عید سعید قربان
فرا رسیدن عید مسعود و پر خیر
و برکت قربان را به ساحت نورانی و مقدس حجّت بر حق الهی و بازمانده از نسل ابراهیم
و اسماعیل، حضرت ولی عصر بقیّةالله الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و همچنین تمام شیعیان و محبین آن حضرت تبریک
و تهنیت عرض می کنیم.
ذبح اسماعیل به امر
پروردگار:
«فَلَمّا بَلَغَ
مَعَهُ السَّعیَ قالَ یا بُنَیَّ اِنّی اَری في المنامِ اَنّی اَذبحُکَ فَانظُر
ماذا تَری قالَ یا اَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجَدُنی اِن شاءَاللهُ مِنَ
الصّابِرینَ. فَلَمّا اَسلَما وَ تَلَّهُ لِلجَبینِ. وَ نادَیناهُ اَن یا
اِبراهیمُ. قَد صَدَّقتَ الرُّءیا اِنّا کَذالِکَ نَجزِی المُحسِنینَ. اِنَّ هذا
لَهُوَ البَلؤُا المُبینُ. وَ فَدَیناهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ. وَ تَرَکنا عَلَیهِ في
الآخِرینَ. سَلامٌ عَلی اِبراهیمَ. کَذالِکَ نَجزِی المُحسِنینَ. اِنَّهُ مِن
عِبادِنَا المُؤمِنینَ.»
و وقتى (ابراهیم)با او به جايگاه سعى رسيد گفت اى پسرك من! من در
خواب (چنين) مىبينم كه تو را سر مىبرم پس ببين چه به نظرت مىآيد. گفت اى پدر من!
آنچه را مامورى بكن إن شاءالله مرا از شكيبايان خواهى يافت. پس وقتى هر دو تن
دردادند (و همديگر را بدرود گفتند) و (پسر) را به پيشانى بر خاك افكند؛ او را ندا
داديم كه اى ابراهيم! رؤيا(ى خود) را حقيقت بخشيدى، ما نيكوكاران را چنين پاداش
مىدهيم. راستى كه اين همان آزمايش آشكار بود. و او را در ازاى قربانى بزرگى باز
رهانيديم. و در (ميان) آيندگان براى او (آوازه ی نيك) به جاى گذاشتيم. درود بر
ابراهيم. نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم. در حقيقت او از بندگان با ايمان ما بود.(سوره صافات102_111)
چون ابراهیم و اسماعیل از بنا
و ساختمان خانه ی کعبه فراغت یافتند، جبرئیل فرود آمد تا مناسک حج را به آن ها
تعلیم دهد.
در کافی از امام
باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: جبرئیل روز ترویه نازل شد، گفت: ای
ابراهیم! با خود آب بردار و به این سبب آن روز را ترویه نامیده اند. سپس ابراهیم و
اسماعیل و هاجر را به سوی منا برد و شب را در آن جا بیتوته کرده و صبح به عرفات
رفتند. جبرئیل کلماتی به آن ها تلقین نمود و در عرفات توقف نمودند تا آن که آفتاب
غروب کرد. پس ایشان را به جانب مشعر برگردانید و شب را هم در آن مکان توقف کردند.
در آن شب پروردگار به حضرت ابراهیم امر فرمود فرزند خود اسماعیل را در منا قربانی
کند و شکل و شمائل آن را در خواب به ابراهیم ارائه داد. چون صبح شد از مشعر به سمت
منا کوچ کردند، وقتی به منا رسیدند ابراهیم به هاجر مادر اسماعیل امر کرد به مکه
برود و خانه ی کعبه را زیارت کرده و طواف کند. اسماعیل را نزد خود نگاه داشت و به
او گفت: ای فرزند دلبند من! حیوان سواری مرا با کاردی آماده کن می خواهم قربانی
کنم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت ابراهیم می
خواست فرزند را قربانی کند پس از آن بدن او را به وسیله ی حیوان سواری بردارد ببرد
و دفن کند.
اسماعیل کارد و حیوان سواری را
حاضر نمود عرض کرد: ای پدر! قربانی کجاست؟ پدر گفت: پروردگار به من امر کرده که تو
را در راه او قربانی کنم. نظر تو در این باره چیست؟ اسماعیل گفت: ای پدر! به آن چه
مأموری قیام کن و به خواست خداوند مرا بردبار خواهی یافت. چون پدر و پسر به خواست
خدا تسلیم شده و ابراهیم صورت فرزندش را به منظور قربانی کردن روی خاک نهاد،
اسماعیل عرض کرد: ای پدر! صورتت ر ااز صورت من بازدار و صورتم را بپوشان و دست و
پایم را نیز ببند آن گاه کارد بر حلقومم بِنه. ابراهیم گفت: به خدا قسم هرگز دست و
پایت را نبندم. سپس مفرشی را که روی حیوان سواری بود به روی زمین پهن کرده و صورت
اسماعیل را بر آن گذاشت.
چون کارد بر گلویش نهاد
پیرمردی ظاهر شد و گفت: ای ابراهیم! می خواهی فرزندی را ذبح کنی که یک چشم برهم
زدن معصیت خدا را به جا نیاورده؟ گفت: پروردگارم امر فرموده. پیرمرد جواب داد:
پروردگار چنین فرمانی نمی دهد بلکه شیطان تو را امر کرده. ابراهیم فرمود: وای بر
تو! هیچ وقت شیطان قدرت ندارد به من امر و نهی کند، دور شو از نزد من. پیر گفت: ای
ابراهیم! تو پیغمبر خدا و پیشوا و مقتدای خلایق هستی، اگر فرزندت را قربانی کنی
این سنت در میان مردم جاری می شود و آن ها نیز فرزندان خویش را قربانی کنند قدری
صبر کن.
آن حضرت اعتنایی به کلام پیر
نکرده و کارد را حرکت داد تا گلو را پاره کند. جبرئیل کارد را برگردانید. ابراهیم
دید کارد برگشته دوباره آن را با شدت فشار داد و باز جبرئیل برگردانید و تا چند
دفعه این عمل تکرار شد. دفعه ی آخر جبرئیل قوچی زیر دست حضرت ابراهیم خوابانید و
اسماعیل را بیرون کشید. در این اثناء صدایی از جانب مسجد خیف بلند شد: ای ابراهیم!
رؤیای تو به راستی صورت پذیر شده و امر ما را تمکین نمودی و ما چنین نیکوکاران را
پاداش می دهیم گوسفند بزرگی را به قربانی او فدا ساختیم و او را وا گذاشتیم او را
بر آیندگان.
پیرمرد از نزد ابراهیم خارج
شده و خود را در خانه ی کعبه به هاجر رساند و به او گفت: ابراهیم را دیدم که فرزند
خود را ذبح می کند. هاجر به او گفت: دروغ می گویی کسی مانند ابراهیم رحیم دل نیست،
هیچ وفت این کار را انجام نمی دهد. پیر گفت: می گوید پروردگار مرا امر فرموده.
هاجر گفت: سزاوار است امر پروردگار را اطاعت نماید.
هاجر چون اعمال خود را به
اتمام رسانید رقت کرده و گفت مبادا امری از جانب خداوند برای فرزندم نازل شده
باشد، دست ها را به روی سر گذاشت و گفت: پروردگارا! مادر اسماعیل را به عملش
مؤاخذه مکن، و به سرعت خود را به منا رسانید. چون فرزندش را مشاهده کرد دید اثر
کارد بر حلقوم او هویدا ست، فریادی زده و بیهوش شد.
ابراهیم وقتی دید که پروردگار
گوسفندی به قربانی او فدا ساخته، آرزو کرد که ای کاش پروردگار گوسفند را نمی
فرستاد و اسماعیل را قربانی می نمود تا قلب مبارکش در اثر فراق فرزند به درد می
آمد و خداوند به او اجر و پاداش بزرگ و بسیاری مرحمت می فرمود. چون این تمنا را
کرد خطاب به او رسید: ای ابراهیم! از میان بندگان من کدامیک از آن ها را بیشتر
دوست می داری؟ عرض کرد: پروردگارا! هیچ یک از ایشان نزد من محبوب تر از حبیب تو
محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم نیست. خدای تعالی فرمود: ای ابراهیم! محمّد صلّی الله علیه و
آله و سلّم را بیشتر دوست می
داری یا نفست را؟ عرضه داشت: محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم را. خداوند فرمود: فرزند محمّد صلّی الله
علیه و آله و سلّم را بیشتر
دوست می داری یا فرزند خود را؟ ابراهیم گفت: پروردگارا! فرزند محمّد صلّی الله
علیه و آله و سلّم را. خداوند
فرمود: ذبح فرزند محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم به دست دشمنان از روی ظلم و ستم دلت را می سوزاند
یا ذبح فرزندت اسماعیل به دست خودت؟ عرض کرد: اگر فرزند محمّد صلّی الله
علیه و آله و سلّم از روی ستم
کشته شده بیشتر دلم را می سوزاند.
خدای تعالی فرمود: ای ابراهیم!
بدان به همین زودی طایفه ای که گما نمی کنند از امّت محمّد صلّی الله علیه و
آله و سلّم هستند، حسین علیه
السّلام فرزند محمّد صلّی الله
علیه و آله و سلّم را به ظلم و
ستم می کشند و مانند گوسفند او را ذبح می کنند. آن مردم مستحق عذاب من می شوند.
حضرت ابراهیم محزون گردید و دلش برای قتل حضرت ابا عبدالله الحسین علیه
السّلام سوخت و گریه بسیاری
کرد. وحی شد به او: ای ابراهیم! فدا دادیم حسین علیه السّلام را به فرزندت تا دل تو بیشتر بسوزد و ما
درجات و پاداش تو را در اثر مصیبت حسین علیه السّلام فرزند محمّد صلّی الله علیه و
آله و سلّم بالا برده و زیاد
می کنیم.
و این است معنای آیه ی شریفه « وَ فَدَیناهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ » و معنای « وَ تَرَکنا عَلَیهِ في الآخِرینَ » و مراد حضرت
امام حسین علیه السّلام است که فرزند ابراهیم علیه السّلام هم می باشد.(تفسیر جامع تألیف حاج سید ابراهیم
بروجردی رحمةالله علیه ج5 ص516 انتشارات کتابخانه ی صدر)
چند حدیث در فضیلت
این روز:
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: به درستی که خداوند این عید قربان را برای اطعام نمودن فقراء و مساکین قرار
داده است، پس آنان را اطعام کنید.(وسائل الشّیعه ج14 ص166)
امیر مؤمنان
حضرت علی علیه السّلام فرمودند: اگر مردم می دانستند که چه آثاری در قربانی وجود
دارد، قرض می کردند و قربانی می نمودند زیرا فردی که قربانی می کند با اولین قطره
ی خونی که از قربانی به زمین می ریزد، بخشیده می شود.(وسائل الشّیعه
ج14 ص210)
امام صادق علیه السّلام در پاسخ به زراره که پرسید بهترین قربانی چیست، فرمودند: بهترین قربانی شتر، سپس گاو و کم فضیلت ترین آن ها گوسفند است.(تهذیب الاحکام ج5 ص36)
مالک اشتر یار
وفادار امیر مؤمنان علی علیه السّلام می گوید: شکی ندارم که حج اکبر، روز عید قربان است و این
بدان جهت می باشد که بسیاری از اعمال حج در روز عید قربان انجام می شوند. در شب
عید حجّاج در منا وقوف داشته و در فردای آن روز (یعنی عید قربان) رمی جمرات،
قربانی، حلق و طواف انجام می دهند.(نورالثّقلین ج2 ص185)
|