منوی اصلی
Skip Navigation Links

تازه ترین ارسال ها
* چگونه روزه ی خود را به امضای امام زمان برسانیم؟

* حجت زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف و ماه رمضان

* ولادت باسعادت منجی عالم بشریت مهدی فاطمه علیها سلام

ولادت بی بی رقیه خاتون بنت الحسین


به به! چه جشن و شور و سروری بپاشده                     شهرمدینه نه، همه جا کربلا شده

امشب حسین مادرخود را دوباره دید                            به به! به او، چه گنج عظیمی عطا شده

عباس داشت آرزوی روی فاطمه                                 شکرخدا که حاجت اوهم روا شده

 آیا براستی بود این نور، فاطمه؟                                 یا روح او به جسم دگرجابجا شده

 این دختراست یا که بود حوری بهشت؟                                    حوریه هم به حسن رخش مبتلا شده

این گل بود زباغ گلستان عاطفه                                  تنها برای دامن زینب سوا شده

خورشید عشق بر رخ مهتاب خنده زد                           امشب رقیه آمده ارباب خنده زد

خجسته میلاد با سعادت دردانه ی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خاتون دو عالم حضرت رقیّه سلام الله علیها را به ساحت نورانی سیّدالشّهداء علیه السلام و نیز خدمت امام زمان حضرت بقیّةالله الاعظم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف تبریک و تهنیت عرض کرده و از خداوند تعجیل در فرج منتقم خون آل الله را خواستاریم.

"یا ربّ الرقیّه بحقّ الرقیّه اشف صدر الرقیّه بظهور الحجّة"

نام گذاري حضرت رقيّه سلام الله علیها:

پاسخی درباه ی حقیقت وجود نازنین بنت الحسین علیه السلام حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها: رقيّه از "رقي" به معني بالا رفتن و ترقّی، گرفته شده است.(ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بيروت، دار احياءالتراث العربي، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293)

گويا اين اسم لقب حضرت بوده و نام اصلي ايشان "فاطمه" بوده است؛ زيرا نام رقيه در شمار دختران امام حسين علیه السلام کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اين که ايشان همان فاطمه بنت الحسين علیه السلام باشد، وجود دارد.(نظري منفرد، علي، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقي ص518 (

در واقع، بعضی از فرزندان امام حسين علیه السلام دو اسم داشته‏ اند و امکان تشابه اسمی نيز در فرزندان ايشان وجود دارد. گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلی بر اثبات اين مدّعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاريخ آمده است: "در ميان کودکان امام حسين علیه السلام دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسين علیه السلام مادر بزرگوارشان را بسيار دوست مي‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ايشان عطا می کردند، نامش را فاطمه می گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی علیه السلام، وی را علی مي‏ناميد(مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210) قابل ذکر است سيره ی ديگر امامان علیهم السلام نيز در نام گذاری فرزندانشان چنين بوده است.

بر اساس نوشته‏ های بعضی کتاب‏های تاريخی، نام مادر حضرت رقيّه سلام الله علیها، "امّ اسحاق" است که پيش‏تر همسر امام حسن مجتبی عليه‏السلام بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيّت امام حسن علیه السلام به عقد امام حسين علیه السلام درآمده است.
مادر حضرت رقيّه سلام الله علیها از بانوان بزرگ و با فضيلت اسلام به شمار مي‏آيد. بنا به گفته شيخ مفيد در کتاب الارشاد، کنيه ايشان بنت طلحه است.

نام مادر حضرت رقيّه سلام الله علیها در بعضي کتب ، "امّ‏ جعفر قضاعيّه" آمده است، ولی دليل محکمی در اين باره در دست نيست.
هم چنين نويسنده ی معالی السبطين، مادر حضرت رقيّه سلام الله علیها را شاه زنا، دختر يزدگرد سوم پادشاه ايرانی، معرفی می کند که در حمله ی مسلمانان به ايران اسير شده بود. وی به ازدواج امام حسين علیه السلام درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد علیه السلام نيز به شمار مي‏آيد.

اين مطلب از نظر تاريخ نويسان معاصر پذيرفته نشده؛ زيرا ايشان هنگام تولد امام سجّاد علیه السلام از دنيا رفته و تاريخ درگذشت او را 23 سال پيش از واقعه ی کربلا، يعنی در سال 37 ه.ق دانسته‏ اند. از اين رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله ی سه يا چهار سال پيش از حادثه ی کربلا به دنيا آمده باشد. بنابراین باید بگوييم شاه زنان کسی غير از "شهربانو" مادر امام سجّاد علیه السلام است.

مرحوم آیه الله حاج میرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال ۱۳۵۲ هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:

عالم جلیل ، شیخ محمّد على شامى که از جمله علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من ، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقى ، که نسبش منتهى مى شود به سیّد مرتضى علم الهدى و سن شریفش از نود افزون بوده وبسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.

شبى دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والى بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذیّت است ؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.

دخترش به سیّد عرض کرد، و سیّد از ترس حضرات اهل تسنّن به خواب ترتیب اثرى نداد. شب دوّم ، دختر وسطى سیّد باز همین خواب را دید. به پدر گفت ، و او همچنان ترتیب اثرى نداد. شب سوم ، دختر کوچکتر سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت ، ایضا ترتیب اثرى نداد. شب چهارم ، خود سیّد، مخدّره را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والى را خبردار نکردى.
صبح سیّد نزد والى شام رفت و خوابش را براى والى شام نقل کرد. والى امر کرد علما و صلحاى شام ، از سنّى و شیعه ، بروند و غسل کنند و لباسهاى نظیف در بر کنند، آنگاه به دست هر کس قفل درب حرم مقدّس باز شد  همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند و جسد مطهّرش را بیرون بیاورد تا قبر مطهّر را تعمیر کنند.

بزرگان و صلحاى شیعه و سنّى ، در کمال آداب غسل نموده و لباس نظیف در برکردند. قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سیّد ابراهیم . بعد هم که به حرم مشرّف شدند، هر کس کلنگ بر قبر مى زد کارگر نمى شد تا آنکه سیّد مزبور کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کنده شد. بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، دیدند بدن نازنین مخدّره میان لحد قرار دارد، و کفن آن مخدّره مکرّمه صحیح و سالم مى باشد، لکن آب زیادى میان لحد جمع شده است .

سیّد بدن شریف مخدّره را از میان لحد بیرون آورده بر روى زانوى خود نهاد و سه روز همین قسم بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گریه مى کرد تا آنکه لحد مخدّره را از بنیاد تعمیر کردند. اوقات نماز که مى شد سیّد بدن مخدّره را بر بالاى شى ء نظیفى مى گذاشت و نماز مى گزارد. بعد از فراغ باز بر مى داشت و بر زانو مى نهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند. سیّد بدن مخدّره را دفن کرد و از کرامت این مخدّره در این سه روز سیّد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجدید وضو. بعد که خواست مخدّره را دفن کند سیّد دعا کرد خداوند پسرى به او مرحمت فرمود مسمّى به سیّد مصطفى .

در پایان ، والى تفصیل ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانى نوشت ، و او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف رقیّه و مرقد شریف امّ کلثوم و سکینه علیهماالسلام را به سیّد واگذار نمود و فعلا هم آقاى حاج سیّد عبّاس پسر آقا سیّد مصطفى پسر سیّد ابراهیم سابق الذکر متصدّى تولیت این اماکن شریفه است .

آیه الله حاج میرزا هاشم خراسانى سپس مى گوید: گویا این قضیّه در حدود سنه هزار و دویست و هشتاد اتّفاق افتاده است مرحوم آیت الله سیّد هادى خراسانى نیز در کتاب معجزات و کرامات ماجرایى را نقل مى کند که مؤید قضیّه فوق است . وى مى نویسد:
روى پشت بام خوابیده بودیم که ناگهان مار دست یکى از خویشان ما را گزید. وى مدّتى مداوا کرد ولى سود نبخشید. آخر الامر جوانى به نام سیّد عبدالامیر نزد ما آمد و گفت : کجاى دست او را مار گزیده است ؟ چون محل مار زدگى را به او نشان داد، بلافاصله دستى به آن موضع زد و بکلّى محل درد خوب شد. سپس گفت من نه دعایى دارم و نه دوایى ؛ فقط کرامتى است که از اجداد ما به ما رسیده است : هر سمّى که از زنبور یا عقرب یا مار باشد اگر آب دهان یا انگشت به آن بگذاریم خوب مى شود. جهتش نیز این است که جدّ ما، در شام موقعى که آب به قبر شریف حضرت رقیّه افتاد جسد حضرت رقیّه علیهاالسلام را سه روز روى دست گرفت تا قبر شریف را تعمیر کردند، و از آنجا این اثر در خود و اولادش نسلا بعد نسل مانده است

 

و قابل توجه منکران! همه این مطالب موجود در کتب معتبر و قدیمی اسلام وجود حضرت رقیّه بنت الحسین علیه السلامرا اثبات می کند.


آرشیو مطالب
Skip Navigation Links

دلنوشته ها
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد

تصاویر سایت
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد