امروز هم چنان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در بستر بیماری اند. اما به نظر می رسد
حال عمومی ایشان از روزهای قبل بهتر شده است. گروهی از صحابه، در خانه ی پیامبر
برای عیادت آمده اند. عمار یاسر می پرسد: ای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ، پدر و مادرم به فدای تو، در فقدان
شما، چه کسی غسل شما را به عهده خواهد گرفت؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم با اشاره امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام که در آن جا حضور دارند، می
فرمایند: این علی علیهالسّلام و او را در این کار ملائکه یاری خواهند
کرد. آن گاه پیامبر پس از سفارش به اموری چند، بلال را مامور می کنند که مردم را
در مسجد جمع کند.
خطابه ی قصاص:
پیامبر صلّی الله
علیه و آله و سلّم در حالی سر خویش را به عمامه ای بسته اند و بر عصایی تکیه
نموده اند، بر منبر می روند و می فرمایند: " ای اصحاب! چگونه پیامبری برای
شما بودم؟ آیا در میان شما جنگ و جهاد ننمودم؟ آیا دندان های من شکسته نشد؟ آیا
خون بر چهره ام جاری نگشت؟ آیا من از سوی نادانان قوم خود دچار سختی و گرفتاری
نشدم؟ آیا من سنگ بر شکم نبستم؟
همه ی اهل مسجد می گویند: آری. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند: " خداوند حکم فرموده
و سوگند یاد کرده است که از ظلم هیچ ظلم کننده ای درنگذرد. خدا را قسم می دهم، هر
یک از شما که از سوی محمد بر او ستم شده است، برخیزد و قصاص کند. من قصاص در دنیا
را پیش از قصاص در آخرت دوست دارم، که در پیشگاه فرشتگان و پیامبران الهی قصاص
شوم.
فردی به نام سواد بن قیس برمی خیزد و به بهانه ی قصاص، بدن
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را می بوسد و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در حق او دعا می کنند.
اشاره ای دیگر به ثقلین:
در پی این ماجرا، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند:" هیچ پیامبری نمی
میرد، مگر این که ارثیه ای از خود بر جای می گذارد. همانا من در میان شما دو ثقل
گران بها باقی می گذارم. کتاب خدا و عترت خود را."
رسول خدا صلّی الله
علیه و آله و سلّم پس از ایراد خطبه ی قصاص و سفارش به حرکت سپاه اسامه به منزل
همسر نیکوکارشان"ام سلمه" می روند؛ در حالی که زیر لب برای مسلمانان دعا
می کردند و از خداوند برای آنان آمرزش می طلبند.
اندکی بعد حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به دیدار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می آیند. آن حضرت از فراق پدر محزون و
اندوهگین هستند. رسول خدا صلّی الله
علیه و آله و سلّم با سخنان خویش، آن بانوی الهی را تسکین می دهند. گویا در همین
ملاقات است که رسول خدا صلّی الله
علیه و آله و سلّم دختر خویش را بشارت می دهند: " به زودی به من ملحق خواهی
شد."
به هنگام غروب، نماز جماعت به امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام در مسجد تشکیل می شود. در
انتهای شب، رسول خدا صلّی الله
علیه و آله و سلّم با تکیه بر امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام از خانه ی ام سلمه به منزل
شخصی خویش می روند. در آن امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و فرزندانشان علیهالسّلام در انتظار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند. اندکی بعد عزرائیل و جبرئیل نیز
برای عرض ارادت با اجازه وارد خانه می شوند.
اشاره دوباره به ثقلین در خطابه ی انصار:
در انتهای امروز یا روز بعد شنبه 26 صفر امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام عباس عموی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و فرزندش فضل وارد خانه ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می شوند و می گویند: ای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم این انصار هستند که در مسجد جمع شده
اند و از زن و مرد بر شما گریه می کنند.
رسول خدا صلّی الله
علیه و آله و سلّم با کمک امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام و فضل بلند می شوند، و در حالی
که سر خویش را بسته و رواندازی بر خویش انداخته بودند، از خانه خارج شده به مسجد
می روند. در آن جا پس از حمد و ثنای الهی این چنین با انصار سخن می گویند: "
ای مردم ... اگر کسی قبل از من حیات جاویدان داشت، من نیز می داشتم، همانا من با
پروردگارم ملاقات می کنم و در میان شما دو یادگار باقی می گذارم که اگر به آنها
چنگ زنید، هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدای تعالی و عترت و اهل بیتم ..."
و در این خطبه آن حضرت حدیث منزلت را نیز یادآور می شوند و حضرت
صدیقه ی کبری سلام
الله علیها را
حجاب خداوندی میدانند. خانه ی آن بانوی الهی را خانه ی خویش و درِ آن خانه را
درِ خانه ی نبوّت می شمرند.
تاریخ حکایت می کند که این آخرین باری است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم با پای خویش _و به سختی_ به مسجد می
آیند. از این پس، رسول خدا صلّی الله
علیه و آله و سلّم جز با کمک دیگران، توان حضور در مسجد را نخواهند داشت.
|