مهر چو از مشرق خون بر دمید رنگ ز رخساره ی
گردون پرید
شب، شب غم بود و شب اضطراب قلب پر از خون فَلَق می
تپید
دم به دم از دیده ی گردون به خاک اختر خونین عزا می چکید
در دل محراب دعا زد قدم آن که چو
او دیده ی گردون ندید
تا گل تکبیر به لعلش شکفت بوی بهشت از نَفَسش بر دمید
سجده چو آورد به محراب، نور ظلمت شب، حادثه ای آفرید
وای که آن معنی عدل و شرف تیغ ستم فرق منیرش
درید
نعره زد از قعر جگر جبرئیل وای علی! وای علی! شد شهید
تیغ نهاده به سرش تاج خون آن که چو او دیده ی گردون ندید
چرخ شد از غصه برون از مدار تا خبر قتل علی را شنید
پاره
ی دل ریخت ز چشم احد آن چه نباید به جهان دیده، دید
توطئه ی قتل امیر مؤمنان علی علیه السّلام:
بزرگان
نقل می کنند گروهی از خوارج که از جمله ی آنان عبدالرحمن
بن ملجم لعنة الله علیه بود، بعد از واقعه ی نهروان، در مکه جمع می شدند و بر کشتگان خود می
گریستند. بدین سبب قصد قتل امیرالمؤمنین
علی عَلیهِ
السَّلام را
کرده و این را بر عهده ی عبدالرحمن گذاشتند. وی که به قصد امیر مؤمنان علیه السّلام به کوفه آمده و در محله ی بنی کنده که
خوارج در آنجا بودند وارد شده بود، روزی به دیدار یکی از صحابه ی خود رفت و در آن
جا قُطام بنت اخضر تمیه لعنة الله علیه را ملاقات کرد و دل به او داد و
لاجَرَم از قطام خواستگاری کرد. قطام که با کشته شدن پدر و برادرش به دست امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام در جنگ نهروان از ایشان کینه ی زیادی
داشت، مهریه ی خود را کشتن مولا قرار داد. ابن ملجم چون دانست که آن ملعونه با او
در مذهب موافقت دارد گفت: به خدا سوگند که من نیز به این شهر نیامدم مگر برای این
کار. قطام نیز جمعی از قبیله ی خود را با عبدالرحمن همراه کرد.
علی علیه السّلام از شهادت خود خبر می دهد:
از حضرت امّ کلثوم سلام الله علیه نقل شده که فرمودند: چون شب نوزدهم ماه رمضان رسید، پدرم
به خانه ی ما آمد و به نماز ایستاد. من برای افطار ایشان طبقی آماده کردم که دو
قرص نان جو با کاسه ای از شیر و مقداری نمک در آن بود. چون از نماز فارغ شد، آن را
نگریست و فرمود: ای دختر! برای من در یک طبق، دو نان و خورش حاظر کردی مگر نمی
دانی که من متابعت برادر و پسر عمّم رسول خدا صلّی الله علیه و آله را می کنم. ای دختر! هر که خوراک و
پوشاک او در دنیا نیکوتر است، ایستادن او در قیامت نزد حق تعالی بیشتر است. ای
دختر! در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عذاب. آن گاه فرمود: به خدا سوگند افطار
نمی کنم تا از این دو خورش یکی را برداری؛ پس من کاسه ی شیر را برداشتم و آن حضرت
اندکی از نان جو با نمک تناول فرمود و حمد و ثنای الهی را به جای آورد و برخاست و
به نماز ایستاد.
نقل
شده که آن حضرت در آن شب بسیار از خانه بیرون می رفت و داخل می شد و به اطراف
آسمان نظر می کرد و اضطراب می نمود و تضرع و زاری می کرد و سوره ی یس را تلاوت می
نمود و می فرمود:"اللّهمَّ بارَکَ لی فی المَوت"
یعنی خداوندا مبارک گردان مرگ را برای من؛ و بسیار می گفت:"انّا لِلّه وَ انّا الَیهِ راجِعون" و
همچنین کلمه ی مبارکه ی "لا حَولَ وَ لا قوّةَ
الّا بالله العَلی العَظیم" را مکرراً تکرار می کرد و بسیار صلوات می
فرستاد و استغفار می نمود.
امّ
کلثوم سلام الله علیها فرمود: ای پدر! این بیداری و اضطراب
شما در این شب برای چیست؟ امام علیه السّلام فرمودند: در صبح این شب من
شهید خواهم شد. عرض کردم: بفرمایید جعده به مسجد برود و با
مردم نماز گذارد (جعده فرزند هبیره است و مادرش امّ هانی خواهر امیر مؤمنان علیه السّلام است). فرمود: از قضای الهی نمی توان
گریخت؛ و خود آهنگ رفتن به مسجد را نمود.
امام
حسن علیه السّلام خواست که با پدر برود اما مولا فرمودند:
تو را سوگند می دهم به حقّی که از برای من است بر تو، که برگردی. امام حسن علیه السّلام نیز به خانه آمد و با خواهر خود، محزون
و غمگین نشستند و بر احوالی که از پدر بزرگوارشان مشاهده کرده بودند، می گریستند.
محراب مسجد، آرامگاه علی علیه السّلام:
امیرالمؤمنین
علیه السّلام وارد مسجد شد و بر بام مسجد رفته و
اذان در داد و به صحن مسجد وارد شده و فرمود: الصلوة الصلوة و خفتگان را بیدار
کرد. ابن ملجم ملعون نیز در میان خفتگان بود و او نیز به رو خوابیده بود و
شمشیر مسموم خود را در زیر جامه پنهان داشت. چون مولا به او رسید فرمود: برخیز
برای نماز و چنین نخواب که این، خواب شیطان است،
بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است یا به طرف چپ بخواب که خواب حکماء است و بر
پشت نخواب که خواب پیغمبران است. آن گاه فرمود: قصدی در خاطر داری که نزدیک است
از آن آسمان ها فرو ریزد و زمین چاک شود و کوهسار ها نگون
گردد و اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه چه داری! و از او
درگذشت و به محراب رفت و به نماز ایستاد.
چون
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عَلیهِ
السَّلام به
سجده رفت، شقی ترین اشقیاء شمشیر خود را به آسمان برد و بر فرق مبارک خورشید آسمان
و زمین فرود آورد و ضربت شمشیر تا موضع سجده را شکافت و آن حضرت فرمود: "بسم الله و
بالله و عَلی مِلّةِ رسولِالله فُزتُ
وَ ربّ الکَعبة"، سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم و
صیحه اش بلند شد که: فرزند یهودیه ابن ملجم مرا کشت او را مأخوذ دارید.
همه
به سوی محراب دویدند و دیدند که آن شیر خدا در محراب افتاده و فرق مبارکش
شکافته شده و خون سرش بر روی محاسن شریفش جاری ست و می فرماید: این همان وعده ای
ست که خدا و رسولش به من داده اند و خاک بر می گیرد و بر موضع جراحت می ریزد و این
آیه را تلاوت می کند: "مِنها خَلَقناکُم وَ فیها
نُعیدُکُم وَ مِنها نَخرُجُکُم تارة اخری" یعنی از زمین خلق کردم شما
را و بر زمین برمی گردانم شما را و از زمین بیرون می آورم شما را بار دگر. و
فرمود: آمد امر خدا و راست شد گفته ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله.
در
این هنگام بود که جبرئیل میان آسمان و زمین ندا داد چنان که مردمان شنیدند که می
گفت: " تَهَدّمت ولله ارکان الهُدی... "، به خدا سوگند که ارکان
هدایت درهم شکست و تاریک شد ستاره های علم نبوت و برطرف شد نشانه های
پرهیزکاری و گسیخته شد عروة الوثقای الهی و کشته شد پسر عمّ محمد مصطفی صلّی الله علیه و آله و شهید شد سید اوصیاء علی مرتضی، شهید کرد او را بدبخت ترین
اشقیاء...
اطباء از درمان علی علیه السّلام نا امید شدند:
ابو
الفرج نقل می کند: به جهت معالجه ی زخم امر المؤمنین علی علیه السّلام اطباء کوفه را جمع کردند و عالم ترین
آنان در عمل جراحی شخصی بود که او را اثیر بن عمرو می گفتند. چون در جراحت علی علیه السّلام نگریست، شش گوسفندی طلبید که تازه و
گرم باشد. چون شش را حاضر کردند، رگی از آن بیرون بیرون کشید و آن را در شکاف زخم
فروبرد و در آن دمید تا اطرافش به اقصای جراحت رسید و مدتی گذشت پس برداشت در آن
نظر کرد. بعضی از سفیدی مغذ سر آن حضرت را در آن دید آن گاه به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام عرض کرد: وصیت خود را بکن که ضربت
این دشمن خدا کار خود را کرده و به مغز رسیده و دیگر کار از تدبیر بیرون شده.
غروب اولین خورشید امامت:
سرانجام
آن آفتاب عالم تاب، آن پرچم هدایت، آن شیر خدا و آن ید الله اعظم، در شب جمعه ی
بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجری در حالی که چشمان مطهّرش را بر هم می گذاشت و
دست و پای مبارکش را به جانب قبله می کشید، فرمود: "اشهد
ان لا اله الّا الله و اشهد انّ محمّداً عبدهُ و رسوله". این را
بگفت و برای همیشه عالمی را غرق در ماتم بی پدری کرد.
(منبع:
منتهی الآمال شیخ عباس قمی ج1 در بیان کیفیت و نحوه ی شهادت امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام)
امشب ز چشم آینه سیماب می چکد گوهر ز دیده
دیده ی احباب می چکد
امشب چه روی داده که از نیلی فلک بر خاک خسته
اختر بی تاب می چکد
چرخ از چه بازمانده ز رفتن؟ عزای کیست؟ کز غم ز چشم عاطفه خون
آب می چکد
خاکم به سر مگر ز جهان رخت بسته عشق کز چشم عقل شب تاب می چکد
امشب ز تیغ تشنه ی دژخیم شهر شب خون از جبین روشن مهتاب می چکد
الماس خون ز فرق منیر امام دل بر
سنگفرش دامن محراب می چکد
ای وای من ز چشم جگر گوشه های عشق بر زخم عشق جوهر سیماب می
چکد
جبریل وا علی زد و دل پاره پاره شد از دیده، دل
به جای دُرِ ناب می چکد
|