منوی اصلی
Skip Navigation Links

تازه ترین ارسال ها
* چگونه روزه ی خود را به امضای امام زمان برسانیم؟

* حجت زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف و ماه رمضان

* ولادت باسعادت منجی عالم بشریت مهدی فاطمه علیها سلام

ولادت امام رضا علیه السلام

این عِطر خوش کدام بهار است که شامه ی زمین را می نوازد؟

هوای پیراهن کدام یوسف است که دنیا را به سر مستی فراخوانده؟

این همه پروانه ی شناور در هوای عشق، زاده ی کدام لبخند است؟

ذی القعده یازدهمین روزش را چرا چراغانی کرده است؟

كيست اينكه نامش را علی مي گويند و كنيه اش را ابوالحسن؟

از مدينه تا مرو صداي هلهله ی فرشتگان، زمين و زمان را پر کرده؛ آسمان ايستاده و خداوند آفرينش خويش را تماشا مي کند. "تبارک الله احسَن الخالقین ".

امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دل ها به سوی طوس پر می کشد. دل هایی که حسرت پرواز دارند، تا پر بکشند و بال های شکسته ی خود را فطرس وار به گنبد بی همتای هفتمین زاده ی زهرای مرضیه سلام الله علیها و هشتمین چراغ هدایت، سلطان ایران و خورشید عالم تاب مشهد نزدیک کنند تا که مرحمی باشد بر زخم هایشان.

خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه می گشاید و تمام عرش نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان می دهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می کند.

چه مبارک سحری است و چه فرخنده شبی امشب.

مشهد، چراغانی عاشقانه ای است که نور پرفروغش تمام زمین را روشن کرده است. گنبد و گلدسته و نقاره خانه ی حرم شاه خراسان، هر دل عاشقی را کبوتر می کند؛ ضریح نورٌ علی نورش همچون عرش اعلاست که در هر گوشه ی خویش مهربانی خدا را دارد و استجابت بی دریغ.

امشب اینجا قرارگاه اشک است. اشک های بی قراری که دامان ولایت نور را چنگ می زنند و خویش را به امید درمان دردها به امام الرّئوف می رسانند.

اینجا مردی هست که از عرش آمده و زمین را در آغوش مهر خویش کشیده تا چهار فصلش بهار باشد. مردی که کبوتران، از هر کجای عالم، راه حریم او را می دانند و به سویش پر می کشند، مردی که آهوان رمیده و هراسان روزگار را هرکجای هستی که باشند، پناه می دهد و ضامن می شود. اینجا مردی هست که سنگ فرش های خانه اش را فرشتگان به بال های خویش جارو میکشند و پرده های حرمش را به تبرک، روسری خویش می کنند. اینجا مردی هست که عاشق و دل داده ی فراوان دارد. اینجا کسی ست که همانند او نه در این خاک و نه در تمام عالم، هیچ کس نیست. خورشیدی كه ایران را به بركت گام هايش پايتخت شيعيان جهان کرده است.

خوش آمدی پسر فاطمه سلام الله علیها. منور کرده ای زمین را به نور جمالت. رضا جان! اي تجلی نور خدا! آسمان مدينه را به شهر ما هديه كرده اي و عشق را براي ما به ارمغان آورده اي...

میلاد عالم آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم، هشتمين حجّت سرمد، نگين درخشان وطن، شمس الشّموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النّفوس، السّلطان ابالحسن حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام را به ساحت مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و نیز حجّت برحق زمان، حضرت بقیّة الله الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و شیعیان و دلدادگان آن امام والا مقام تبریک و تهنیت عرض کرده و تعجیل در امر فرج فرزند گرامیشان را از خداوند خواستاریم.

                            " یا ربّ الرّضا بحقّ الرّضا اشف صَدر الرّضا بظهوُر الحجّة "

میلاد نور

یازدهم ذی القعده، سالروز میلاد با برکت پیشوای هشتم، خورشید تابان آسمان پرنور ایران، غریب آشنا، نگین خراسان، شهد شیرین مشهد، حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام است. در این روز دیدگاه رنجور و خسته امام موسی بن جعفر علیه السلام، به چهره ی دلربا و جمال نورانی فرزند نو رسیده‏اش روشن شد و صبح سپید را از پس پرده شب تاریک نوید داد. در روز جشن و سرور اهل بیت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، سر بر آستان باعظمت حضرتش می‏ساییم و ذرات غبار حرم پاکش را توتیای چشمان خود می‏کنیم و فرج موفور السرور فرزندش حضرت بقیة الله الاعظم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را در این ایام مقدس از حضرتت حق تعالی خواستارم.

مختصری از زندگی نامه ی سلطان ایران

وجود مقدس امام رضا علیه السلام در سال شهادت جد بزرگوار خود امام صادق علیه السلام به دنیا آمد. ایشان در دامن پرمهر و محبت پدر و مادر پاک دامن خود، مراحل رشد و شکوفایی جسمی و روحی را پشت سر گذاشت. امام رضا علیه السلام مدت 35 سال از امامت پدر بزرگوار خود را درک کرد و از محضر نورانی حضرتش بهره‏مند شد. آن حضرت از 35 سالگی امامت امت اسلامی را به عهده گرفت و در 55 سالگی به شهادت رسید.

علّامه ی مجلسی در جلاء العیون در احوال حضرت امام رضا علیه السلام فرموده: اسم شریف آن حضرت « علی» و کنیت ایشان « ابوالحسن » و اشهر القاب آن حضرت، « رضا » است و «صابر»، «فاضل»، «رضیّ»، «وفیّ»، «قرّة اعین المؤمنین» و «غیظ الملحدین» نیز گفته اند.

به سند کتاب عیون اخبار الرّضای صدوق، ص 21، ج 1، آورده است: «علی بن یقطین» می‌گوید: در حضور امام موسی الکاظم علیه السلام بودم، حضرت کاظم علیه السلام فرمودند: ای علی بن یقطین، این پسرم (اشاره به امام رضا علیه السلام) علی، سرور پسران من است و من کنیه ی خود را به او بخشیده و اختصاص داده ام.

شیخ صدوق به سند معتبر از «نجمه»، مادر آن سرور نقل می كند كه گفت: چون حامله شدم به فرزند بزرگوار خود، به هیچ وجه ثقل و حمل در خود احساس نمی كردم و چون به خواب می رفتم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی از شكم خود می شنیدم و خائف و ترسان می شدم و چون بیدار می گشتم صدایی نمی شنیدم و چون آن فرزند مسعود از من متولّد شد، دست های خود را بر زمین گذاشت و سر مطهّر خود را به سوی آسمان بلند كرد و لب های مباركش حركت می كرد و كلامی می گفت كه من نمی فهمیدم، در آن ساعت حضرت موسی الكاظم علیه السلام به نزد من آمده و فرمودند: كرامت پروردگار تو، گوارا باد تو را ای نجمه. پس آن فرزند سعادتمند را در لباس سفیدی پوشاندم و به آن حضرت دادم، حضرت در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت و آب فرات طلبید و كامش را به آن آب برداشت، پس او را به دست من داد و فرمود: بگیر این را كه بقیه ی خدا است در زمین و حجّت خدا است بعد از من.

بدان كه در تاريخ ولادت آن جناب اختلاف است و اشھر آن است كه در يازدھم ذى القعده سنه صد و چھل و ھشت در مدينه منوره متولد شده و بعضى يازدھم ذى الحجة سنه صد و پنجاه و سه گفته اند كه بعد از وفات حضرت صادق علیه السلام بوده كه پنج سال ، و موافق روايت اول كه اشھر است ولادت آن حضرت بعد از وفات امام صادق علیه السلام بوده به ايام قلیلى و حضرت صادق علیه السلام آروز داشت كه آن جناب را درك كند چه آنكنه از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روايت شده كه مى فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد علیه السلام كه مكرر به من مى فرمود كه عالم آل محمّد علیھم السلام در صلب تو است و ای کاش من او را درك مى كردم پس به درستى او ھمنام امیرالمؤمنین على علیه السلام است.

