منوی اصلی
Skip Navigation Links

تازه ترین ارسال ها
* چگونه روزه ی خود را به امضای امام زمان برسانیم؟

* حجت زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف و ماه رمضان

* ولادت باسعادت منجی عالم بشریت مهدی فاطمه علیها سلام

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

ایام جانسوز شهادت دخت رسالت، همسر ولایت و مادر امامت، حضرت صدیقه ی طاهره، فاطمة زهرا سلام الله علیها را به ساحت مقدس حضرت بقیّة الله الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشِریف و شیعیان آن حضرت تسلیت و تعزیت عرض می نماییم و از خداوند فرج منتقم خون سینه ی بی بی دو عالم ر اخاستاریم.

برخیز و پا به پایم، مادر به خانه برگرد                            در رفتنت عصایم، مادر به خانه برگرد

خون می چکد ز سینه، راه نفس بریده                          رنگ از رخت پریده، مادر به خانه برگرد

دشمن حیا ندارد، شرم از خدا ندارد                             رحمی به ما ندارد، مادر به خانه برگرد

کس نیست بهر یاری، بر خاک سر گذاری                      قوّت مگر نداری، مادر به خانه برگرد

برخیز و اشک من شوی، برخیز و یا علی گو                   مادر بیا از این سو، مادر به خانه برگرد

هم سوی خانه جانم، دست تو می کشانم                    هم چادرت تکانم، مادر به خانه برگرد

جانم کشد شراره، دل گشته پاره پاره                          بشکسته گوشواره، مادر به خانه برگرد

در اول جوانی، از کینه های ثانی                                 رویت شده خزانی، مادر به خانه برگرد

یک ناله ای نوایی،کشتی مرا صدایی                           در زیر دست و پایی، مادر به خانه برگرد

این پای را بگو از ارتعاش بایستد، این دست را بگو که دست بردارد از این لرزش مدام، این قلب را بگو که نلرزد، این بغض را بگو که نشکند و اشک از ناودان چشم نریزد. این دل بی تاب را بگو که فاطمه هست...

ای جلوه ی خدا! ای یادگار رسول! زیستن، بی تو چه سخت است. ماندن، بی تو چه دشوار. این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی تو حیات نیست. این مرگ، نقطه ختمی است بر کتاب جهان.

زمین با چه دلی تو را در خویش می گیرد و متلاشی نمی شود؟ آسمان با چه چشمی به رفتن تو می نگرد که از هم نمی پاشد و فرو نمی ریزد؟

خدا اگر نبود من چه می کردم با این مصیبت عظمی؟ إنا لله و إنا إلیه راجعون

فاطمه جان! عزیز خدا! دردانه ی رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم! چه بزرگ است فتنه های جهان و چه عظیم است ابتلاهای خدای منان. پس از ارتحال پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، خدا می داند که دل من، تنها گرم تو بود. در آن وانَفسای بعد از وفات نبی مکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم که همه مرتد شدند جز چند تن، چشمه ی زلال اسلامِ محض از خانه ی تو می جوشید. در آن طوفان ها که کشتی اسلام را دستخوش امواج جاهلیت می کرد، تنها لنگر متین و استوار، لنگر رضای تو بود. در آن گردباد های سهمگین پس از وفات پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که حق در زیر پای مردم، کعبه در پشتشان، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در زوایای غفلت زده و زنگار گرفته ی دل هایشان و شیطان در عقل و چشم و گوششان جای می گرفت، جاده ی منتهی به خانه ی تو، تنها طریق هدایت بود، که بی رهرو مانده بود.

در آن ابتدای میعاد مستمر موسای اسلام، که سامری بر منبر هدایت نبوی و ولایت علوی تکیه می زد، تنها تجلی انوار ربوبی بر درختان خانه ی تو بود. رضای تو، اسلام بود و خشم تو کفر!

هیهات! هیهات! آنچه تو، همسر جوان مرا شکست، شکست نور بود پس از وفات پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و آنچه تو، مادر مهربان کودکان مرا به بستر ارتحال کشانید خون دل بود. اهل زمین و آسمان گواهند که تو پس از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، هیچ نخوردی، جز خون دل.

و مادری در شرایطی که طفل اسلام آماج تیرهای جهل و شرک و کفر می شود یعنی سپر شدن بر دشنه های کینه و تیرهای جهل و شمشیرهای شرک را به جان خریدن.(برگرفته از کتاب  کشتی پهلو گرفته نوشته ی سید مهدی شجاعی)

رنج نامه ی فاطمیه

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: خداوند متعال در شب معراج به من وحی فرمودند به راستی فتنه و گمراهی که توسط آن دو (عمر و ابوبکر) در آن روز (روز سقسفه) بر مردم ایجاد می شود از فتنه ی گوساله و سامری بیشتر است.(بحارالانوار ج52ص379ح185، کمال الدین ج1ص240ح2)

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: خداوند از خشم زهرا سَلام الله عَلیها خشم می کند و از خرسندی او خرسند می شود.(کنزالعمال ج2 ص111، بحارالأنوار ج43 ص19)

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: شبی که مرا به آسمان بردند، در بهشت را دیدم که بر آن نوشته بود لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی حبیب الله، والحسن والحسین صفوةالله، فاطمة خیرةالله، علی باغضیهم لعنةالله.(بحارالأنوار ج43 ص303)

امام عصر عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف فرمودند: دختر پیامبر صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم الگوی شایسته من است.(بحارالأنوار ج53 ص180)

و اما فاطمه همان ریحانة الرسول و الگوی شایسته ی مهدوی که خداوند با غضب او غضبناک شده و کینه ورزان به فاطمه اش را وعده ی دوزخ داده، در بستر بیماری و در درون خانه اش در حضور زنان مهاجر و انصار خطبه ای ایراد فرمودند. این خطبه از خطبه ی ایشان در مسجد در نزد مردان انصار و مهاجر کوبنده تر و دردناک تر است. این خطبه که از دل پر درد دخت نبی اکرم صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم برخاسته، رنج نامه ی فاطمیه ست، رنجی جان کاه که تا اعماق استخوانش نفوذ کرده و تمام وجودش را در شعله های سوزان خود فرو برده و همین است که کلامش رنگ آتش به خود گرفته چرا که از قلبی آتشین برخاسته است. عجبا که او هیچ از درد خویش سخن نگفت، هر چند بزرگ بود؛ و هرچه گفت از درد امام محبوب و غریبش امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام گفت.

خطبه حضرت زهرا سَلام الله عَلیها به زنان مدینه

هنگامی که فاطمه سَلام الله عَلیها بیمار شد، همان بیماری که در آن وفات یافت، زنان مدینه به جهت عیادت خدمتش حاظر شدند و گفتند: چگونه صبح کردی از بیماری ات ای دختر رسول خدا؟

او در پاسخ حمد و سپاس خدا را به جا آورد و درود بر پدرش پیامبر صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم فرستاد و سپس فرمود:

" به خدا در حالی صبح کردم که از دنیای شما متنفرم. مردان شما را دشمن می دارم و از آنان متنفرم. آن ها را آزمودم و دور افکندم و امتحان کردم و مبغوض داشتم. چقدر زشت است شکسته شدن شمشیر ها و بازی کردن بعد از جِد، و کوبیدن بر سنگ، و شکافته شدن نیزه ها، و فساد عقیده، و گمراهی افکار، و لغزش اراده ها، و چه بد اعمالی از پیش برای آن ها فرستاد، نتیجه ی آن خشم خداوند بود و در عذاب الهی جاودانه خواهند ماند.(مائده80) و چون چنین دیدم، مسؤلیت آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین گناه آن را بر دوششان و رهاورد هجومش را بر عهده ی آنان نهادم.

وای بر آن ها!!! چگونه خلافت را از کوه های رسالت و شالوده های متین نبوت و رهبری و جایگاه نزول وحی و جبرئیل امین، و آگاهان در امر دنیا و دین کنار زدند. آگاه باشید! زیان آشکار همین است.(زمر15) آن ها چه ایرادی را بر ابوالحسن علی عَلیهِ السَّلام داشتند؟ والله آن ها بر شمشیر برنده ی او ایراد می گرفتند، و بی اعتنایی اش دربرابر مرگ در میدان نبرد، و قدرت او در جنگ جویی و ضربات درهم شکننده اش دربرابر دشمن!!! آری به خدا سوگند هرگاه مردم از جاده ی حق منحرف می شدند و از پذیرش دلیل روشن سر باز می زدند، آن ها را با نرمی و ملایمت به سوی منزل مقصود سیر می داد، سیری که هرگز آزار دهنده نبود، نه مرکب ناتوان می شد و نه راکب خسته و ملول. و سرانجام آن ها را به سرچشمه ی آب زلال و گوارا وارد می ساخت، نهری که دو طرفش مملو از آب بود، آبی که هرگز ناصاف نمی شد سپس آن ها را پس از سیرابی کامل باز می گرداند و سرانجام او را در پنهان و آشکار خیرخواه خود می یافتند. او هرگز از دنیا بهره نمی گرفت و از آن سودی جز سیراب کردن تشنگان و سیر کردن گرسنگان نداشت، و در این جا دنیا پرست از زاهد و راست گو از دروغ گو برای همه ی آنان روشن می شد چنان که خداوند فرمود: و اگر اهل شهر ها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند برکات آسمان ها و زمین را بر آن ها می گشودیم ولی آنان حق را تکذیب کردند و ما هم آن ها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.(اعراف96)

و ظالمان این گروه نیز به زودی گرفتار بدی های اعمالی که انجام داده اند خواهند شد و هرگز نمی توانند از چنگال عذاب الهی بگریزند و این سرنوشتی ست که در انتظار آن هاست.(زمر51)

اکنون بیا و بشنو از دلیل های واهی آن ها، و هرقدر عمر کنی دنیا شگفتی تازه ای به تو نشان می دهد و اگر می خواهی تعجب کنی از سخنان آن ها تعجب کن. ای کاش می دانستم آنان به کدام سند استناد جستند و برکدام پشتوانه اعتماد کردند و به کدام دستاویز محکم چنگ زدند و بر کدام ذریه جرأت کردند و مسلط شدند؟ چه بد مولا و یاوری و چه بد مونس و معاشری.(حج13)؛ و چه جایگزین بدی برای ستمکاران است.(کهف50) آن ها پیشگامان را رها کرده و به سراغ دنباله ها رفتند، شانه را با دُم معاوضه کردند. بینی گروهی که کار بد می کنند و گمان دارند که کار خوب انجام می دهند بر خاک مذلت مالیده شوند. وای به حال آن ها! آگاه باشید که اینان مفسدانند ولی نمی دانند. وای به حال آن ها! آیا کسی که هدایت به سوی حق می کنند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر آن که هدایتش کنند؟ شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید؟(یونس35)

بدانید به جان خودم سوگند ناقه ی خلافت بار دار شده منتظر باشید چندان نمی گذرد که نوزاد خود را به دنیا می آورد سپس به جای کاسه ی شیر کاسه های پر از خون تاره و سم کشنده را بدوشید و آن زمان است که طرفداران باطل گرفتار خسران می شوند. آری سرانجام دنباله روان چشم و گوش بسته و بی خبر عاقبت کاری را که پیشوایانشان پایه گذاری کرده اند خواهند فهمید و با تمام وجودشان آثار شومش را لمس می کنند. از این پس به دنیای خود دل خوش کنید و از آن راضی و خوشحال باشید ولی برای امتحان و فتنه ی پر اضطرابی که در انتظار شماست خود را آماده کنید .

و شادمان باشید به شمشیر های برنده و سلطه ی تجاوز گرانی ستمگر و خون خوار و هرج و مرجی فراگیر و حکومتی مستبد از ناجیه ظالمان ،حکومتی که ثروت های شما را بر باد می دهد و جمعیت شما را درو می کند . اسفا بر شما ؟ چگونه امید نجات دارید در حالی که حقیقت بر شما مخفی مانده و از واقعیت ها بی خبرید  آیا ما می توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور کنیم با اینکه شما کراهت دارید ؟(هود28) "

زنان مهاجر و انصار سخنان آتشین یگانه بانوی عالم هستی امّ ابیها حضرت زهرای اطهر سَلام الله عَلیها را برای مردانشان بازگو کردند و به دنبال آن گروهی از مهاجران و انصار خدمتش رسیدند و در مقام عذرخواهی برآمدند و گفتند: ای بانوی زنان! اگر ابوالحسن علی عَلیهِ السَّلام پیش از محکم شدن پیمان و بیعت با دیگران پیشنهاد بیعت می داد هرگز او را رها نمی کردیم!!!

بانوی اسلام از این عذر بدتر از گناه سخت ناراحت شده و فرمودند:

" بس کنید! و از من دور شوید! این عذرهای دروغین شما هرگز پذیرفته نیست و چاره ای بعد از آن همه تقصیرات وجود ندارد."(احتجاج طبرسی ص300،کشف الغمه ج2ص118،بحارالانوار ج43،ص158،معانی الاخبار، امالی شیخ صدوق، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید)

هر چند این خطبه در مقطع خاصی ایراد شده و ناظر به مسأله ولایت امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام می باشد ولی درسی است برای تمامی مسلمانان در تمام قرون و اعصار که در مسایل دین  و خصوصا ولایت زمان که در عصر ما، ولایت تام حضرت حجت عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف می باشد، بی تفاوت نباشند و سطحی برخورد نکنند و کوتاهی نکنند و سپس اشک حسرت نریزند. اشکی که ثمری جز اندوه و حسرت و رسوایی ندارد...

حضرت مهدی عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف منتقم مادر

مفضل گوید از مولایم امام صادق علیه السّلام درمورد چگونگی ظهور و سیر حرکتی ایشان را در آغاز ظهورش پرسیدم. امام علیه السّلام فرمودند: آنگاه که وارد مدینه شود مقامی بس شگفت انگیز خواهد داشت که باعث شادمانی مؤمنان و رسوایی کافران خواهد شد. کنار قبر جدّ بزرگوارش رسول خدا صلّی الله علیه و آله می آید و صدا می زند: ای مردم! آیا این قبر جدّ من است؟ مردم می گویند: آری ای مهدی آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم!

می پرسد: چه کسانی در این جا با او مدفون هستند؟ می گویند: دو نفر از یاران و هم جوار او!!! و این در حالی ست که او از هرکس آن دو را بهتر می شناسد.

در حالی که مردم با تمام وجود گوش می دهند، امام علیه السّلام می پرسند: آن ها کیانند؟ چطور شد که در میان تمام مردم فقط این دو نفر با جدّ من پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در این جا دفن شدند، شاید افراد دیگری مدفون باشند؟ مردم می گویند: ای مهدی آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم! کسی جز این دو نفر در اینجا مدفون نیست، آنان به این جهت در این جا دفن شدند که خلیفه ی پیامبر خدا و پدر زن او هستند!!! حضرت مهدی علیه السّلام برای سومین مرتبه سؤال را تکرار می کند... (تا آن جا که) بیرون آوردن آن ها را سه روز به تاخیر می اندازد. این خبر در میان مردم پخش می شود.

پس از سه روز حضرت حجت عجّل الله تعالی فرجه الشّریف به آن جا آمده و روی قبر های آن ها را برمی دارد و به نُقبا و یاران ارشد خود می فرماید: قبرهای اینان را بشکافید و آن ها را جستجو کنید. آنان طبق دستور مؤلایشان با دست های خود آن ها را جستجو کرده و آنها را تر و تازه بیرون می آورند. حضرت دستور می دهد که کفن های آنان را بیرون آورده بر درخت پوسیده و خشکی بر دار کشند در این هنگام (به جهت آزمایش مردم) فوراً درخت سرسبز و پرشاخ و برگ و خرم می شود! دوستداران آن ها با مشاهده ی این وضع شگفت انگیز می گویند: سوگند به خدا! این شرافت حقیقی است که این ها دارند ما هم به دوستی اینان رستگار شدیم!!! هرکس محبت اندکی از آن ها در دل داشته باشد می آید و آن منظره را می نگرد و با دیدن آن فریفته می گردد.

در این هنگام منادی حضرت صاحب الامر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صدا می زند: هرکس دو صحابه ی پیامبر صلّی الله علیه و آله و هم جوار او را دوست می دارد در یک سمت بیاستد. مردم دو گروه می شوند؛ گروهی دوست آن ها، و گروه دیگری دشمن آن ها. حضرت مهدی به دوستان آن دو نفر دستور می دهد که از آن ها بیزاری جویند. آنان گویند: ای مهدی آل پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم! ما پیش از آن که بدانیم اینان در نزد خدا چنین مقامی دارند از آن ها بیزاری نجستیم!!!، اکنون که فضل و مقام آن ها برای ما آشکار شده!، چگونه با دیدن بدن تر و تازه ی آن ها و سبز شدن درخت پوسیده از آنان بیزاری بجوییم؟! بلکه به خدا سوگند! ما از تو و کسانی که عقیده به تو دارند و آن هایی که به اینان ایمان ندارند و آن ها را از قبر بیرون آورده و بر دار زدند، بیزاری می جوییم!!!

در این هنگام حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف به امر خداوند دستور داده باد سیاهی بر آنان می وزد و آن ها را مانند ریشه های پوسیده درخت خرما از میان می برد. آن گاه دستور می دهد آن ها را از بالای دار پایین آورده و به امر خداوند زنده می گرداند و دستور می دهد همه ی مردم جمع شوند، آن گاه اعمال آن ها را در هر دوره ای شرح می دهد...

امام صادق علیه السّلام در توصیف آن منظره ی دیدنی سخن زیبای خود را چنین ادامه می دهد: (از جمله جنایات آنان) آتش زدن در خانه ی امیر المؤمنین علی علیه السّلام، فاطمه زهرا سلام الله علیها، حسن و حسین علیهما السلام و تازیانه زدن به بازوی صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و لگد به سینه ی وی زدن، سقط شدن محسن علیه السّلام فرزند او، سم دادن به امام حسن علیه السّلام، کشتن امام حسین علیه السّلام و اطفال و عمو زادگان و یاوران آن حضرت، اسارت فرزندان رسول خدا صلّی الله علیه و آله، ریختن خون آل محمّد صلّی الله علیه و آله، و هر خونی که به ناحق ریخته شده، و هر زنی که مورد تجاوز قرار گرفته، و هر خیانت و اعمال زشت و گناه و ظلم و ستم که از زمان حضرت آدم تا زمان قیام کننده علیه السّلام از بنی آدم سرزده، همه و همه را به گردن اولی(ابوبکر) و دومی(عمر) انداخته و بر آن ها ثابت می نماید و ملزم می گرداند، آن ها نیز اعتراف می کنند.

آن گاه دستور می دهد: هرکس حاضر است از آن ها ظلمی دیده قصاص کند، حاضران هم قصاص می کنند. سپس آن ها را دوباره بر همان درخت به دار می کشد، و دستور می دهد آتشی از زمین بیرون آمده و آن ها را با درخت می سوزاند. آن گاه به باد دستور می دهد تا خاکسترشان را به آب دریا بریزد.

مفضل گوید: عرض کردم آقای من! آیا این کیفر آخر آن هاست؟ فرمودند: نه! هرگز! ای مفضل! سوگند به خدا! فردای قیامت هر مؤمن و کافری به صحرای محشر می آید و آقای بزرگوار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و صدّیق اکبر امیر مؤمنان علی علیه السّلم، فاطمه سلام الله علیها، حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام و پیشوایان معصوم علیهم السّلام نیز حاضر می شوند و همه ی آن ها از این دو نفر قصاص می کنند تا جایی که آن دو نفر را در هر شبانه روز هزار بار می کشند و باز به امر خدا به صورت نخست باز می گردند تا دوباره عذاب شده و به کیفر اعمالشان برسند.

آنگاه امام صادق علیه السّلام فرمودند: با ظهور حضرتش کسانی که دعوت پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله را تکذیب کرده اند و درباره ی پیامبری او شک و تردید نموده اند و اعتنا به گفتار وی نکرده اند و کسانی که گفتند او ساحر، کاهن، و دیوانه است و از روی هوای نفس سخن می گوید و کسانی که با وی جنگ کردند همه ر احاضر می کنند تا از روی حق و عدالت انتقام اعمالی را که از بعثت آن حضرت تا موقع ظهور مهدی علیه السّلام با هر امامی و در هر وقتی از اوقات، مرتکب شده اند از آن ها بگیرد. و این است تأویل حقیقی آیه ی شریفه:

" وَ نَجعَلَهِم ائمّةً وَ نَجعَلَهُم الوارِثین* وَ نُمَکِّنَ لَهُم فی الأرض وَ نُری فرعَونَ وَ هامانَ وَ جُنوُدَهُما مِنهُم ما کانوُا یَحذَروُنَ " و ما خواستیم بر آن کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منّت نهاده و آنان را پیشوایان مردم قرار داده و وارثان زمین کنیم. و در زمین توانایی و قدرتشان داده و به فرعون و هامان و لشگریان که از جانب (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم.(قصص5_6)

مفضل عرض کرد: مولای من! فرعون و هامان در آن وقت کیستند؟ فرمودند: اولی و دومی. عرض کرد: مولای من! آیا پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و علی مرتضی علیه السّلام با قیام کننده عجّل الله تعالی فرجه الشّریف خواهند بود؟ فرمود: آری! سوگند به خدا! پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و علی مرتضی علیه السّلام ناگزیر می باید قدم روی زمین بگذارند.

حضرت در ادامه ی سخنان خویش فرمود: ای مفضل! گویا می بینم که ما امامان در آن هنگام در برابر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله اجتماع کرده و به آن حضرت شکایت می کنیم که امّت، بعد از وی چه به روز ما آوردند و می گوییم امّت، ما را تکذیب کردند، بی اعتنایی و نفرین و لعنت و تهدید به قتل نموده، حاکمان آن ها ما را از وطن دور نموده و به مرکز فرمان روایی خود بردند و جمعی از ما را با زهر ستم و حبس کشتند.

در این هنگام پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله سخت گریه کرده و می فرمایند: ای فرزندان من! هرچه به شما رسید بیشتر به جدّ شما رسید.

امام صادق علیه السّلام چگونگی دادخواهی مارد مظلومشان حضرت زهرای مطهره سلام الله علیها را در آن روز چنین بیان می فرمایند: آن گاه فاطمه زهرا سلام الله علیها می آید و از ظلم اولی و دومی و غصب و فدک، ملک خود توسط آن ها و رفتن به میان مهاجرین و انصار و ایراد خطبه اش در خصوص غصب فدک، و جوابی که او داد و گفت که: پیامبران ارث نمی گذارند!!! و استدلال حضرت زهرا سلام الله علیها به گفته ی حضرت ذکریا و یحیی و داستان داوود و سلیمان؛ و این که عمر به او گفت آن نامه ای را که پدرت برای تو نوشت به من نشان بده و او درآورد و نشان داد و او آن را گرفته پیش روی قریش و مهاجران و انصار و سایرین به آن آب دهان انداخت و پاره کرد!!!، شکایت می کند.(بحارالانوار ج53ص1-35)

 

" یا رب الزّهراء بحق الزّهراء اشف صدر الزّهراء بظهور الحجّة "





آرشیو مطالب
Skip Navigation Links

دلنوشته ها
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد

تصاویر سایت
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد