این معنی در صفت رسول تحقق یابد یا خلیفه.(کتاب الحدیقه الشیعه مقدس اردبیلی ص3و 4)

بعضی گفته اند که حق تعالی پیغمبران را از این جهت خلیفه و امام خوانده که دقیقه شناسان الفاظ قرآنی و رمزدانان آیات الهی هستند، به عقیده ی ایشان تنها تفاوت میان نبی، رسول، خلیفه و امام در عنوان آنها می باشد، و دیگر این که فایده ای که به وجود رسول و نبی مترتب است بر وجود ولی و نایب نیز مترتب می باشد.(کتاب الحدیقه الشیعه مقدس اردبیلی ص3و 4)

امام در اصطلاح شیعه اثنی عشری شخصی را گویند که از جانب خداوند تبارک و تعالی به خلافت و نیابت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم تعیین شده باشد.

شیخ صدوق از علمای برجسته ی شیعه در معنی امام آورده است که: امام پیشروی مردم در فضائل، امام شاقول یا ریسمان کار است که بنّایان با آن اندازه می گیرند تا دیوار راست آید، امام همان طلای نابی است که در سکّه سازی برای نمونه برداری و ضرب سکّه هست که عیارسکّه های مضروب بر طبق آن واقع می شود، امام رشته نخی است که مهره های گردنبند به آن کشیده می شود و امام راهنمایی است که مسافران در تاریکی شب در پی او راه طی می کنند. (معانی الاخبار ج 1 ص 225)

به اعتقاد شیعه عقلاً نصب امام بر خداوند واجب است و از این جهت سردار جمیع بندگان مسلمان و صاحب اختیار ایشان در امور دین و دنیا می باشد چون خلافت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در نفس الامر نیابت خدای تعالی در روی زمین است؛ پس هر که به جای پیغمبر قرار بگیرد، باید که به رخصت خدای تعالی باشد و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم او را از برای این مهم تعیین کرده باشد. .(کتاب الحدیقه الشیعه مقدس اردبیلی ص3و 4)

شیعه معتقد است که امامت لطفی است از جانب خداوند در حق بندگان. چرا که به هر عاقلی پوشیده نیست که هر گاه بندگان را رئیسی، مهتری و حاکمی باشد از جانب خداوند و جانب رسول خدا آن ها را امر می کند به طاعت و عبادت، و از معصیت و ناشایست باز می دارد و دین خدا و شریعت رسول او را محافظت می نماید تا تغییر و تبدیل و زیاد و کم به آن راه نیابد؛ و داد مظلوم را از ظالم بگیرد و اهل ظلم را از تعدی و جور منع می کند و اگر مشکلی پیش بیاید حل می کند و قضایا و احکامی که اتفاق می افتد به او ارجاع داده می شود. پس نصب کردن و قراردادن چنین شخصی را که مصلحت بندگان در آن است به یقین لطف بر بندگان است. چون مراد از لطف در شرع همین است که بندگان را به طاعت نزدیک سازد و از معصیت دور دارد. و چون نصب امام لطف است و لطف واجب است پس نصب امام از طریق خدا واجب است.(کتاب الحدیقه الشیعه مقدس اردبیلی ص 12 و 13)

امامت منصبی است از جانب خدا و به واسطه ی شخصی چون پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم که در امور دین و دنیا حاکم بر خلق است نصب می شود، با این تفاوت که پیغمبر از جانب خدا بی واسطه ی فردی نصب می شود، اما امام به واسطه ی پیغمبر نصب می شود. پیغمبری که قرآن در وصفش چنین بیان می کند:

" وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى " و از سر هوس سخن نمى‏گويد. آنچه آورده چيزي جز وحي نيست كه به او وحي شده است.نجم 3 و 4

امام نگاهبان اصالت احکام الهی از انحراف و بیانگر نقاط پیچیده ی مسائل اسلامی می باشد و اجرای قوانین و حفظ اصالت مکتب از کجی ها، انحرافات و افکار آلوده ی التقاطی مغرضین را به عهده دارد و حافظ منابع باطنی و تکامل معنوی افراد جامعه است. این خصوصیت اقتضا می کند که جانشین پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که مقام پر مسئولیت و خطیر رهبری جامعه در اختیار اوست، مانند شخص پیامبر دارای صفات عالی، خصوصیات برجسته و ویژگی های استثنایی همچون مقام عصمت و مصّونیت از خطا ( منظور از خطا همان ترک اولایی است که در مورد برخی از انبیا رخ داده و امام از همه ی آن ها بری می باشد)، برخورداری از علم و دانش سرشار در امور دین و دنیا و وارستگی از آلودگی ها باشد، تا مقام امامت وی تحکیم گردد.

" وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ " و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى‏كردند.سجده 24

امامت هدایت به امر خداست که در این آیه اشاره شده و هدایت به امر الهی وساطت امام را بین عالم خلق و عالم امر اثبات می کند. صبر و یقین بالاترین مرتبه ی کمال آدمی است. یعنی امام باید از جهت کمال عقلی به معرفت و یقین به آیات خداوند متعال نایل باشد و از جهت ارادی به مقام صبر که حبس نفس است از هر چه مکروه و بر هر چه محجوب خداست رسیده باشد و این دو جمله مبیّن علم و عصمت امام است. از این رو امام معیار حق و باطل است. حق به وسیله او بر می گردد و در جایگاه خود قرار می گیرد و نیز به وسیله اوست که باطل از بین می رود. فقط امام  می توانند حق را احیإ و باطل را از بین ببرد. چرا که دیگران یا آشنا به حق نیستند و یا دل داده باطل هستند از این رو نمی توانند در میدان حق و باطل حق را برویانند و باطل را بمیرانند. تنها حجج الهی هستند که آگاهند و از آزادی کامل برخوردارند. آن ها دارای عصمتی هستند که نه جهل در آن راه دارد و نه کشش به غیر حق آن را تهدید می کند. آن ها هم عارف به حق و هم دشمن باطل اند، زیرا از عبودیت سرشار و از غیر حق آزادند.

ابن بابویه روایت کرده است که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: امام عَلَم و نشانه ای است میان خلق پس هر کس او را شناسد مؤمن است و هر کس او را نشناسد کافر .(حیوة القلوب، علامه محمد باقر مجلسی ج3ص31)

امامت یکی از اصول مسلّم آیین اسلام است، چنان که عقل به واسطه ی خطا و لغزشی که دارد نمی تواند مردم را از پیامبران خدا بی نیاز نماید، هم چنین وجود علمای دین در میان امت و تبلیغات دینی آنان مردم را از وجود امام مستغنی نمی کند زیرا چنان که روشن شد بحث در این نیست که مردم از دین پیروی می کنند یا نمی کنند؟ بلکه سخن در این است که دین خدا باید به طور کامل و بی نقص و بدون آنکه تغییر و تبدیل پذیرد یا از میان برود، به مردم برسد. مسلّم است علمای امت هر چه صالح و با تقوا باشند از خطا و معصیت مصون و معصوم نیستند و تباه شدن و تغییر یافتن برخی از معارف و قوانین دینی از ناحیه ی آنان اگر چه غیر عمدی باشد محال نیست. بهترین شاهد این مطلب مذاهب گوناگون و اختلافی است که در میان این ادیان وجود دارد. پس در هر حال وجود امامی لازم است که معارف و قوانین دین خدا پیش او محفوظ باشد و هر وقت مردم استعداد پیدا کردند بتوانند از راهنمایی وی استفاده کنند.

امام از ما به ما و مصالح ما، آگاه تر و مهربان تر است. چون آگاهی او شهودی و وجودی است [یعنی عیان، آشکار، حضوری و غیر اکتسابی است و از طریق تزکیه نفس و یا معرفت قلبی به دست نمی آید و مخصوص امام و در ذات اوست] و محبت او غریزی و محدود نیست. و همان گونه که علم او شهودی و الهی است لذا هر امامی جانشین خود را تنها از جانب خدا معرفی می کند و هر حجتی مسئول است که علوم و نعمت هایی که خداوند برای حفظ حجت ها و آیات روشنگر خود به او عطا نموده به حجت بعد از خود که از هر جهت مانند اوست و عصمت و عظمت دارد، به ودیعت بسپارد تا یکی پس از دیگری به آخرین حجت خدا سپرده شود. این امانت که علوم امامت است با کاشتن در قلب حجت بعدی به او منتقل می شود و اکتسابی نیست و یکباره همه علوم امامت در قلب آن ها جای می گیرد.(کتاب نیاز به امام زمان محمّد مولوی)

یکی از اصحاب امام صادق علیه‏السّلام گوید به امام علیه‏السّلام عرض کردم: چه زمانی امام، امامت و رسیدن امر به خود را می فهمد؟ فرمودند: در آخرین دقیقه ی زندگی امام پیشین.(اصول کافی، ج ، ص21)

از عمروبن اشعث روایت شده که امام صادق علیه‏السّلام که فرمودند: آیا شما گمان می کنید که هر یکی از ما اهل بیت وصّی خود را قرار می دهد هر که را می خواهد؟!! سوگند به خدا این طور نیست، ولکن این امامت عهدی است از خداوند، و از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم  و از برای مردی پس از مردی دیگر، تا اینکه برسد به صاحب آن. ( قواعد الاسلام ج 1 ص 278)

بنابراین شیعه امامت را اصلی از اصول اعتقادی می داند و همانطور که تحقیق و بحث از مسایل نبوت را در متن زندگی خود قرار می دهد، در شناسایی امام و بحث امامت نیز تقلید را روا نمی دارد، بلکه به هر فرد واجب دانسته که آن را با دلیل و برهان درک کند.

تفاوت مقام نبوت و امامت

طبق فرموده ی قرآن و روایات امامت تکمیل راه رسالت و نبوّت است و پیامبر به فرمان خدا، رهبر و جانشین بعد از خود را تعیین و معرفی نموده و زمام امور دینی و اجتماعی مردم را به او سپرده است. همان گونه که در آیه 3 سوره مائده به آن اشاره شده است:

" الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا ". امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم.مائده3

با توجه به آیه ی فوق اکمال دین و اتمام نعمت در سایه امامت است و امام در واقع قیام کننده به امر پیغمبر است و همان کاری را انجام می دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن وظیفه را عهده دار بود همان گونه که خود ایشان چنین می فرمایند:

رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: بدانید و آگاه باشید که خدای تبارک و تعالی مرا و ایشان را ( اهل بیت علیه‏السّلام ) حجت های خود بر بندگان ساخته و از نسل حسین علیه‏السّلام امامان را قرار داد، امامانی، که قیام کننده به امر من باشند و کار من را به جای می آورند و وصیت مرا نگاه دارند.(حدیقه الشیعه مقدس اردبیلی ج 2ص 643)

خدای متعال انسان را برای عبودیت خودش آفریده و این همان هدف عالی آفرینش است.

" وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلّا لِیَعبُدُونِ " و من جن و انسان را جز برای بندگی خود نیافریدم.ذاریات56

به همین دلیل باید شخصی بین مردم باشد تا راه رسیدن به این عبودیت و پیاده کردن آن را بیان کند. پروردگار ما این راه را از طریق انبیا و اولیا بیان نموده است:

امام صادق علیه‏السّلام در پاسخ زندیقی که سوال کرد: از کجا وجود پیغمبران و رسولان را ثابت می کنی؟ فرمودند: وقتی برای ما وجود آفریدگار صانعی که از ما و همه مخلوقات خود متعالی است ثابت شد و نیز روشن شد که او حکیم و بلند مرتبه است به طوری که محال است آفریدگانش او را مشاهده و لمس کنند تا این که بی واسطه با او ارتباط داشته و او هم با ایشان بی واسطه در ارتباط باشد و با هم بحث و گفتگو داشته باشند، (نیاز به) وجود سفیرانی در میان مخلوقات خدا ثابت می شود که از طرف او برای مخلوقات و بندگانش سخن بگویند و مصالح و مفاسد ایشان را به آنها یاد دهند و از آن چه سبب بقای ایشان و در صورت ترک، باعث از بین رفتنشان می شود، آگاهاشان کنند. بنابراین وجود امر و نهی کنندگان از جانب خدای حکیم دانا در میان خلق خود و سخنگویان از جانب او ثابت می شود. و این ها عبارتند از پیامبران و برگزیدگان الهی از میان آفریدگانش که به حکمت تربیت شده و با حکمت هم مبعوث شده اند. این ها با آن که در شکل و ترکیب خلقت خود شبیه بقیه مردم هستند ولی با دیگران متفاوت بوده، از جانب خداوند حکیم دانا، مویّد به حکمت هستند. به علاوه در هر دوره و زمانی این موضوع به وسیله دلایل و معجزاتی که پیغمبران و رسولان آورده اند ثابت و محقق گردیده تا آن که زمین از حجت خدا تهی نباشد که همراهش نشانه و دلیلی باشد که دلالت بر صدق گفتار و روش عدالت او کند. (اصول کافی ج 2 ص  15.16.17)

لذا طبق فرمایش امام صادق علیه السلام علت بعث انبیا و ارسال رُسل، عدم ارتباط طرفینی بین خالق و مخلوق می باشد. این سخن بدان معنی نمی باشد که هر شخص نمی تواند با خالق خویش مناجات داشته باشد و با او سخن بگوید بلکه امکان کشف رضا و سخط الهی برای بشر میسر نمی باشد مگر به واسطه ی وجود حجت خدا در میان خلق چه این حجت نبی باشد چه رسول و یا امام؛ که با توجه به مقاماتشان، وظایف متفاوتی نیز دارند.

مقام نبوت: یعنى دریافت وحى از خداوند، بنابراین "نبى" کسى است که وحى بر او نازل مى‏ شود و آنچه را به وسیله وحى دریافت مى‏ دارد چنان که مردم از او بخواهند در اختیار آن ها مى‏ گذارد. به تعبیر قرآن نبی، دریافت وحى مى ‏کند ولى موظف به ابلاغ آن نیست، بلکه تنها براى انجام وظیفه خود او است و یا اگر از او سؤال کنند پاسخ مى‏ گوید؛

" قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ " بگو اى مردم! من براى شما فقط هشدار دهنده اى آشكارم.حج49

 مقام رسالت: یعنى مقام ابلاغ وحى و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهى بخشیدن، بنابراین رسول کسى است که موظف است در حوزه مأموریت خود به تلاش و کوشش برخیزد و از هر وسیله ‏اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده کند.

مقام امامت: امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى، جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است، امام رئیس حکومت و پیشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است.  امام از یک سو با نیروى معنوى خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنى رهبرى مى‏ کند. و از سوی دیگر با قدرت علمى خود افراد نادان را تعلیم مى‏ دهد. و با نیروى حکومت خویش اصول عدالت را اجرا مى ‏نماید. لذا رسول "ارائه طریق" مى‏ کند ولى امام "ایصال به مطلوب" مى ‏نماید. به این معنی که خداوند متعال در آیات مختلفی از قرآن کریم به آن اشاره فرموده اند:

" أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ " [اى پيامبر] تو فقط هشدار دهنده هستی و براى هر قومى هدایتگری است.رعد7

امام صادق علیه السّلام فرمودند: مقصود از انذار دهنده رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و منظور از هدایتگر، امیر مؤمنان علی علیه السلام و امامان بعد از او صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین هستند و "وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ" یعنی در هر زمانی امام هدایت و آشکار کننده وجود دارد.(تفسیر عیاشی ج2ص218)

بنابراین امام معصوم و شناخت او همان صراط مستقیم می باشد:

" اِهدِنا الصّراطَ المُستَقیمَ " ما را به راه راست راهنمایی فرما.حمد6

ابن بابویه به سند خود از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که مفضّل از آن حضرت معنای صراط را سئوال نمود. حضرت فرمودند: صراط عبارت است از راهی به سوی معرفت پروردگار و این راه دوتا ست. یکی راه دنیا و دیگری راه آخرت. اما راه دنیا، شناخت و معرفت امام است که بر هرکس واجب است که در دنیا امام خود را شناخته و اطاعت او را نماید و او را پیشوای خود دانسته و بر راهنمایی آن ها از صراطی که پل جهنّم [پلی که از روی جهنم عبور کرده و به سوی بهشت می رود] است به خوبی عبور کند و هرکه در دنیا امام زمان خود را نشناسد، قدم هایش در صراط بلغزد و به جهنّم واصل گردد.(تفسیر قمی ج1ص41)

در مورد تفاوت درجات رسولان قرآن كریم می فرماید:

" تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ ..." این پیامبران بعضى از ایشان را بر بعض دیگر برترى داده‏ایم؛ بعضى از آنان كسانى بوده اند كه خدا با آنان سخن گفت و بعضى از آنان را مرتبه‏ها بالا برد.بقره 253

امام صادق علیه ‏السّلام فرمودند: پیغمبران و رسولان چهار دسته می باشند: 1- پیغمبری که تنها برای خودش پیغمبر است و از آن فراتر نمیرود (و خدا به وسیله ای وظایف شخصی او را به او می فهماند.) 2- پیغمبری که در خواب می بیند و آواز هاتف را می شنود ولی خود او را در بیداری نمی بیند و بر هیچ کس مبعوث نیست و خود او امام و پیشوایی دارد. چنان چه ابراهیم بر لوط امام بود. 3- پیغمبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود و فرشته را می بیند و به سوی گروهی کم یا زیاد مبعوث است مانند یونس که خداوند به او فرمود: "وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ و او را به سوى يكصدهزار نفر از ساكنان نينوا يا بيشتر روانه كرديم . صافات 147 امام علیه‏السّلام فرمودند: مقدار بیشتر از سی هزار نفر بود و یونس را پیشوایی بود که جناب موسی باشد و او شریعت موسی را ترویج می کرد. 4- پیغمبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود و در بیداری می بیند و او امام است مانند پیغمبران اوالعزم، ابراهیم مدتی پیغمبر بود و امام نبود تا خدا فرمود: : "إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا" بقره 124  ابراهیم گفت: " وَمِن ذُرِّيَّتِي" و خداوند فرمود: "لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ" پیمان من به ستمکاران نرسد. کسی که غیر خدا یا بتی را پرستیده امام نگردد.( اصول کافی ج 1 ص 245)

در جایی دیگر امام صادق علیه‏ السّلام می فرمایند: امام هرگاه بخواهد بداند، می داند. و خداوند به وی اعلام می کند.(اصول کافی ج 1 ص 383)

بنابراین، فرق رسول و امام در این است که امام دائم الوصل به حق تعالی است و ارتباطش بدون واسطه ی جبرئیل یا فرشته ی وحی می باشد و این نشانگر اوج مقام امامت است. البته لازم به ذکر است این مقام امامت را نیز نبی مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم دارا بودند و ایشان علاوه بر نبوت، دارای مقام امامت هم بودند.

و این شان و مقام والا، در حدیثی از امام رضا عَلیهِ السَّلام صریحا بیان شده که می فرمایند: همانا امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگ تر و منزلتش عالی تر و مکانش منیع تر و عمقش عمیق تر از آن است که مردم با عقل خود به آن رسند یا به آرائشان آن را در یابند یا به انتخاب خود امامی نصب کنند. همانا امامت مقامی است که خدای عزوجل بعد از رتبه ی نبوت و خلّت ( به معنی دوست داشتن است و خداوند حضرت ابراهیم را به این مقام یعنی دوستی با خودش مفتخر نمود.) در مرتبه سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داده است و به آن فضیلت مشرفش ساخته و نامش را بلند و استوار نموده و فرموده: "إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ" خدا به او فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم ابراهيم پرسيد از دودمانم؟ فرمود پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد. بقره 124

ابراهیم خلیل از نهایت شادیش به آن مقام عرض کرد:" وَمِن ذُرِّيَّتِي " خدای تبارک و تعالی فرمود: " لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ "پیمان و عهد من به ظالمان ( غیر معصوم) نمی رسد.  پس این آیه امامت را برای ظالمان تا روز قیامت باطل ساخت و در میان برگزیدگان گذاشت...(اصول کافی ج1 ص199)

در شرح حال ابراهیم خلیل الله که پس از امتحان ثلاثه (جان، مال و فرزند) که خداوند اراده فرمود به سبب آن رفعت مقامی به آن بزرگوار عنایت نماید لذا بعد از مقام نبوت و رسالت و الولعزمی و خلّت (دوستی) که ابراهیم واجد آن ها بود، مقامی ظاهرا نبود که ایشان را ترفیع بدهد الّا مقام امامت که مافوق جمیع مقامات روحانی بود. پس، از این آیه ی شریفه برای اثبات مقام با عظمت امامت استفاده می شود که رتبه و درجه ی بالایی از مقام نبوت است. زیرا بعد از مقام نبوت و رسالت ابراهیم را مخلّع به خلعت امامت گردانید پس به همین دلیل امامت بالاتر از نبوت است. امامت عهد خداوند متعال است که جز به مقام عصمت به این منصب نایل نمی شود.

در بصائر از حسین بن عثمان روایت کرده که امام صادق علیه‏ السّلام فرمودند: خداوند انبیای اولوالعزم را خلق کرد و ایشان را با علم فضیلت داده و به ما ارث داده علوم ایشان را و ما را بر ایشان فضیلت داده در علم ایشان و تعلیم نموده بر رسول الله آن چه را که بر ایشان تعلیم نداده است و خداوند به ما تعلیم کرده علم رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و علم ایشان را. ( قواعد الاسلام ج 1 ص 296)

بنابراین نه تنها تمامی فضائل و علومی که جمیع انبیاء دارا بودند، در امامان معصوم متجلی ست، بلکه دارای فضائلی هستند  که در دیگر انبیاء نبود. و به این حقیقت ثامن الحجج علیه‏السّلام اذعان داشته است:

امام رضا علیه‏ السّلام از پدرانش از امیرالمومنین علیه‏ السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که: خداوند کسی را خلق نکرده که افضل و اکرم باشد از من، پس من عرض کردم که یا رسول الله آیا تو افضلی یا جبرئیل؟ فرمود که خداوند فضیلت داده انبیاء را بر ملائکه مقربین و مرا فضیلت داده است بر جمیع انبیاء و مرسلین، و فضیلت بعد از من برای توست و برای امامان بعد از تو بوده است و به درستی که هر آینه ملائکه خدمتکاران ما و شیعیان ما هستند. ( قواعدالاسلام ج 1 ص 297)

با توجه به مقامات عالیه امام، مردم باید به سوی او بروند و او به سوی مردم نمی آید؛ اما رسول برای رساندن خبر باید میان مردم بیاید و امام چنین وظیفه ای ندارد، مسئله ی امامت هم از جهت شخص مرتبه ی بالاتری از مقام رسالت است و هم از جهت رابطه ی مردم با امام یک رابطه ی خاص تری است. که این مسئله در کلام دو معصوم این گونه آمده است:

در این باب امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: او به همه جا مى ‏رود به شهرها، روستاها، کوه و دشت و بیابان تا بیماران را پیدا کند و به مداواى آنها بپردازد، او چشمه‏ اى است که به دنبال تشنگان مى‏ دود نه چشمه‏ اى که تشنگان او را جستجو کنند.(نهج البلاغه خطبه108)

حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها فرمودند: امام چون کعبه است که به سوی او می روند و او (به سوی مردم) نمی رود.(بحارالانوار ج 36 ص 353 و شادمانی دل پیامبر ص  404)

 امامت اصول و رکن دین

از آثار ولایت و امامت است که درهای توحید (اصل دین) بر انسان باز می شود و اگر شخص ولایت صحیح داشته باشد باید به توحید برسد و گرنه این ولایت نتواسته در وی آن چنان که باید اثر خودش را بگذارد. آن توحید که از ولایت جدا باشد و یا ولایتی که از توحید جدا باشد، اصلاً ارتباطی به عرفان واقعی اسلامی ندارد. اگر کسی موحّد باشد حتما این توحیدش باید توأم با ولایت محمد و آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم باشد.

حال، آل محمّد چه کسانی هستند؟

فخر رازی یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن است که در کتاب تفسیرش می گوید: آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم یعنی کسانی که بیشترین تعلّق را به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دارند و شکی نیست که علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام به او از سایرین نزدیک ترند. و این امری بسیار معلوم و متواتر است که آن ها آل محمدند. اگر کسی بگوید آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم بستگان پیامبرند، باز هم آن چهار نفر (علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام) خواهند بود. و اگر کسی بگوید آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم امّت پیامبرند، باز هم آن چهار نفر (علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام) آل محمد هستند. پس در هر حال، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام، آل محمد هستند.(فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏1، ص: 375)

قرطبی در تفسیر بیضاوی و نیز بیضاوی در تفسیر خود این روایت را آورده است که:  رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم این آیه را تلاوت فرمودند: "قل لا أسألکم علیه اجراً الا المودة فی القربی" بگو من هیچ اجری برای رسالتم از شما نمی‌خواهم، مگر محبّت و مودّت نسبت به خاندانم.شوری 23

ابن عباس می گوید: وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عرض کردم منظور از خاندان شما چه کسانی هستند که خداوند دوستی آن ها را بر ما واجب کرده است؟ پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی و فاطمه و فرزندان آن ها علیهم السّلام و این جواب را سه بار تکرار فرمود.(فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏1، ص: 375)

رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله خطاب به حضرت زهراى مرضیه علیها السّلام، فرمودند: همسر و دو فرزندت را نزد من آور. پس از آنکه حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شدند، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کساء (عباى) بافت فدک را بر روى آنان انداخت و دست مبارکش را بر روى سرشان گذاشتند و فرمودند: " پروردگارا! اینان آل محمد اند اینک، درود و برکت هاى خودت را بر محمد و آل محمد عنایت کن که تو پسندیده و با عظمتى". امّ سلمه گوید: پیش آمدم و گوشه عبا را بالا بردم که زیر کساء داخل شوم، پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم گوشه عبا را از من گرفت و پایین افکند و فرمود: عاقبت تو بخیر است.(مسند احمد حنبل 6/ 323، به سند خود، از «شهر بن حوشب» از «امّ سلمه»، سیوطى در الدّر المنثور، کنز العمال 7/ 217)

و نیز امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که روزی رسول خدا فرمود:  من از میان شما می روم و دو چیز ارزشمند در بین شما باقی می گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و پرسید: یا رسول الله! عترت شما کیانند؟ رسول خدا  صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین علیهم السّلام که نهمین آن ها مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف است که قیام خواهد نمود.(بحار الانوار، ج 23، باب 7، ص 104 تا 166. بحار الانوار، ج 23، باب 13، ص 228 تا 253.بحار الانوار، ج 25، باب 6، ص 212 تا 236)

لذا امامت و ولایت رکن دین اسلام است. امام صادق علیه السّلام فرمودند: خداوند ایشان (ائمه علیه‏السّلام) را ارکان زمین قرار داده تا زمین اهلش را نجنباند و حجت رسای خویش قرار داد برای مردم روی زمین و زیر خاک .(مرآة العقول علامه مجلسی ج2 ص  366)

زراره از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمودند: اسلام بر پنج رکن است، نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. زراره از حضرت پرسید: کدام یک از این پنج رکن از همه مهمتر است؟ حضرت فرمودند: ولایت، زیرا کلید چهار رکن دیگر ولایت است و آن که والی و صاحب ولایت است، راهنمای در بقیه ارکان است. ( وسائل الشیعه شیخ حر عاملی ج1 باب 1 ح 2)

شیخ حر عاملی در توضیح حدیث می نویسد: آگاه باشید اگر انسانی شب ها را به عبادت مشغول، روزها را روزه دار باشد و آن چه را که دارد برای خدا انفاق کند و تمام مدت عمرش را صرف زیارت خانه خدا بکند، اما ولایت ولی الله را نشناسد تا از او پیروی کند و تمامی اعمالش به راهنمایی او باشد، در این صورت هیچ گونه حقی بر خداوند رحمان مبنی بر گرفتن پاداش اعمالش ندارد. به همین جهت بود که امام باقر علیه‏السّلام فرمودند: ولایت، کلید چهار رکن دیگر است و صاحب ولایت راهنمای بقیه ارکان است.(وسائل الشیعه شیخ حر عاملی ج1 باب 1 ح 2)

و در جای دیگر امام باقر علیه‏السّلام فرمودند: اسلام بر پنج پایه بنا شده است، برپاداشتن نماز، زکات مال، رفتن به حج، گرفتن روزه ماه رمضان و داشتن ولایت ما اهل بیت علیه‏السّلام. در چهار موضوع اول برای مردم رخصت قرار داده شده در حالی که برای مردم در زمینه ولایت، هیچ گونه رخصتی نیست. کسی که مال ندارد پرداختن زکات مال برایش واجب نیست و کسی که مال ندارد انجام حج برایش واجب نیست و کسی که مریض است نماز را می تواند نشسته بخواند و روزه گرفتن هم بر او واجب نیست ولی درباره ولایت سالم باشد یا مریض، مال داشته باشد یا بدون مال، باید آن را قبول داشته باشد، زیرا که داشتن ولایت بر همه ی انسان ها لازم است و هیچ گونه تخفیفی در این زمینه برای کسی وجود ندارد. ( وسائل الشیعه شیخ حر عاملی ج1 باب 1 ح 24)




آرشیو مطالب
Skip Navigation Links

دلنوشته ها
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد

تصاویر سایت
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد