منوی اصلی
Skip Navigation Links

تازه ترین ارسال ها
* بیعت کردن و دفاع امیرالمومنین

* آتش زدن درب خانه وحی

* هتک حرمت حضرت زهرا س

* ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها

* چگونه زینت امام زمان باشیم؟

* برنامه های مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشّریف در دوران ظهور

* شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها

* شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

شهادت جانسوز حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام

شهادت مظلومانه ی چهارمین اختر فروزان امامت و ولایت، زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگان، فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله، حضرت سیّد السّاجدین علی بن الحسین علیه السلام را به پیشگاه مطهر و نورانی ختمی اولیاء، حضرت بقیّةالله الأعظم حجّت بن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه تسلیت و تعزیت عرض کرده و تعجیل در امر فرج منتقم خون آل الله علیهم السلام را از خداوند متعال مطالبه می کنیم.

دلم سخت گرفته و هوای خانه ام ابری است به صحیفه ی سبزت می نگرم "انجیل اهل بیت"، "زبور آل محمد" و ... حسّی غریب دارم. دوست دارم ببارم چون ابر در بهاران. ای زینت عبادت پیشگان؛ همدم بینوایان؛ بردبارترین بردباران؛ شفاعت کننده ی فرمانداری معزول عبدالملک مروان؛ و ای شبیه ترین کسان به امیرالمومنان علی علیه السلام!

هم او که مناجات عاشقانه اش ماه نورانی کوچه های تاریک مردمی بود که او را داغدار پدر بزرگوارش ساختند و غم بی پایان کربلا را بر دل مبارک او نهادند. و در روزگار غربت قرآن و مظلومیت اهل بیت به سان ابری بر جامه ی قحطی زده و خشک سال دین بارید. و با شیدایی اش در درگاه معبود بی همتا آینه ای شد تا نور حقایق فراموش شده ی قرآن را که می رفت تا مهجور بماند، در دل های مشتاقان تاباند.

در آن روزگارانی که، مظلومیت اهل بیت علیهم السّلام به جایی رسیده بود که حتی عمویتان هم سودای جانشینی پدر شهیدتان را در سر می پروراند، تنها تو نگین انگشتری ولایت بودی و این جا تنها "حجر الاسود " بود که به اذن خدای تعالی به فریاد در آمد و به حق ولایت شما اقرار نمود.

محدث كلینی در كتاب متقن اصول كافی، روایت صحیحه‌ای را نقل می‌كند كه به خوبی بیانگر اعتقاد محمدحنفیه در مسأله ی امامت است. اما متن روایت زراره از امام باقر علیه‏السلام نقل می‌كند كه فرمود:

پس از كشته شدن امام حسین علیه‏السلام محمد حنفیه از امام علی بن الحسین علیه‏السلام خواست تا در خلوت با او صحبت كند، آنگاه كه به خدمت امام رسید عرض كرد: فرزند برادرم! می‌دانی كه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم وصیت و امامت را بعد از خود به امیرمؤمنان علیه‏السّلام داد و سپس به امام حسن علیه‏السلام و بعد از او به امام حسین علیه‏السلام واگذار كرد و پدر شما - كه رضوان خدا و درود حق بر روانش باد – به شهادت رسید، و برای جانشینی بعد از خودش وصیتی نكرد! و می‌دانی كه من، عموی شما و با پدرت با یك ریشه‌ام و زاده علی علیه‏السلام می‌باشم. من با این سن و سبقتی كه بر شما دارم، از شما كه جوانید به امامت سزاوارترم! پس با من در مسأله ی جانشینی و امامت كشمكش و درگیری نداشته باش.

 امام علی بن الحسین علیه‏السلام در پاسخ عمویش، محمد حنفیه، با لحنی ملایم دلسوزانه فرمود: " ای عمو! از خدا بترس و چیزی را كه حقّت نیست مخواه، من تو را موعظه می‌كنم كه مبادا از نادانان باشی، ای عمو! همانا پدرم علیه‏السلام قبل از آنكه عازم عراق شود به من در این باره وصیت كرد و ساعتی قبل از شهادتش نیز با من تجدید عهد نمود، و این سِلاح رسول خداصلّی الله علیه و آله و سلّم است كه پیش من است، متعرّض این امر مشو كه می‌ترسم عمرت كوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خدای عزّوجل، امر وصیت و امامت را در نسل حسین علیه‏السلام مقرّر داشته است. آنگاه امام علیه‏السلام برای اینكه مطالب را به شكل عینی برای عمویش اثبات كند فرمود: اگرمی‌خواهی این مطلب را بفهمی، بیا نزد "حجرالاسود" رویم و از او داوری بخواهیم و مطالب را از آن بپرسیم!"

امام باقر علیه‏السلام می‌فرماید: این گفتگو میان آن دو در مكه بود تا این كه به حجرالاسود رسیدند. علی بن الحسین علیه‏السلام به محمد حنفیه فرمود: " اول تو به درگاه خدا دعا كن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس." محمد، با تزرع و زاری و دعا به پیشگاه خدا از حجرالاسود خواست كه مطلب را بیان كند!!! ولی حجر پاسخی نداد. علی‌بن الحسینعلیه‏السلام فرمود: " ای عمو! اگر تو وصی و امام بودی جوابت را می داد." محمد گفت: پسر برادر! اینك تو دعا كن و از خدا بخواه.علی بن الحسین علیه‏السلام به آنچه خواست دعا كرد، سپس فرمود: " ای حجر، از تو می‌خواهم به آن خدایی كه میثاق پیامبران و اوصیاء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصی و امام بعد از حسین علیه‏السلام را به ما خبر ده؟!" حجر، چنان بلرزه درآمد كه نزدیك بود از جای خود كنده شود، سپس خدای عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربی فصیح گفت:بار خدایا، همانا وصیّت و امامت، بعد از حسین بن علی علیه‏السلام به علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیه‏السلام، پسر فاطمه الزهراء سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است. پس محمد حنفیه از سخن خود برگشت و پیرو علی بن الحسین  علیه‏السلام گردید.(اصول کافی

آری تنها تو یادگار و سلاله ی پاک باقیمانده از نسل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، علی علیه‏السلام و فاطمه سلام الله علیها بودی وقتی که در شام در مقابل یزید ملعون ایستادی و فرمودی:

" ايها الناسانا ابن مكة و منى، انا ابن زمزم و الصفا، انا ابن من حمل الركن باطراف الردا، انا ابن خير من ائتزر و ارتدى، انا ابن خير من انتعل و احتفى، انا ابن خير من طاف وسعى، انا ابن خير من حج ولبى، انا ابن خير من حمل على البراق في الهواء، انا ابن من اسري به من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى، انا ابن من بلغ به جبرئيل الى سدرة المنتهى، انا ابن من دنا فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى، انا ابن من صلى بملائكة السماء، انا ابن من اوحى اليه الجليل ما اوحى، انا ابن محمد المصطفى، انا ابن علي المرتضى، انا ابن من ضرب خراطيم الخلق حتى قالوا: لا اله الا الله 

انا ابن من ضرب بين يدي رسول الله بسيفين و طعن برمحين و هاجر الهجرتين و بايع البيعتين و قاتل ببدر و حنين و لم يكفر بالله طرفة عين، انا ابن صالح المؤمنين و وارث النبيين و قامع الملحدين و يعسوب المسلمين و نور المجاهدين و زين العابدين و تاج البكائين و اصبر الصابرين و افضل القائمين من آل ياسين رسول رب العالمين، انا ابن المؤيد بجبرئيل، المنصور بميكائيل

انا ابن المحامي عن حرم المسلمين و قاتل المارقين و الناكثين و القاسطين و المجاهد اعداءه الناصبين، و افخر من مشى من قريش اجمعين، و اول من اجاب و استجاب لله و لرسوله من المؤمنين، و اول السابقين، و قاصم المعتدين و مبيد المشركين، و سهم من مرامى الله على المنافقين، و لسان حكمة العابدين و ناصر دين الله و ولى امر الله و بستان حكمة الله و عيبة علمه، سمح، سخي، بهى، بهلول، زكي، ابطحي، رضي، مقدام، همام، صابر، صوام، مهذب، قوام، قاطع الاصلاب و مفرق الاحزاب، اربطهم عناناو اثبتهم جنانا، و امضاهم عزيمة و اشدهم شكيمة، اسد باسل، يطحنهم في الحروب اذا ازدلفت الاسنة و قربت الاعنة طحن الرحى، و يذرؤهم فيها ذرو الريح الهشيم، ليث الحجاز و كبش العراق، مكي مدني خيفي عقبي بدري احدي شجري مهاجري . من العرب سيدها، و من الوغى ليثها، وارث المشعرين و ابو السبطين، الحسن و الحسين، ذاك جدي علي بن ابى طالب."

ثم قال: " انا ابن فاطمة الزهراء، انا ابن سيدة النساء "

اى مردممن فرزند مكه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم، من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود، من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم، من فرزند بهترين حج كنندگان و تلبيه گويان هستم، من فرزند آنم كه بر براق سوار شد، من فرزنـــــــد پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى سير كرد، من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب ربوبى و نزديكترين جايگاه‏ مقام بارى تعالى رسيد، من فـــرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد، من فرزند آن پيامبرم كه پروردگــــــار بزرگ به او وحى كرد، من فرزند محمــد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاك ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند

من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‏رزميد، و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، و در بدر و حنين با كافران جنگيد، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيـــــا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم، من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بيت پيامبر هستم، مـــن پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد، من فرزند آنم كه از حرم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد، من فرزند بهترين قريشم، من پسر اوليــــــــن كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت، من پسر اول سبقت گيرنده‏اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم، من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود.

او جوانــــمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جــــامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبــــا، دائما روزه‏دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نمازگزار بود . او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه احزاب كفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود وهمانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه‏ها در جنگ به هم در مى‏آميخت آن ها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آن ها را پراكنده مى‏ساخت. او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنه‏ها حضور داشت.او سيد عرب است و شيرميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسيــــن. آرى او، همان او جـــدم علــى بن ابى طالب علیه‏السلام است.

آنگاه گفتمن فرزند فاطمه زهرا سلام الله علیها بانوى بانوان جهانم.(بحار الانوار ج45 ص 137؛ الاحتجاج ج2 ص 132)

اما افســـــوس و صد افسوس،بعد از این همه افشاگری در مقابل حاکم جور و جانبازی در این راه بازهم مردم عوامانه بر این باورند که شما منزوی بوده و از شما به بیمار کربلا یاد می کنند در صورتی که امام در هر حالی که باشد نورانیت امامت و عصمت او بر جهانیان مستولی است.

ای آقای غریب! شمایی که در یک نیم روز شاهد شهادت پدر و هیجده نفر از بهترین خاندان رسالت بودید بازهم حساب شده عمل کردید و زمانی که عمه ی بزرگوارتان در هنگامه ی آتش خیام، خود را به دامان شما رساند و فرمود: ای یادگار برادرم! خیمه ها را آتش زدند و اموالمان را به غارت می برند حال تکلیف چیست؟ شما با یک جمله فاتحه ی سپاه دشمن را خواندید و فرمودید: فرار کنید...

چرا که با بیرون ریختن زنان از خیمه ها و پخش شدن آن ها در بیابان می خواستید که همه ی تاریخ شاهد مظلومیت پدر شهیدتان باشند و فردا روزی آن را دروغ نپندارند و نگویند سپاه یزید را با زنان چه کار....

ای تاریخ کربلا! ای پهلوان شام و ای معنای علوی بودن! سلام خدا بر حسین علیه‏السلام و بر تو علی بن الحسین علیه‏السلام و بر یاران تو و پدر شهیدت، ای فرزند نماز و ای پدر دعا.

سر انجام امام زین العابدین علیه السلام در دوازدهم یا هجدهم یا بیست و پنچم ماه محرم سال نود و چهار یا نود و پنج هجری قمری و در سن پنجاه و هفت سالگی و پس از سی و اندی سال غم و اندوه فراوان به واسطه ی ظلمی که در واقعه ی کربلا بر پدر بزرگوارشان آقا سیدالشّهداء علیه السلام و اهل بیت او روا داشتند، با چشمی همواره اشک بار و دلی سوزان اما قلبی استوار در راه احیاء دین الهی و هدایت مردم، با زهر کین به دست پلید و شقی ولید بن عبدالملک لعنةالله علیه چشمان مبارک خود را فرو بسته و نور والایش به ملکوت اعلاء در جوار اجداد مطهرش عروج نموده و جسم تطهیر و پاکش در جوار عموی بزرگوار و مظلومشان آقا امام حسن مجتبی علیه السلام، در مدینه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

قسمتی از وصیت نامه ی امام سجاد علیه السلام به فرزندشان امام باقر علیه السلام:

بدان که ساعت ها بر تو می گذرد و عمر تو را می برد و تو هیچ نمی رسی به نعمتی مگر بعد از مفارقت نعمت دیگر، پس بپرهیز از آرزوی دراز. چه بسیار آرزومندان بودند که به آرزوی خود نرسیدند و چه بسیار کسان که جمع کردند مالی را و آن را نخوردند، و منع کردند مردم را از چیزی که زود آن را بگذاشتند و شاید آن مال را از راه باطل فراهم آورده و از حقّش منع کرده به حرام آن را دریافته و ارث گذاشته و وبال و سنگینی آن را بر دوش خود برداشته؛ این است زیان روشن و خسران مبین.

امام باقر علیه السلام می فرمایند چون وقت وفات پدرم رسید، مرا به سینه ی خود چسبانید و فرمود: ای فرزند گرامی! تو را وصیت می کنم به آن چه وصیت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود. و گفت که پدرش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام او را وصیت کرده بود به این وصیت در وقت شهادت خود: زنهار ستم مکن بر کسی که یاوری بر تو به غیر از خدا نداشته باشد.(برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی ج2 در وفات حضرت امام سجاد علیه السلام انتشارات مطبوعاتی حسینی سال1362)




آرشیو مطالب
Skip Navigation Links

دلنوشته ها
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد

تصاویر سایت
 این بخش در حال
به روزرسانی می باشد