شیخ صدوق روايت كرده از يزيد بن سلیط كه گفت : ملاقات كردم امام صادق علیه السلام را در راه مكه و ما جماعتى بوديم ، گفتم به او پدر و مادرم فداى تو باد !شما امامان پاكید و مرگ چیزى است كه ھیچ كس را از آن گريزى نیست پس با من چیزى بگو تا برسانم به واپس ماندگان خود، حضرت فرمود:  آری اين ھا فرزندان من اند و اين بزرگ ايشان است و اشاره كرد به پسرش موسى علیه السلام و در او است علم و حلم و فھم و جود و معرفت به آنچه محتاجند مردم به آن در آنچه اختلاف مى كنند در امر دين خود، و در او است خلق و حسن جوار، و او درى است از درھاى خداوند متعال و در او صفتى است بھتر از اين ھا، پس گفتم : پدر و مادرم فداى تو باد! آن صفت چیست ؟ فرمود: بیرون مى آورد خداى عز و جل از او دادرس و فريادرس اين امت را و نور و فھم و حكم اين امت را، بھتر زايیده شده و بھتر نور رسیده ، محفوظ مى دارد به او خداى تعالى خون ھا را و اصلاح مى كند به او میان مردم نزاعھا و انضمام مى دھد به او پراكنده را و التیام مى دھد به او شكسته را و مى پوشاند به او برھنه را و سیر مى كند به او گرسنه را و ايمن مى سازد به او ترسان را و فرود مى آورد به او باران را و مطیع و فرمانبردار او شوند بندگان ، بھترين مردم باشد در ھر حال ، چه در حال كھولت و میان سالگى و چه در حال كودكى و جوانى سیادت پیدا مى كند به سبب او عشیره او پیش از رسیدنش به بلوغ ، سخن او حكمت است و خاموشى او علم است ، بیان مى كند براى مردم آنچه را كه اختلاف است در آن .

ابن بابويه به سند حسن از بزنطى روايت كرده است كه به خدمت امام محمّد تقى علیه السلام عرض كردم كه گروھى از مخالفان شما گمان مى كنند كه والد بزرگوار شما را ماءمون ملقب به رضا گردانید در وقتى كه آن حضرت را براى ولايت عھد خود اختیار كرد؟ امام جواد علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند كه دروغ مى گويند بلكه حق تعالى او را به رضا مسمى گردانید براى آنكه پسنديده خدا بود در آسمان و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمه ھدى علیھم السلام در زمین از او خشنود بودند و او را براى امامت پسنديدند، گفتم : آيا ھمه ی پدران گذشته ی شما پسنديده ی خدا و رسول و ائمه علھیم السلام نبودند؟ فرمود : بلى ، گفتم : پس به چه سبب او را در میان ايشان به اين لقب گرامى مخصوص گردانیدند؟ حضرت فرمودند: براى آنكه مخالفان و دشمنان او را پسنديدند و از او راضى بودند چنانچه موافقان و دوستان از او خشنود بودند، و اتفاق دوست و دشمن بر خشنودى از او مخصوص آن حضرت بود پس به اين سبب او را به اين اسم مخصوص گردانیدند.

و ايضا به سند معتبر از سلیمان بن حفص روايت كرده است كه حضرت امام موسى علیه السلام پیوسته فرزند پسنديده خود را رضا مى نامید و مى فرمود كه بخوانید فرزند مرا رضا.

و ابن بابويه به سند معتبر از على بن میثم روايت كرده است كه حمیده مادر امام موسى علیه السلام كه از جمله اشراف و بزرگان عجم بود، كنیزى خريد و او را به تكتم مسمى گردانید، و آن جاريه سعادتمند بھترين زنان بود در عقل و دين و حیا و خاتون خود حمیده را بسیار تعظیم مى نمود، و از روزى كه او را خريد ھرگز نزد او نمى نشست براى تعظیم و اجلال او، پس حمیده روزى با حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود : اى فرزند گرامى ! تكتم جاريه اى است كه من از او بھتر نديده ام در زيركى و محاسن اخلاق ، و مى دانم ھر نسلى كه از او به وجود آيد پاكیزه و مھطره خواھد بود، و او را به تو مى بخشم و از تو التماس مى كنم كه رعايت حرمت او بنمايى . چون حضرت امام رضا علیه السلام از او به وجود آمد او را به طاھره مسمى گردانید.

و به سند معتبر ديگر روايت كرده است كه چون حمیده ، نجمه مادر امام رضا علیه السلام را خريد شبى

حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم را در خواب ديد و آن حضرت به او گفت كه اى حمیده ! نجمه را به فرزند خود موسى تملیك نما كه از او فرزندى به ھم خواھد رسید كه بھترين اھل زمین باشد و به اين سبب حمیده ، نجمه را به آن حضرت بخشید و او باكره بود.

مختصرى از مناقب و مفاخر و مكارم اخلاق ثامن الائمة على بن موسى الرضا علیه السلام

مكشوف باد كه فضائل و مناقب حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا علیه السلام نه چندان است كه در حیز بیان آيد و يا كس احصاء آن تواند و فى الحقیقه فضائل آن جناب را احصاء نمودن، ستارگان آسمان شمردن است. و ما به جھت تبرك و تیمن به ذكر چند خبرى از فضائل آن بزرگوار كه در جنب فضائل او به منزله ی قطره اى است از دریا اكتفا مى كنیم:

1.       شیخ طبرسى روايت كرده از ابوالصّلت ھروى كه گفت نديدم عالمترى از على بن الموسى الرضا علیه السلام و نديد او را عالمى مگر آنكه شھادت داد به مثل آنچه من شھادت دادم ، و به تحقیق كه جمع كرد مأمون در مجلس ھاى متعدده جماعتى از علماء اديان و فقھا و متكلمین را تا با آن حضرت مناظره و تكلم كنند و آن حضرت بر تمام ايشان غلبه كرد و ھمگى اقرار كردند بر فضیلت او و قصور خودشان و شنیدم از آن حضرت كه مى فرمود من مى نشستم در روضه ی منوره و علما در مدينه بسیار بودند و ھرگاه از مسأله اى عاجز مى شدند جمیعاً به من رجوع مى دادند و مسائل مشكله خود را براى من مى فرستادند و من جواب مى گفتم. ابوالصّلت گفت و حديث كرد مرا محمّد بن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السلام از پدرش كه مى گفت پدرم موسى بن جعفر علیه السلام با پسران خود مى فرمود كه اى اولاد من ! برادر شما على بن موسى علیه السلام عالم آل محمّد است از او سؤ ال كنید معالم دين خود را و حفظ كنید فرمايشات او را، ھمانا من شنیدم از پدرم حضرت جعفر بن محمّد علیه السلام كه مكرر به من مى فرمود كه عالم آل محمّد علیھم السلام در صلب تو است و اى كاش من او را درك مى كردم ھمانا او ھمنام امیرالمؤ منین علی بن ابی طالب علیه السلام استت.

2.       شیخ صدوق روايت كرده از ابراھیم بن العباس كه گفت ھرگز نديدم كه حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام كسى را به كلام خويش جفا كند و نديدم كه ھرگز كلام كسى را قطع كند، يعنى در میان سخن او سخنى گويد تا فارغ شود از كلام خود، و رد نكرد حاجت احدى را كه مقدور او بود برآورد و ھیچگاھى در حضور كسى كه با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس ، مقابل جلیس خود تكیه نمى فرمود، و ھیچ وقتى نديدم او را كه به يكى از موالى و غلامان خود بد گويد و فحش دھد و ھیچگاھى نديدم كه آب دھان خود را دور افكند و ھیچگاھى نديد كه در خنده خود قھقه كند بلكه خنده او تبسم بود و چون خلوت مى فرمود و خوان طعام نزد او مى نھادند ممالیك خود را تمام سر سفره مى طلبید حتى دربان و میراخور او، و با آن ھا طعام میل مى فرمود و عادت آن جناب آن بود كه شب ھا كم مى خوابید و بیشتر شب ھا را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه بسیار مى گرفت و روزه سه روز از ھر ماه كه پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چھارشنبه میان ماه باشد از او فوت نشد و مى فرمود: روزه اين سه روز مقابل روزه دھر است ، و آن حضرت بسیار احسان مى كرد و صدقه مى داد در پنھانى و بیشتر صدقات او در شب ھاى تار بود، پس اگر كسى گمان كند كه مثل آن حضرت را در فضل ديده است پس تصديق نكنید او را، و از محمّد بن ابى عباد منقول است كه حضرت امام رضا علیه السلام در تابستان ھا بر روى حصیر مى نشستند و در زمستان بر روى پلاس و جامه ھاى غلیظ و درشت مى پوشیدند و چون براى مردم بیرون مى آمدند زينت مى فرمودند.

3.       به سند سابق از ابوذكوان از ابراھیم بن عباس روايت كرده كه گفت نديدم ھرگز حضرت امام رضا علیه السلام را كه از او چیزى بپرسند و نداند، و نديدم از او داناتر به احوالى كه در زمان پیش تا زمان او گذشته است و مأمون او را امتحان مى نمود به ھر سؤالى و او جواب مى گفت و ھمه سخن او و جواب او و مثل ھا كه مى آورد ھمه از قرآن منتزع بود و او در ھر سه روز قرآن را ختم مى كرد و مى گفت : اگر خواھم در كمتر از سه روز ختم مى كنم اما ھرگز به آيه اى نمى گذرم مگر آنكه فكر مى كنم در آن و تفكر مى كنم كه در چه چیز فرود آمده بود و در كدام وقت نازل شده از اين روى به ھر سه روز ختم مى كنم.

در بیان رفتن حضرت امام رضا علیه السلام از مدينه به مرو و تفويض مأمون ولايت عھد را به آن سرور ايمان

آنچه از روايات ظاھر مى شود آن است كه مأمون چون مستقر بر خلافت گشت و فرمانش در اطراف عالم نافذ گرديد و ايالت عراق را به حسن بن سھل تفويض كرد و خود در بلده مرو اقامت نمود، در اطراف ممالك حجاز و يمن غبار فتنه و آشوب ارتفاع يافته بعضى از سادات به طمع خلافت رايت مخالفت برافراشتند. چون خبر در مرو به سمع مأمون رسید با فضل بن سھل ذوالرياستین كه وزير و مشیر او بود مشورت نمود بعد از تدبیر و انديشه بسیار، رأى مأمون بر آن قرار گرفت كه حضرت رضا علیه السلام را از مدينه طلب نمايد و او را ولیعھد خود گرداند تا آنكه ساير سادات به قدم اطاعت پیش آيند و دندان طمع از خلافت بردارند. پس رجاء ابن ابى الضحاك را با بعضى از مخصوصان خود به خدمت آن حضرت فرستاد به سوى مدينه كه آن جناب را به سفر خراسان ترغیب نمايند. چون ايشان به خدمت آن حضرت رسیدند حضرت در اول حال امتناع بسیار نمود چون مبالغه ايشان از حد اعتدال متجاوز گرديد آن سفر اثر را به جبر، اختیار نمود.

وداع امام رضا علیه السلام با پیامبر و اھل و عیال

و شیخ صدوق رحمه اللّه از محول سجستانى روايت كرده كه چون مأمون طلب كرد امام رضا علیه السلام را از مدينه به خراسان ، حضرت به جھت وداع با قبر پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم داخل مسجد شد و مكرر با قبر آن حضرت وداع مى كرد و بیرون مى آمد و بر مى گشت نزد قبر، و در ھر دفعه صداى مباركش به گريه بلند بود، من نزديك آن حضرت رفتم و سلام كردم بر آن جناب. جواب دادند، پس تھنیت گفتمش به آن سفر، فرمود: مرا زيارت كن ھمانا من بیرون مى شوم از جوار جدم و مى میرم در غربت و دفن مى شوم در پھلوى ھارون.

و شیخ يوسف بن حاتم شامى تلمیذ محقق حلى در "درّالنظیم" فرموده كه روايت كردند جماعتى از اصحاب امام رضا علیه السلام كه آن حضرت فرمود:  زمانى كه من مى خواستم بیرون بیايم از مدينه به سوى خراسان، جمع كردم عیال خود را و امر كردم ايشان را كه بر من گريه كنند تا بشنوم گريه ايشان را، پس تقسیم كردم در بین ايشان دوازده ھزار دينار و گفتم به ايشان كه من بر نمى گردم به سوى عیالم ھرگز، پس گرفتم ابوجعفر حضرت جواد علیه السلام را و بردم او را در مسجد پیغبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و گذاشتم دست او را بر كنار قبر و چسبانیدم او را به آن قبر شريف و خواستم حفظ او را به سبب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و امر كردم جمیع وكیلان و حشم خود را به شنیدن و اطاعت فرمايش او و آنكه مخالفت او را ننمايند و فھمانیدم ايشان را كه او قائم مقام من است.

علامه مجلسى فرموده در "كشف الغمه" و غیر آن از امیة بن على روايت كرده اند كه گفت در سالى كه امام رضا علیه السلام به حج رفت و متوجه خراسان گرديد امام محمدتقى علیه السلام را به حج برد و چون امام رضا علیه السلام طواف وداع كرد امام محمدتقى علیه السلام بر دوش "موفق" غلام آن حضرت بود و او را طواف مى فرمود، چون به حِجر اسماعیل رسید به زير آمد و نشست و آثار اندوه از روى منورش ظاھر شد و مشغول دعا گرديد و بسیار طول داد. موفق گفت : برخیز فداى تو گردم ، فرمود : از اينجا مفارقت نمى كنم تا وقتى كه خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خواھد كه برخیزم.

موفق به خدمت امام رضا علیه السلام آمد و احوال فرزند سعادتمند او را عرض كرد، حضرت نزديك نور ديده خود آمد و فرمود كه برخیز اى حبیب من ! آن نھال حديقه امامت فرمود : اى پدر بزرگوار چگونه برخیزم و مى دانم كه خانه كعبه را وداعى كردى كه ديگر به سوى آن برنخواھى گشت و گريان شد، پس براى اطاعت پدر بزرگوار خود برخاست و روانه شد.

و توجه آن حضرت به سوى خراسان در سال دويستم ھجرت بود و در آن وقت موافق مشھور از عمر شريف امام محمّدتقى علیه السلام ھفت سال گذشته بود، چون متوجه آن سفر گرديد در ھر منزل معجزات و كرامات بسیار از آن مخزن اسرار ظاھر مى شد و بسیارى از آثار آن ھا تا حال موجود است.

تقدس مدرسه علمیه رضويه قم

جناب سید عبدالكريم بن طاوس كه وفاتش در سنه ششصد و نود و سه است در "فرحة الغرى" روايت كرده : زمانى كه مأمون حضرت امام رضا علیه السلام را طلبید از مدينه به خراسان ، حضرت حركت فرمود از مدينه به سوى بصره و به كوفه نرفت و از بصره توجه فرمود بر طريق كوفه به بغداد و از آنجا به قم و داخل قم شد، اھل قم به استقبال آن حضرت آمدند و با ھم مخاصمه مى

كردند در باب ضیافت آن حضرت و ھر كدام میل داشتند كه آن حضرت بر او وارد شود، آن جناب مى فرمود كه شتر من مأمور است يعنى ھر كجا او فرود آمد من آنجا وارد مى شوم. پس آن شتر آمد تا در يك خانه خوابید و صاحب آن خانه در شب آن روز در خواب ديده بود كه حضرت امام رضا علیه السلام فردا مھمان او خواھد بود، پس چندى نگذشت كه آن محل مقام رفیعى گشت و در زمان ما مدرسه معموره است.

ورود حضرت امام رضا علیه السلام به مرو و بیعت مردم با آن حضرت به ولايت عھد

چون حضرت امام رضا علیه السلام وارد مرو شد، مأمون آن جناب را تكريم تمام نمود و خواص اولیاء و اصحاب خود را جمع نموده و گفت : اى مردمان ! من در آل عباس و آل على علیه السلام تأمل كردم ھیچ يك را افضل و احق به امر خلافت از على بن موسى علیه السلام نديدم پس رو كرد به حضرت امام رضا علیه السلام و گفت : اراده كرده ام كه خود را از خلافت خلع نمايم و به تو تفويض

كنم.

حضرت فرمودند:  اگر خلافت را خدا براى تو قرار داده است جايز نیست كه به ديگرى بخشى و خود را از آن معزول كنى و اگر خلافت از تو نیست تو را اختیار آن نیست كه به ديگرى تفويض نمايى .

مأمون گفت : البته لازم است كه اين را قبول كنى ، حضرت فرمود: من به رضاى خود ھرگز قبول نخواھم نمود و تا مدت دو ماه اين سخن در میان بود و چندان كه او مبالغه كرد، حضرت چون غرض او را مى دانست امتناع مى فرمود.

چون مأمون از قبول خلافت آن حضرت مأيوس گرديد گفت : ھرگاه كه خلافت را قبول نمى كنى پس ولايت عھد مرا قبول كن كه بعد از من خلافت با تو باشد، حضرت فرمود كه پدران بزرگواران من مرا خبر دادند از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم كه من پیش از تو از دنیا بیرون خواھم رفت و مرا به زھر ستم شھید خواھند كرد و بر من ملائكه آسمان و ملائكه زمین خواھند گريست و در زمین غربت در پھلوى ھارون الرشید مدفون خواھم شد، مأمون از استماع اين سخن گريان شد و گفت :تا من زنده ام چه کسی مى تواند تو را به قتل رساند يا بدى نیست به تو انديشه نمايد. حضرت فرمود: اگر خواھم مى توانم گفت ، چه کسی مرا شھید خواھد كرد! مأمون گفت : غرض تو از اين سخنان آن است كه ولايت عھد مرا قبول نكنى تا مردم بگويند كه تو ترك دنیا كرده اى ، حضرت فرمود: به خدا سوگند! از روزى كه پروردگار من مرا خلق كرده است تا به حال دروغ نگفته ام و ترك دنیا براى دنیا نكرده ام و غرض تو را مى دانم . گفت : غرض من چیست ؟ فرمود: غرض تو آن است كه مردم بگويند كه على بن  موسى الرضا علیه السلام ترك دنیا نكرده بود بلكه دنیا ترك او را كرده بود، اكنون كه دنیا او را میسر شد براى طمع خلافت ، ولايت عھد را قبول كرد .مأمون در غضب شد و گفت : پیوسته سخنان ناگوار در برابر من مى گويى و از سطوت من ايمن شده اى ، به خدا سوگند كه اگر ولايت عھد مرا قبول نكنى گردنت را بزنم ! حضرت فرمود كه حق تعالى نفرموده است كه من خود را به مھلكه اندازم ھرگاه جبر مى نمايى قبول مى كنم به شرط آنكه كسى را نصب نكنم و احدى را عزل ننمايم و رسمى را بر ھم نزنم و احداث امرى نكنم و از دور بر بساط خلافت نظر كننم .

مأمون به اين شرايط راضى شد، پس حضرت دست به سوى آسمان برداشت و گفت : خداوندا! تو مى دانى كه مرا اكراه نمودند به ضرورت ، اين امر را اختیار كردم ، پس مرا مؤ اخذه مكن چنانچه مؤ اخذه نكردى دو بنده و دو پیغمبر خود يوسف و دانیال را در ھنگامى كه قبول كردند ولايت را از جانب پادشاه زمان خود، خداوندا! عھدى نیست جز عھد تو و و لايتى نمى باشد مگر از جانب تو، پس توفیق ده مرا كه دين تو را برپا دارم و سنت پیغمبر تو را زنده دارم ، ھمانا تو نیكو مولايى و نیكو ياورى.

پس محزون و گريان ولايت عھد را از مأمون قبول فرمود.

چه بسیارند کسانی که خود را معتقد به ولایت و امامت اهل بیت علیه السلام  می دانند در حالی که کمترین آگاهی را درباره امام ندارند چنان که بسیارند مسلمانانی که خود را اهل توحید و پیرو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می شمارند درحالی که با ساده ترین مسائل دین ناآشنا هستند!

در آیات قرآن و روایات پیامبر و امامان اجر و پاداش واقعی از آن کسانی دانسته شده که اعمال مختلف دینی و عبادی خود را از روی علم آگاهی یقین و اطمینان انجام داده باشند و نه همراه با ابهام و نگرش سطحی و اطلاعات اندک.

کسانی که از زیارت امام، تنها هدفی که دنبال می کنند رسیدن به آرزو ها، شفای بیماری و رفع گرفتاری های دنیایی است و از آن جهت به زیارت امام می آیند که به این هدف ها دست پیدا کنند بدون اینکه بدانند امام کیست ؟

چرا از چنین موقعیت و مرتبه ای برخوردار است. در حقیقت زیارت آنان، نتایج شایسته ای برای آنان در پی نخواهد داشت.

 زائر، در صورتی به زیارت مقبول دست می یابد که اهل معرفت باشد و امامان را آنگونه که خود تعریف کرده اند، بشناسند

مقام امامت از لسان علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام

حضرت امام رضا علیه‏السلام در سخنانی می فرماید: «امام، خورشید تابانی است که جهانی را نورانی کرده و در افقی است که دست‏ها و دیده بدان نمی‏رسد. امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور طلوع کننده و ستاره راهنما در تاریکی های شب است. امام ابری باران زا، آسمانی سایه بخش، زمینی هموار، و چشمه‏ای جوشان است. امام، پدری مهربان، همانند مادری دل سوز و پناه بنده‏های خداست».

امام رضا علیه‏السلام در بیان امامت و ولایت حضرت ابراهیم علیه‏السلام می‏فرماید: «حضرت ابراهیم پس از این که به مقام امامت مفتخر شد، از درگاه خداوند آرزو کرد نسل او نیز از این افتخار بهره مند شوند. خداوند در پاسخ او فرمود: «امامت، عهد و پیمان الهی است که ظالمان و تبهکاران شایسته آن نیستند». خداوند با این بیان، امامت و رهبری هر انسان ظالم و گنهکاری را تا روز قیامت باطل کرده است.

(منبع: منتهی الآمال شیخ عباس قمی در بیان احوالات حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام)

امام رضا علیه السلام  فرمودند: امام مانند آفتاب در عالم طلوع می کند و بر افقی قرار می گیرد که دست و دیده ی مردم بدان نرسد. ( اصول کافی ج1 ص387)

امام رضا علیه السلام  می فرمایند: مقام امام در زمین مانند ماه است در آسمان، او در محل خود از تمام چیزها مطلع است و نیز می فرمایند: امام مانند ماه است که در هر مکان دور می زند یا او را از هر مکانی می بینند. (بحارالانوار ج7 ص97)

امام رضا علیه السلام  می فرمایند: امام، حلال و حرام خدا را بیان می کند و حدود خدا را بر پا می دارد و از دین خدا دفاع می کند و با حکمت و پند و دلیل آشکار به راه خدا دعوت می کند. ( اصول کافی ج1 ص386)

امام رضا علیه السلام  فرمودند: به طور مسلم خداوند پیامبران و امامان را که درودهای خدا بر آنان باد، توفیق بخشید و از دانش و حکمت های مخزون خویش، آن چه به دیگران نداده به ایشان عنایت فرموده است، بنابراین علم آنان فوق دانش اهل هر عصر می باشد. ( اصول کافی ج1 ص202)

امام رضا علیه السلام  می فرمایند: امام معصوم، تایید شده ی خدا، موفق و مورد عنایت خدا و از خطاها و لغزش ها در امان است. ( اصول کافی ج1 ص390)

علی بن موسی الرضا علیه السلام  می فرمایند: امام تنها فرد شایسته زمان خویش است که هیچ کس را به مقام او راهی نیست و هیچ عالمی با او یکسان نخواهد بود، بدل، مثل و همتایی ندارد. تمامی فضایل و کمالات با به او اختصاص یافته است. پس چه کسی می تواند به مقام شناخت امام برسد و یا ممکن است مقام امامت را اختیار کند. هیهات هیهات که عقل ها گمراه و سرگردان می شود. چشم ها نابینا می شوند، بزرگان احساس کوچکی می کنند، دانایان حیران می مانند، سخنوران از سخن گفتن باز می مانند، متفکران احساس نادانی می کنند، و شعرا و ادبا و مبلغان ناتوانند از این که یک شان از شوون یا یک فضیلت از فضایل امام را بیان کنند و لذا اقرار به عجز و کوته فکری می کنند، پس چگونه می توان تمامی اوصاف امام و عمق آنها را درک و توصیف کرد و چگونه کسی می تواند به جای امام بر حق، بر سکوی امامت بایستد و مردم را از وجود امام بی نیاز کند در حالی که امام همچون ستاره ای است که دست خواستاران و توصیف توصیف کنندگان به او نمی رسد. (کافی ج 1ص198).

  بنابراین میان شیعه و آن گروه از مسلمانانی که اطاعت از هر خلیفه ای را واجب دانسته اند هرچند آن خلیفه خود مخالف احکام دین رفتار کرده باشد فرق زیادی دیده می شود.

 در میان برخی گروه هایی که به عنوان شیعه شناخته می شوند، نیز گروه هایی وجود دارند که دوازده امامی نیستند، برخی از آنان فقط  علی علیه السلام را پذیرفته اند و سایر امامان اعتقادی ندارند؛ بعضی از آنان از میان ائمه دوازده گانه تا امام سجاد علیه السلام را پذیرفته اند و پس از امام سجاد علیه السلام به فرزند آن حضرت «زید بن علی» رو آورده اند.

گروهی دیگر، تنها تا امام صادق علیه السلام را به امامت شناخته اند و پس از آن حضرت به اسماعیل بن جعفر رو آورده اند که به عنوان اسماعیلیه شناخته

می شوند. و برخی گروه های دیگر نیز ممکن است وجود داشته باشند که از نظر اهل سنت متاسفانه همه آنها به عنوان امامیه و شیعه شناخته می شوند، با اینکه میان این گروهها با شیعه اثنی عشری تفاوت بسیار است.

یکی از تفاوتهای عمده میان شیعه دوازده امامی با سایر فرقه ها یاد شده، این است که اگر فرقه های دیگر مورد توجه قرار گیرد  آنان به بهانه های مختلف در شریعت پیامبر و حلال و حرام وی از جمله روزه، نماز و برخی از تکالیف دیگر دست برده اند و پیشوایی کسانی را پذیرفته اند که روش و باور آنان با متن وحی سازگار نیست. اما شیعه دوازده امامی بر اساس دلایل بسیار از جمله روایتی که از امام رضا علیه السلام نقل شد امامان را فراتر از شریعت نبوی نمی داند بلکه ترویج کننده و عمل کننده و حمایت کننده از حلال و حرام قرآن می داند و اگر حقانیت خلفای صدر اسلام را نپذیرفته است، به خاطر این است که علم و عمل خلفا جز علی بن ابی طالب را برای رهبری مسلمانان کافی ندانسته است و معتقد است که با وجود شخصیت برتر عاین عِطر خوش کدام بهار است که شامه ی زمین را می نوازد؟

هوای پیراهن کدام یوسف است که دنیا را به سر مستی فراخوانده؟

این همه پروانه ی شناور در هوای عشق، زاده ی کدام لبخند است؟

ذی القعده یازدهمین روزش را چرا چراغانی کرده است؟

كيست اينكه نامش را علی مي گويند و كنيه اش را ابوالحسن؟

از مدينه تا مرو صداي هلهله ی فرشتگان، زمين و زمان را پر کرده؛ آسمان ايستاده و خداوند آفرينش خويش را تماشا مي کند. "تبارک الله احسَن الخالقین ".

امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دل ها به سوی طوس پر می کشد. دل هایی که حسرت پرواز دارند، تا پر بکشند و بال های شکسته ی خود را فطرس وار به گنبد بی همتای هفتمین زاده ی زهرای مرضیه سلام الله علیها و هشتمین چراغ هدایت، سلطان ایران و خورشید عالم تاب مشهد نزدیک کنند تا که مرحمی باشد بر زخم هایشان.

خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه می گشاید و تمام عرش نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان می دهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می کند.

چه مبارک سحری است و چه فرخنده شبی امشب.

مشهد، چراغانی عاشقانه ای است که نور پرفروغش تمام زمین را روشن کرده است. گنبد و گلدسته و نقاره خانه ی حرم شاه خراسان، هر دل عاشقی را کبوتر می کند؛ ضریح نورٌ علی نورش همچون عرش اعلاست که در هر گوشه ی خویش مهربانی خدا را دارد و استجابت بی دریغ.

امشب اینجا قرارگاه اشک است. اشک های بی قراری که دامان ولایت نور را چنگ می زنند و خویش را به امید درمان دردها به امام الرّئوف می رسانند.

اینجا مردی هست که از عرش آمده و زمین را در آغوش مهر خویش کشیده تا چهار فصلش بهار باشد. مردی که کبوتران، از هر کجای عالم، راه حریم او را می دانند و به سویش پر می کشند، مردی که آهوان رمیده و هراسان روزگار را هرکجای هستی که باشند، پناه می دهد و ضامن می شود. اینجا مردی هست که سنگ فرش های خانه اش را فرشتگان به بال های خویش جارو میکشند و پرده های حرمش را به تبرک، روسری خویش می کنند. اینجا مردی هست که عاشق و دل داده ی فراوان دارد. اینجا کسی ست که همانند او نه در این خاک و نه در تمام عالم، هیچ کس نیست. خورشیدی كه ایران را به بركت گام هايش پايتخت شيعيان جهان کرده است.

خوش آمدی پسر فاطمه سلام الله علیها. منور کرده ای زمین را به نور جمالت. رضا جان! اي تجلی نور خدا! آسمان مدينه را به شهر ما هديه كرده اي و عشق را براي ما به ارمغان آورده اي...

میلاد عالم آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم، هشتمين حجّت سرمد، نگين درخشان وطن، شمس الشّموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النّفوس، السّلطان ابالحسن حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام را به ساحت مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و نیز حجّت برحق زمان، حضرت بقیّة الله الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و شیعیان و دلدادگان آن امام والا مقام تبریک و تهنیت عرض کرده و تعجیل در امر فرج فرزند گرامیشان را از خداوند خواستاریم.

                            " یا ربّ الرّضا بحقّ الرّضا اشف صَدر الرّضا بظهوُر الحجّة "

میلاد نور

یازدهم ذی القعده، سالروز میلاد با برکت پیشوای هشتم، خورشید تابان آسمان پرنور ایران، غریب آشنا، نگین خراسان، شهد شیرین مشهد، حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام است. در این روز دیدگاه رنجور و خسته امام موسی بن جعفر علیه السلام، به چهره ی دلربا و جمال نورانی فرزند نو رسیده‏اش روشن شد و صبح سپید را از پس پرده شب تاریک نوید داد. در روز جشن و سرور اهل بیت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، سر بر آستان باعظمت حضرتش می‏ساییم و ذرات غبار حرم پاکش را توتیای چشمان خود می‏کنیم و فرج موفور السرور فرزندش حضرت بقیة الله الاعظم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را در این ایام مقدس از حضرتت حق تعالی خواستارم.

مختصری از زندگی نامه ی سلطان ایران

وجود مقدس امام رضا علیه السلام در سال شهادت جد بزرگوار خود امام صادق علیه السلام به دنیا آمد. ایشان در دامن پرمهر و محبت پدر و مادر پاک دامن خود، مراحل رشد و شکوفایی جسمی و روحی را پشت سر گذاشت. امام رضا علیه السلام مدت 35 سال از امامت پدر بزرگوار خود را درک کرد و از محضر نورانی حضرتش بهره‏مند شد. آن حضرت از 35 سالگی امامت امت اسلامی را به عهده گرفت و در 55 سالگی به شهادت رسید.

علّامه ی مجلسی در جلاء العیون در احوال حضرت امام رضا علیه السلام فرموده: اسم شریف آن حضرت « علی» و کنیت ایشان « ابوالحسن » و اشهر القاب آن حضرت، « رضا » است و «صابر»، «فاضل»، «رضیّ»، «وفیّ»، «قرّة اعین المؤمنین» و «غیظ الملحدین» نیز گفته اند.

به سند کتاب عیون اخبار الرّضای صدوق، ص 21، ج 1، آورده است: «علی بن یقطین» می‌گوید: در حضور امام موسی الکاظم علیه السلام بودم، حضرت کاظم علیه السلام فرمودند: ای علی بن یقطین، این پسرم (اشاره به امام رضا علیه السلام) علی، سرور پسران من است و من کنیه ی خود را به او بخشیده و اختصاص داده ام.

شیخ صدوق به سند معتبر از «نجمه»، مادر آن سرور نقل می كند كه گفت: چون حامله شدم به فرزند بزرگوار خود، به هیچ وجه ثقل و حمل در خود احساس نمی كردم و چون به خواب می رفتم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی از شكم خود می شنیدم و خائف و ترسان می شدم و چون بیدار می گشتم صدایی نمی شنیدم و چون آن فرزند مسعود از من متولّد شد، دست های خود را بر زمین گذاشت و سر مطهّر خود را به سوی آسمان بلند كرد و لب های مباركش حركت می كرد و كلامی می گفت كه من نمی فهمیدم، در آن ساعت حضرت موسی الكاظم علیه السلام به نزد من آمده و فرمودند: كرامت پروردگار تو، گوارا باد تو را ای نجمه. پس آن فرزند سعادتمند را در لباس سفیدی پوشاندم و به آن حضرت دادم، حضرت در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت و آب فرات طلبید و كامش را به آن آب برداشت، پس او را به دست من داد و فرمود: بگیر این را كه بقیه ی خدا است در زمین و حجّت خدا است بعد از من.

بدان كه در تاريخ ولادت آن جناب اختلاف است و اشھر آن است كه در يازدھم ذى القعده سنه صد و چھل و ھشت در مدينه منوره متولد شده و بعضى يازدھم ذى الحجة سنه صد و پنجاه و سه گفته اند كه بعد از وفات حضرت صادق علیه السلام بوده كه پنج سال ، و موافق روايت اول كه اشھر است ولادت آن حضرت بعد از وفات امام صادق علیه السلام بوده به ايام قلیلى و حضرت صادق علیه السلام آروز داشت كه آن جناب را درك كند چه آنكنه از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روايت شده كه مى فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد علیه السلام كه مكرر به من مى فرمود كه عالم آل محمّد علیھم السلام در صلب تو است و ای کاش من او را درك مى كردم پس به درستى او ھمنام امیرالمؤمنین على علیه السلام است.

شیخ صدوق روايت كرده از يزيد بن سلیط كه گفت : ملاقات كردم امام صادق علیه السلام را در راه مكه و ما جماعتى بوديم ، گفتم به او پدر و مادرم فداى تو باد !شما امامان پاكید و مرگ چیزى است كه ھیچ كس را از آن گريزى نیست پس با من چیزى بگو تا برسانم به واپس ماندگان خود، حضرت فرمود:  آری اين ھا فرزندان من اند و اين بزرگ ايشان است و اشاره كرد به پسرش موسى علیه السلام و در او است علم و حلم و فھم و جود و معرفت به آنچه محتاجند مردم به آن در آنچه اختلاف مى كنند در امر دين خود، و در او است خلق و حسن جوار، و او درى است از درھاى خداوند متعال و در او صفتى است بھتر از اين ھا، پس گفتم : پدر و مادرم فداى تو باد! آن صفت چیست ؟ فرمود: بیرون مى آورد خداى عز و جل از او دادرس و فريادرس اين امت را و نور و فھم و حكم اين امت را، بھتر زايیده شده و بھتر نور رسیده ، محفوظ مى دارد به او خداى تعالى خون ھا را و اصلاح مى كند به او میان مردم نزاعھا و انضمام مى دھد به او پراكنده را و التیام مى دھد به او شكسته را و مى پوشاند به او برھنه را و سیر مى كند به او گرسنه را و ايمن مى سازد به او ترسان را و فرود مى آورد به او باران را و مطیع و فرمانبردار او شوند بندگان ، بھترين مردم باشد در ھر حال ، چه در حال كھولت و میان سالگى و چه در حال كودكى و جوانى سیادت پیدا مى كند به سبب او عشیره او پیش از رسیدنش به بلوغ ، سخن او حكمت است و خاموشى او علم است ، بیان مى كند براى مردم آنچه را كه اختلاف است در آن .

ابن بابويه به سند حسن از بزنطى روايت كرده است كه به خدمت امام محمّد تقى علیه السلام عرض كردم كه گروھى از مخالفان شما گمان مى كنند كه والد بزرگوار شما را ماءمون ملقب به رضا گردانید در وقتى كه آن حضرت را براى ولايت عھد خود اختیار كرد؟ امام جواد علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند كه دروغ مى گويند بلكه حق تعالى او را به رضا مسمى گردانید براى آنكه پسنديده خدا بود در آسمان و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمه ھدى علیھم السلام در زمین از او خشنود بودند و او را براى امامت پسنديدند، گفتم : آيا ھمه ی پدران گذشته ی شما پسنديده ی خدا و رسول و ائمه علھیم السلام نبودند؟ فرمود : بلى ، گفتم : پس به چه سبب او را در میان ايشان به اين لقب گرامى مخصوص گردانیدند؟ حضرت فرمودند: براى آنكه مخالفان و دشمنان او را پسنديدند و از او راضى بودند چنانچه موافقان و دوستان از او خشنود بودند، و اتفاق دوست و دشمن بر خشنودى از او مخصوص آن حضرت بود پس به اين سبب او را به اين اسم مخصوص گردانیدند.

و ايضا به سند معتبر از سلیمان بن حفص روايت كرده است كه حضرت امام موسى علیه السلام پیوسته فرزند پسنديده خود را رضا مى نامید و مى فرمود كه بخوانید فرزند مرا رضا.

و ابن بابويه به سند معتبر از على بن میثم روايت كرده است كه حمیده مادر امام موسى علیه السلام كه از جمله اشراف و بزرگان عجم بود، كنیزى خريد و او را به تكتم مسمى گردانید، و آن جاريه سعادتمند بھترين زنان بود در عقل و دين و حیا و خاتون خود حمیده را بسیار تعظیم مى نمود، و از روزى كه او را خريد ھرگز نزد او نمى نشست براى تعظیم و اجلال او، پس حمیده روزى با حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود : اى فرزند گرامى ! تكتم جاريه اى است كه من از او بھتر نديده ام در زيركى و محاسن اخلاق ، و مى دانم ھر نسلى كه از او به وجود آيد پاكیزه و مھطره خواھد بود، و او را به تو مى بخشم و از تو التماس مى كنم كه رعايت حرمت او بنمايى . چون حضرت امام رضا علیه السلام از او به وجود آمد او را به طاھره مسمى گردانید.

و به سند معتبر ديگر روايت كرده است كه چون حمیده ، نجمه مادر امام رضا علیه السلام را خريد شبى

حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم را در خواب ديد و آن حضرت به او گفت كه اى حمیده ! نجمه را به فرزند خود موسى تملیك نما كه از او فرزندى به ھم خواھد رسید كه بھترين اھل زمین باشد و به اين سبب حمیده ، نجمه را به آن حضرت بخشید و او باكره بود.

مختصرى از مناقب و مفاخر و مكارم اخلاق ثامن الائمة على بن موسى الرضا علیه السلام

مكشوف باد كه فضائل و مناقب حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا علیه السلام نه چندان است كه در حیز بیان آيد و يا كس احصاء آن تواند و فى الحقیقه فضائل آن جناب را احصاء نمودن، ستارگان آسمان شمردن است. و ما به جھت تبرك و تیمن به ذكر چند خبرى از فضائل آن بزرگوار كه در جنب فضائل او به منزله ی قطره اى است از دریا اكتفا مى كنیم:

1.       شیخ طبرسى روايت كرده از ابوالصّلت ھروى كه گفت نديدم عالمترى از على بن الموسى الرضا علیه السلام و نديد او را عالمى مگر آنكه شھادت داد به مثل آنچه من شھادت دادم ، و به تحقیق كه جمع كرد مأمون در مجلس ھاى متعدده جماعتى از علماء اديان و فقھا و متكلمین را تا با آن حضرت مناظره و تكلم كنند و آن حضرت بر تمام ايشان غلبه كرد و ھمگى اقرار كردند بر فضیلت او و قصور خودشان و شنیدم از آن حضرت كه مى فرمود من مى نشستم در روضه ی منوره و علما در مدينه بسیار بودند و ھرگاه از مسأله اى عاجز مى شدند جمیعاً به من رجوع مى دادند و مسائل مشكله خود را براى من مى فرستادند و من جواب مى گفتم. ابوالصّلت گفت و حديث كرد مرا محمّد بن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السلام از پدرش كه مى گفت پدرم موسى بن جعفر علیه السلام با پسران خود مى فرمود كه اى اولاد من ! برادر شما على بن موسى علیه السلام عالم آل محمّد است از او سؤ ال كنید معالم دين خود را و حفظ كنید فرمايشات او را، ھمانا من شنیدم از پدرم حضرت جعفر بن محمّد علیه السلام كه مكرر به من مى فرمود كه عالم آل محمّد علیھم السلام در صلب تو است و اى كاش من او را درك مى كردم ھمانا او ھمنام امیرالمؤ منین علی بن ابی طالب علیه السلام استت.

2.       شیخ صدوق روايت كرده از ابراھیم بن العباس كه گفت ھرگز نديدم كه حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام كسى را به كلام خويش جفا كند و نديدم كه ھرگز كلام كسى را قطع كند، يعنى در میان سخن او سخنى گويد تا فارغ شود از كلام خود، و رد نكرد حاجت احدى را كه مقدور او بود برآورد و ھیچگاھى در حضور كسى كه با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس ، مقابل جلیس خود تكیه نمى فرمود، و ھیچ وقتى نديدم او را كه به يكى از موالى و غلامان خود بد گويد و فحش دھد و ھیچگاھى نديدم كه آب دھان خود را دور افكند و ھیچگاھى نديد كه در خنده خود قھقه كند بلكه خنده او تبسم بود و چون خلوت مى فرمود و خوان طعام نزد او مى نھادند ممالیك خود را تمام سر سفره مى طلبید حتى دربان و میراخور او، و با آن ھا طعام میل مى فرمود و عادت آن جناب آن بود كه شب ھا كم مى خوابید و بیشتر شب ھا را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه بسیار مى گرفت و روزه سه روز از ھر ماه كه پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چھارشنبه میان ماه باشد از او فوت نشد و مى فرمود: روزه اين سه روز مقابل روزه دھر است ، و آن حضرت بسیار احسان مى كرد و صدقه مى داد در پنھانى و بیشتر صدقات او در شب ھاى تار بود، پس اگر كسى گمان كند كه مثل آن حضرت را در فضل ديده است پس تصديق نكنید او را، و از محمّد بن ابى عباد منقول است كه حضرت امام رضا علیه السلام در تابستان ھا بر روى حصیر مى نشستند و در زمستان بر روى پلاس و جامه ھاى غلیظ و درشت مى پوشیدند و چون براى مردم بیرون مى آمدند زينت مى فرمودند.

3.       به سند سابق از ابوذكوان از ابراھیم بن عباس روايت كرده كه گفت نديدم ھرگز حضرت امام رضا علیه السلام را كه از او چیزى بپرسند و نداند، و نديدم از او داناتر به احوالى كه در زمان پیش تا زمان او گذشته است و مأمون او را امتحان مى نمود به ھر سؤالى و او جواب مى گفت و ھمه سخن او و جواب او و مثل ھا كه مى آورد ھمه از قرآن منتزع بود و او در ھر سه روز قرآن را ختم مى كرد و مى گفت : اگر خواھم در كمتر از سه روز ختم مى كنم اما ھرگز به آيه اى نمى گذرم مگر آنكه فكر مى كنم در آن و تفكر مى كنم كه در چه چیز فرود آمده بود و در كدام وقت نازل شده از اين روى به ھر سه روز ختم مى كنم.

در بیان رفتن حضرت امام رضا علیه السلام از مدينه به مرو و تفويض مأمون ولايت عھد را به آن سرور ايمان

آنچه از روايات ظاھر مى شود آن است كه مأمون چون مستقر بر خلافت گشت و فرمانش در اطراف عالم نافذ گرديد و ايالت عراق را به حسن بن سھل تفويض كرد و خود در بلده مرو اقامت نمود، در اطراف ممالك حجاز و يمن غبار فتنه و آشوب ارتفاع يافته بعضى از سادات به طمع خلافت رايت مخالفت برافراشتند. چون خبر در مرو به سمع مأمون رسید با فضل بن سھل ذوالرياستین كه وزير و مشیر او بود مشورت نمود بعد از تدبیر و انديشه بسیار، رأى مأمون بر آن قرار گرفت كه حضرت رضا علیه السلام را از مدينه طلب نمايد و او را ولیعھد خود گرداند تا آنكه ساير سادات به قدم اطاعت پیش آيند و دندان طمع از خلافت بردارند. پس رجاء ابن ابى الضحاك را با بعضى از مخصوصان خود به خدمت آن حضرت فرستاد به سوى مدينه كه آن جناب را به سفر خراسان ترغیب نمايند. چون ايشان به خدمت آن حضرت رسیدند حضرت در اول حال امتناع بسیار نمود چون مبالغه ايشان از حد اعتدال متجاوز گرديد آن سفر اثر را به جبر، اختیار نمود.

وداع امام رضا علیه السلام با پیامبر و اھل و عیال

و شیخ صدوق رحمه اللّه از محول سجستانى روايت كرده كه چون مأمون طلب كرد امام رضا علیه السلام را از مدينه به خراسان ، حضرت به جھت وداع با قبر پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم داخل مسجد شد و مكرر با قبر آن حضرت وداع مى كرد و بیرون مى آمد و بر مى گشت نزد قبر، و در ھر دفعه صداى مباركش به گريه بلند بود، من نزديك آن حضرت رفتم و سلام كردم بر آن جناب. جواب دادند، پس تھنیت گفتمش به آن سفر، فرمود: مرا زيارت كن ھمانا من بیرون مى شوم از جوار جدم و مى میرم در غربت و دفن مى شوم در پھلوى ھارون.

و شیخ يوسف بن حاتم شامى تلمیذ محقق حلى در "درّالنظیم" فرموده كه روايت كردند جماعتى از اصحاب امام رضا علیه السلام كه آن حضرت فرمود:  زمانى كه من مى خواستم بیرون بیايم از مدينه به سوى خراسان، جمع كردم عیال خود را و امر كردم ايشان را كه بر من گريه كنند تا بشنوم گريه ايشان را، پس تقسیم كردم در بین ايشان دوازده ھزار دينار و گفتم به ايشان كه من بر نمى گردم به سوى عیالم ھرگز، پس گرفتم ابوجعفر حضرت جواد علیه السلام را و بردم او را در مسجد پیغبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و گذاشتم دست او را بر كنار قبر و چسبانیدم او را به آن قبر شريف و خواستم حفظ او را به سبب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و امر كردم جمیع وكیلان و حشم خود را به شنیدن و اطاعت فرمايش او و آنكه مخالفت او را ننمايند و فھمانیدم ايشان را كه او قائم مقام من است.

علامه مجلسى فرموده در "كشف الغمه" و غیر آن از امیة بن على روايت كرده اند كه گفت در سالى كه امام رضا علیه السلام به حج رفت و متوجه خراسان گرديد امام محمدتقى علیه السلام را به حج برد و چون امام رضا علیه السلام طواف وداع كرد امام محمدتقى علیه السلام بر دوش "موفق" غلام آن حضرت بود و او را طواف مى فرمود، چون به حِجر اسماعیل رسید به زير آمد و نشست و آثار اندوه از روى منورش ظاھر شد و مشغول دعا گرديد و بسیار طول داد. موفق گفت : برخیز فداى تو گردم ، فرمود : از اينجا مفارقت نمى كنم تا وقتى كه خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خواھد كه برخیزم.

موفق به خدمت امام رضا علیه السلام آمد و احوال فرزند سعادتمند او را عرض كرد، حضرت نزديك نور ديده خود آمد و فرمود كه برخیز اى حبیب من ! آن نھال حديقه امامت فرمود : اى پدر بزرگوار چگونه برخیزم و مى دانم كه خانه كعبه را وداعى كردى كه ديگر به سوى آن برنخواھى گشت و گريان شد، پس براى اطاعت پدر بزرگوار خود برخاست و روانه شد.

و توجه آن حضرت به سوى خراسان در سال دويستم ھجرت بود و در آن وقت موافق مشھور از عمر شريف امام محمّدتقى علیه السلام ھفت سال گذشته بود، چون متوجه آن سفر گرديد در ھر منزل معجزات و كرامات بسیار از آن مخزن اسرار ظاھر مى شد و بسیارى از آثار آن ھا تا حال موجود است.

تقدس مدرسه علمیه رضويه قم

جناب سید عبدالكريم بن طاوس كه وفاتش در سنه ششصد و نود و سه است در "فرحة الغرى" روايت كرده : زمانى كه مأمون حضرت امام رضا علیه السلام را طلبید از مدينه به خراسان ، حضرت حركت فرمود از مدينه به سوى بصره و به كوفه نرفت و از بصره توجه فرمود بر طريق كوفه به بغداد و از آنجا به قم و داخل قم شد، اھل قم به استقبال آن حضرت آمدند و با ھم مخاصمه مى

كردند در باب ضیافت آن حضرت و ھر كدام میل داشتند كه آن حضرت بر او وارد شود، آن جناب مى فرمود كه شتر من مأمور است يعنى ھر كجا او فرود آمد من آنجا وارد مى شوم. پس آن شتر آمد تا در يك خانه خوابید و صاحب آن خانه در شب آن روز در خواب ديده بود كه حضرت امام رضا علیه السلام فردا مھمان او خواھد بود، پس چندى نگذشت كه آن محل مقام رفیعى گشت و در زمان ما مدرسه معموره است.

ورود حضرت امام رضا علیه السلام به مرو و بیعت مردم با آن حضرت به ولايت عھد

چون حضرت امام رضا علیه السلام وارد مرو شد، مأمون آن جناب را تكريم تمام نمود و خواص اولیاء و اصحاب خود را جمع نموده و گفت : اى مردمان ! من در آل عباس و آل على علیه السلام تأمل كردم ھیچ يك را افضل و احق به امر خلافت از على بن موسى علیه السلام نديدم پس رو كرد به حضرت امام رضا علیه السلام و گفت : اراده كرده ام كه خود را از خلافت خلع نمايم و به تو تفويض

كنم.

حضرت فرمودند:  اگر خلافت را خدا براى تو قرار داده است جايز نیست كه به ديگرى بخشى و خود را از آن معزول كنى و اگر خلافت از تو نیست تو را اختیار آن نیست كه به ديگرى تفويض نمايى .

مأمون گفت : البته لازم است كه اين را قبول كنى ، حضرت فرمود: من به رضاى خود ھرگز قبول نخواھم نمود و تا مدت دو ماه اين سخن در میان بود و چندان كه او مبالغه كرد، حضرت چون غرض او را مى دانست امتناع مى فرمود.

چون مأمون از قبول خلافت آن حضرت مأيوس گرديد گفت : ھرگاه كه خلافت را قبول نمى كنى پس ولايت عھد مرا قبول كن كه بعد از من خلافت با تو باشد، حضرت فرمود كه پدران بزرگواران من مرا خبر دادند از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم كه من پیش از تو از دنیا بیرون خواھم رفت و مرا به زھر ستم شھید خواھند كرد و بر من ملائكه آسمان و ملائكه زمین خواھند گريست و در زمین غربت در پھلوى ھارون الرشید مدفون خواھم شد، مأمون از استماع اين سخن گريان شد و گفت :تا من زنده ام چه کسی مى تواند تو را به قتل رساند يا بدى نیست به تو انديشه نمايد. حضرت فرمود: اگر خواھم مى توانم گفت ، چه کسی مرا شھید خواھد كرد! مأمون گفت : غرض تو از اين سخنان آن است كه ولايت عھد مرا قبول نكنى تا مردم بگويند كه تو ترك دنیا كرده اى ، حضرت فرمود: به خدا سوگند! از روزى كه پروردگار من مرا خلق كرده است تا به حال دروغ نگفته ام و ترك دنیا براى دنیا نكرده ام و غرض تو را مى دانم . گفت : غرض من چیست ؟ فرمود: غرض تو آن است كه مردم بگويند كه على بن  موسى الرضا علیه السلام ترك دنیا نكرده بود بلكه دنیا ترك او را كرده بود، اكنون كه دنیا او را میسر شد براى طمع خلافت ، ولايت عھد را قبول كرد .مأمون در غضب شد و گفت : پیوسته سخنان ناگوار در برابر من مى گويى و از سطوت من ايمن شده اى ، به خدا سوگند كه اگر ولايت عھد مرا قبول نكنى گردنت را بزنم ! حضرت فرمود كه حق تعالى نفرموده است كه من خود را به مھلكه اندازم ھرگاه جبر مى نمايى قبول مى كنم به شرط آنكه كسى را نصب نكنم و احدى را عزل ننمايم و رسمى را بر ھم نزنم و احداث امرى نكنم و از دور بر بساط خلافت نظر كننم .

مأمون به اين شرايط راضى شد، پس حضرت دست به سوى آسمان برداشت و گفت : خداوندا! تو مى دانى كه مرا اكراه نمودند به ضرورت ، اين امر را اختیار كردم ، پس مرا مؤ اخذه مكن چنانچه مؤ اخذه نكردى دو بنده و دو پیغمبر خود يوسف و دانیال را در ھنگامى كه قبول كردند ولايت را از جانب پادشاه زمان خود، خداوندا! عھدى نیست جز عھد تو و و لايتى نمى باشد مگر از جانب تو، پس توفیق ده مرا كه دين تو را برپا دارم و سنت پیغمبر تو را زنده دارم ، ھمانا تو نیكو مولايى و نیكو ياورى.

پس محزون و گريان ولايت عھد را از مأمون قبول فرمود.

چه بسیارند کسانی که خود را معتقد به ولایت و امامت اهل بیت علیه السلام  می دانند در حالی که کمترین آگاهی را درباره امام ندارند چنان که بسیارند مسلمانانی که خود را اهل توحید و پیرو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می شمارند درحالی که با ساده ترین مسائل دین ناآشنا هستند!

در آیات قرآن و روایات پیامبر و امامان اجر و پاداش واقعی از آن کسانی دانسته شده که اعمال مختلف دینی و عبادی خود را از روی علم آگاهی یقین و اطمینان انجام داده باشند و نه همراه با ابهام و نگرش سطحی و اطلاعات اندک.

کسانی که از زیارت امام، تنها هدفی که دنبال می کنند رسیدن به آرزو ها، شفای بیماری و رفع گرفتاری های دنیایی است و از آن جهت به زیارت امام می آیند که به این هدف ها دست پیدا کنند بدون اینکه بدانند امام کیست ؟

چرا از چنین موقعیت و مرتبه ای برخوردار است. در حقیقت زیارت آنان، نتایج شایسته ای برای آنان در پی نخواهد داشت.

 زائر، در صورتی به زیارت مقبول دست می یابد که اهل معرفت باشد و امامان را آنگونه که خود تعریف کرده اند، بشناسند

مقام امامت از لسان علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام

حضرت امام رضا علیه‏السلام در سخنانی می فرماید: «امام، خورشید تابانی است که جهانی را نورانی کرده و در افقی است که دست‏ها و دیده بدان نمی‏رسد. امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور طلوع کننده و ستاره راهنما در تاریکی های شب است. امام ابری باران زا، آسمانی سایه بخش، زمینی هموار، و چشمه‏ای جوشان است. امام، پدری مهربان، همانند مادری دل سوز و پناه بنده‏های خداست».

امام رضا علیه‏السلام در بیان امامت و ولایت حضرت ابراهیم علیه‏السلام می‏فرماید: «حضرت ابراهیم پس از این که به مقام امامت مفتخر شد، از درگاه خداوند آرزو کرد نسل او نیز از این افتخار بهره مند شوند. خداوند در پاسخ او فرمود: «امامت، عهد و پیمان الهی است که ظالمان و تبهکاران شایسته آن نیستند». خداوند با این بیان، امامت و رهبری هر انسان ظالم و گنهکاری را تا روز قیامت باطل کرده است.

(منبع: منتهی الآمال شیخ عباس قمی در بیان احوالات حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام)

امام رضا علیه السلام  فرمودند: امام مانند آفتاب در عالم طلوع می کند و بر افقی قرار می گیرد که دست و دیده ی مردم بدان نرسد. ( اصول کافی ج1 ص387)

امام رضا علیه السلام  می فرمایند: مقام امام در زمین مانند ماه است در آسمان، او در محل خود از تمام چیزها مطلع است و نیز می فرمایند: امام مانند ماه است که در هر مکان دور می زند یا او را از هر مکانی می بینند. (بحارالانوار ج7 ص97)

امام رضا علیه السلام  می فرمایند: امام، حلال و حرام خدا را بیان می کند و حدود خدا را بر پا می دارد و از دین خدا دفاع می کند و با حکمت و پند و دلیل آشکار به راه خدا دعوت می کند. ( اصول کافی ج1 ص386)

امام رضا علیه السلام  فرمودند: به طور مسلم خداوند پیامبران و امامان را که درودهای خدا بر آنان باد، توفیق بخشید و از دانش و حکمت های مخزون خویش، آن چه به دیگران نداده به ایشان عنایت فرموده است، بنابراین علم آنان فوق دانش اهل هر عصر می باشد. ( اصول کافی ج1 ص202)

امام رضا علیه السلام  می فرمایند: امام معصوم، تایید شده ی خدا، موفق و مورد عنایت خدا و از خطاها و لغزش ها در امان است. ( اصول کافی ج1 ص390)

علی بن موسی الرضا علیه السلام  می فرمایند: امام تنها فرد شایسته زمان خویش است که هیچ کس را به مقام او راهی نیست و هیچ عالمی با او یکسان نخواهد بود، بدل، مثل و همتایی ندارد. تمامی فضایل و کمالات با به او اختصاص یافته است. پس چه کسی می تواند به مقام شناخت امام برسد و یا ممکن است مقام امامت را اختیار کند. هیهات هیهات که عقل ها گمراه و سرگردان می شود. چشم ها نابینا می شوند، بزرگان احساس کوچکی می کنند، دانایان حیران می مانند، سخنوران از سخن گفتن باز می مانند، متفکران احساس نادانی می کنند، و شعرا و ادبا و مبلغان ناتوانند از این که یک شان از شوون یا یک فضیلت از فضایل امام را بیان کنند و لذا اقرار به عجز و کوته فکری می کنند، پس چگونه می توان تمامی اوصاف امام و عمق آنها را درک و توصیف کرد و چگونه کسی می تواند به جای امام بر حق، بر سکوی امامت بایستد و مردم را از وجود امام بی نیاز کند در حالی که امام همچون ستاره ای است که دست خواستاران و توصیف توصیف کنندگان به او نمی رسد. (کافی ج 1ص198).

  بنابراین میان شیعه و آن گروه از مسلمانانی که اطاعت از هر خلیفه ای را واجب دانسته اند هرچند آن خلیفه خود مخالف احکام دین رفتار کرده باشد فرق زیادی دیده می شود.

 در میان برخی گروه هایی که به عنوان شیعه شناخته می شوند، نیز گروه هایی وجود دارند که دوازده امامی نیستند، برخی از آنان فقط  علی علیه السلام را پذیرفته اند و سایر امامان اعتقادی ندارند؛ بعضی از آنان از میان ائمه دوازده گانه تا امام سجاد علیه السلام را پذیرفته اند و پس از امام سجاد علیه السلام به فرزند آن حضرت «زید بن علی» رو آورده اند.

گروهی دیگر، تنها تا امام صادق علیه السلام را به امامت شناخته اند و پس از آن حضرت به اسماعیل بن جعفر رو آورده اند که به عنوان اسماعیلیه شناخته

می شوند. و برخی گروه های دیگر نیز ممکن است وجود داشته باشند که از نظر اهل سنت متاسفانه همه آنها به عنوان امامیه و شیعه شناخته می شوند، با اینکه میان این گروهها با شیعه اثنی عشری تفاوت بسیار است.

یکی از تفاوتهای عمده میان شیعه دوازده امامی با سایر فرقه ها یاد شده، این است که اگر فرقه های دیگر مورد توجه قرار گیرد  آنان به بهانه های مختلف در شریعت پیامبر و حلال و حرام وی از جمله روزه، نماز و برخی از تکالیف دیگر دست برده اند و پیشوایی کسانی را پذیرفته اند که روش و باور آنان با متن وحی سازگار نیست. اما شیعه دوازده امامی بر اساس دلایل بسیار از جمله روایتی که از امام رضا علیه السلام نقل شد امامان را فراتر از شریعت نبوی نمی داند بلکه ترویج کننده و عمل کننده و حمایت کننده از حلال و حرام قرآن می داند و اگر حقانیت خلفای صدر اسلام را نپذیرفته است، به خاطر این است که علم و عمل خلفا جز علی بن ابی طالب را برای رهبری مسلمانان کافی ندانسته است و معتقد است که با وجود شخصیت برتر علمی و معنوی علی علیه السلام هیچ فرد دیگری شایستگی خلافت دینی و سیاسی جامعه اسلامی را نداشته است.

لمی و معنوی علی علیه السلام هیچ فرد دیگری شایستگی خلافت دینی و سیاسی جامعه اسلامی را نداشته است.


آرشیو مطالب
Skip Navigation Links

دلنوشته ها
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد

تصاویر سایت
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد