آغازین روزهای ماه "شعبان"
است و دلم در اوج لحظه های سبز، با یادت پر می گیرد؛ تا آن سوی پروازهای آبی عشق! تا
آن سوی تبسّم های سپید یاس! تا آبی ترین آستانه ی احساس! تا سبزترین کوچه، در
نگاهِ مشتاق مدینه!
مدینه دوباره محور تجمع ملائکه
شده است. هر لحظه که می گذرد التهاب، بیشتر می شود و انتظار، شیرین تر! زمین و
زمان، سرشار از انتظاری دلنشین اند! آسمانیان لحظه ای نگاه از خاک بر نمی دارند؛
رسول خدا صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم، تبسّم بر لب، لحظه ی موعود را به شوق ایستاده؛ امیرالمؤمنین
علی عَلیهِ السَّلام، لحظه شمارِ در
آغوش فشردن نوزادش سر از پا نمی شناسد! و زهرای بتول سَلام الله عَلیها تمام وجودش سرشار از شور و عشق است برای اولین
نگاه...
و انتظار به سر آمد... آری! شوق ولادت نور است که در آسمان ها و زمین پیچیده! عالم روشن گشته از تبسّم های گل
نو شکفته ی پیامبر خدا صَلّی الله
عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم! ملائکه به
دیدار آمدند عشق بازیِ نگاه مولایشان را! و خداوند نظاره گر بوسه های عاشقانه ی زهرای مرضیه سَلام الله عَلیها است بر خورشید
جمال حسین بن علی عَلیهِ السَّلام! زمین و زمان در عطر سیب گم می شوند! مادر در آغوش می کشد قنداقه ی
کودکش را ... قنداقه ای که فرشتگان برای تماشایش به صف ایستاده اند! و آسمان به
پاسِ قدوم مطهرش، کهکشانی از نور، زیر پایش گسترانیده!
نوری که از
مادر فاطمه سلام الله
علیها به ایشان منتقل شده چرا
که در روایت است حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها روزی
سه بار برای امیرالمومنین علیه السلام می درخشید. اول صبح، نور سفید داشت. وقت ظهر نور
زرد و هنگام غروب نور سرخ و در هر سه وقت این انوار بر در و دیوار مدینه می تابید.
پس مردم مدینه با تعجب نزد رسول خدا می رفتند و علت این روشنایی و نور را می
پرسیدند. حضرت آنان را به خانه ی پاره تن خود فاطمه سلام الله علیها راهنمایی می نمود که فاطمه در محراب عبادت
ایستاده است که نور از چهره ی مبارک اش درخشان و تابان است.
این همان
نور است.... این نور در رخساره ی بی بی بود تا امام حسین علیه السلام متولد
شد و به شاهزاده منتقل گردید.
چون این نور
هر روز بر در و دیوار مدینه می تابید، مدینه را منوره نامیدند. آری از نور فاطمه
الزهرا سلام الله علیها که عالم روشن است:
امام صادق علیه السلام فرمودند: خدای عزوجل، فاطمه را از نور عظمت خود
آفرید. و آسمان ها و زمین به نور وی درخشیدن گرفت و چشم ملائکه خیره شد و سجده
نمودند. (علل الشرایع)
فاطمه جان! فدای دقایق شیرین
تبسّم میوه ی دِلت که آکنده از عطر سیب است. او
که آفتابِ هستی بخش شیعه است! او که آمده تا "چراغ هدایت" باشد و "کشتی نجات"! او که اگر
نمی آمد، عشـــــــــــــق معنایی نداشت!
پیامبر صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم قنداقه نور دیده اش را در آغوش می فشارد، و نگاه از ماه رخسارش بر
نمی دارد؛ و منتظر می ماند تا جبرئیل بیاورد از نزد پروردگار، نام این نوزاد تطهیر
و مطهر را!
و حســـــــــــین، انتخاب مخصوص
پروردگار است؛ او باید حسین باشد تا "سفینة النجات" شود و "مصباح الهدایة"! حسین باشد تا که دارالشفای
خاکیان شود و طبیب افلاکیان؛ و به یُمن حضورش درهای رحمت خداوند گشوده شود! و من!
اکنون چه شادم از آمدنش که اگر نمی آمد هیچ بهره از "نجات" و
"هدایت" نمی یافتم!
هنوز طنین صدای روح بخش رسول حق صَلّی
الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم در گوش تاریخ پیچیده است که
فرمودند: " حسین از من است و من از حسینم!"
سلام بر حسین فاطمه سَلام الله عَلیها، برگزیده
ی خداوند در زمین! سلام بر او که با حضورش، آینده ی
زمین، روشن تر رقم می خورد! سلام بر زینت بخش شانه های رسول صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم!
امروز، دستان کوچک، اما خدایی تو
را، ای غنچه ی بوستان فاطمه سَلام
الله عَلیها، به شفاعت می طلبیم و
عاجزانه از درگاهت فرج موفور السّرور منتقم خونتان را خواستاریم.
جنس نفسها چون طلا ناب است امشب/ در عرش نام یار ما قاب است امشب
شکرانه ذکر مُهر و محراب است امشب/ خیره بر این گهواره مهتاب است
امشب
کنج دهان کربلا آب است امشب/ ای نوکران میلاد ارباب است امشب
ارباب آمد تا نی ِ دل نا بگیرد/ نوکر سرش را تا ابد بالا بگیرد
الگو از او در سختیِّ دنیا بگیرد/ یا جان دهد یا اینکه حقــَّش را
بگیرد
در آسمان شوری حسینی پا بگیرد/ عرش خدا از عشق سیراب است امشب
آرام جان فاطمه جانم فدایت/ فطرس دلش خوش کرده بر دارُالشِّفایت
بر روی چشم آسمانیهاست پایت/ کعبه شده مُحرم به عشق روضه هایت
رویای جنّت دیدن کرب و بلایت/ ذکر تو ضرب قلب بی تاب است امشب
خورشید ایثار و وفا سرفصل توحید/ دور از دل اهل تو باشد اصل تردید
ایل و تبارت می رسد بر نسل تمجید/ عشق تو در قلب اباالفضل تو جاوید
باشد حسینی وعده های وصل امِّید/ هر کس نگوید یا حسین خواب است
امشب
ایزد فلک را زیر پایش می کشاند/ احمد تو را بر شانه هایش می نشاند
حیدر دلش را در هوایش می پراند/ مادر خودش را با صدایش می رساند
زینب می آید از برایش تا بماند/ شاد از حضور شاه محراب است امشب
اسمت که آمد سینه ام را حق جلا داد/ آمد خدا و حاجتم را بی صدا داد
اشکی برای چشم و آهی بر نوا داد/ حکمی برای دیدن طوس رضا داد
برگ برات کربلا در روضه ها داد/ عیدیِّ ما وَالله نایاب است امشب
با روضه پایم را به صحنت می گذارم/ باید به یاد خشکیِّ کامت ببارم
شد نوکریِّ خانه ی تو افتخارم/ چیزی ندارم جز نگاه لطف یارم
المنــَّة ُ لِلَّه حسین را
دوست دارم/ مهدی بیا نجوای سرداب است امشب
" یا
ربّ الحُســــــین بحقّ الحُســــــین اشفِ صَدر الحُســــــین بِظهُور الحجّـــة "
بیان ولادت با
سعادت آقا اباعبدالله الحسین عَلیهِ السَّلام
مشهور آن
است که ولادت آن حضرت در مدینه در سوّم شعبان بوده، و شیخ مفید رحمَة الله عَلیه روایت کرده که بیرون آمد توقیع شریف به سوی
قاسم بن علاء همدانی وکیل امام حسن عسگری عَلیهِ السَّلام که مولای ما حضرت حسین عَلیهِ السَّلام در روز پنج شنبه سوّم ماه شعبان متولّد شده اند.
شیخ طوسی رحمَة الله عَلیه و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده اند که حضرت فرمودند: چون امام حسین عَلیهِ السَّلام متولد شدند، حضرت رسول صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم به اسماء بنت عمیس فرمودند "ای اسماء! فرزندم را بياور". اسماء گفت من آن بزرگوار را در جامه اي سفيد
پيچيده خدمت آن حضرت بردم. آن جناب در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت، و
او را در دامن خود نهاد و گريست. اسماء عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، گريه شما
از چيست؟ فرمود: براي اين فرزند مي گريم، عرض كرد: اين كودك الان به دنيا آمده!
فرمود: بعد از من گروهي ستمكار او را خواهند كشت، خدایا لعنت کن کشنده ی او را.
آنگاه فرمود: دخترم فاطمه سلام
الله علیها را از اين جريان با خبر مكن. سپس به حضرت عليعلیه السلام فرمود: او را چه نام مي گذاري؟ حضرت عرض
كردند: در نامگذاري بر شما سبقت نمي گيرم. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من هم بر پروردگار سبقت نمي گيرم،
جبرئيل نازل شد و فرمود: "عليٌ
مِنكَ كَهاروانَ مِن مُوسي"؛ علي نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسي
است؛ او را به اسم پسر
هارون نام گذار كه شبير است. پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: زبان من عربي است، جبرئيل عرض كرد:
نام او را "حســــــين" بگذار. چون روز هفتم شد، حضرت رسول صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم فرمودند: فرزند مرا بیاور! وقتی ایشان را نزد
آن حضرت بردم گوسفند سياه و سفيدی از براي او عقيقه كردند، و يك رانش را به قابله دادند؛
و سر حضرت را تراشيدند به وزن موي سر مبارك نقره تصدق نمودند و خلوق (كه چيز خوشبويي است) بر سرش ماليدند و سپس او را بر دامان خود
گذاشته و فرمودند: ای اباعبدالله! چه بسیار گران است بر من کشته شدن تو، پس بسیار
گریستند؛ اسماء گفت: پدر و مادرم فدای شما باد! این چه خبر است که در روز اول
ولادت گفتی و امروز نیز می فرمایی و گریهمی کنی؟! حضرت رسول صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم فرمودند: بر این فرزند دلبندم می گریم که
گروهی کافر ستم کار از بنی امیّه او را خواهند کشت، خدا شفاعت مرا به ایشان
نرساند؛ او را مردی خواهد کشت که در دین من رخنه خواهد کرد و به خداوند عظیم کافر
خواهد شد. سپس فرمود: خداوندا! سؤال می کنم از تو درحق دو فرزندم آنچه را که
ابراهیم سؤال کرد در حق ذریّه ی خویش. خداوندا! تو ایشان را و هرآنکه ایشان را د
وست می دارند، دوست بدار و لعنت کن هرکه ایشان را دشمن دارد، چنان لعنتی که آسمان
و زمین پر شود.
شیخ صدوق رحمَة الله عَلیه و ابن قولویه و دیگران از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که حضرت فرمودند: چون حضرت حسين علیه السلام به دنيا آمد خداوند به جبرئيل دستور داد كه با
هزار ملك فرود آيد تا از جانب خداوند و خودش به حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم
تهنيت بگويد. چون جبرئيل نازل شد در جزيره اي از جزیره های دریا به ملكي از حاملان
عرش عبور نمود كه نامش فُطرس بود كه
خداوند به او دستوري داده بود كه در اجراي آن سستي ورزيد. پس بالش را در هم بشكسته
و در آن جزيره انداخته بود، و فطرس هفتصد سال در آنجا به عبادت خداوند مشغول بود
تا روزي كه امام حسين علیه
السلام متولد شد. چون ديد كه جبرئيل با ملائك فرود مي
آيند از جبرئيل پرسيد كه به كجا مي رويد؟ فرمود: خداوند نعمتي به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
عطا فرمود. ما را براي تهنيت و مبارك باد فرستاده است و فطرس گفت: مرا نيز با خود
ببر شايد پيامبر اكرم صلی
الله علیه و آله و سلم برايم دعا كند. جبرئيل او را به
همراه خود برد. چون خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسيد و از جانب خداوند و خود تهنيت گفت، شرح حال فطرس را به عرض رسانيد. حضرت
پيامبر صلی الله علیه و آله و
سلم فرمود: به او بگو
خود را به اين مولود بمالد و به جايگاه خود برگردد. فطرس خود را حضرت حسينعلیه السلام ماليد و بالا رفت و در آن حال مي گفت: اي
رسول خدا! به زودي امت تو اين مولود را شهيد مي كنند، چون آن بزرگوار بر من حق
دارد هر كس او را زيارت كند من زيارت او را به حضرتش مي رسانم و هيچ مسلماني به او
سلام ندهد يا بر او صلوات نفرستد مگر آنكه به حضرتش مي رسانم.
به روايت
مناقب، چون فطرس به آسمان بالا رفت مي گفت: كيست مثل من؟ و حال آنكه من آزاد
شده حسين عليه السلام فرزند علي و فاطمه عليهما سلام هستم. (منتهی الآمال شی عباس قمی ج1ص337_338 در
بیان ولادت با سعادت امام حسین عَلیهِ السَّلام؛ كامل
الزيارات ص 66 باب 20 ج1- امالي صدوق ص 137 م 28 ح 8 بحار ج 43 ص 243 به نقل از
سحاب رحمت، مولف: عباس اسماعيلي نوري، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ نهم تابستان
1387)
ابن شهر
آشوب روایت کرده که هنگام ولادت امام حسین عَلیهِ السَّلام، حضرت زهرا سَلام الله عَلیها بیمار
شدند و شیر در سینه ی مبارکشان خشک گردید. رسول دا صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم مرضعی طلب کرده اما یافت نش، پس خود آن حضرت تشریف
آوردند و به حجره ی حضرت زهرا سَلام الله عَلیها رفته
و انگشت ابهام خویش را در دهان حسین عَلیهِ السَّلام می
گذاشتند و ایشان می مکیدند؛ بعضی گفته اند که زبان مبارک را در دهان امام حسین عَلیهِ السَّلام قرار داده و ایشان را زقه می داد چنانکه مرغ
جوجه ی ود را زقه می دهد و تا چهل شبانه روز رزق امام حسین عَلیهِ السَّلام را حق تعالی از زبان تطهیر رسول اکرم صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم گردانیده بود. پس گوشت حسین عَلیهِ السَّلام از گوشت پیامبر صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم روئید؛ و در این مضمون روایت بسیار است. و در
علل الشّرایع روایت شده که حال امام حسین عَلیهِ السَّلام در شیر خوردن بدین منوال بود تا اینکه گوشت او از گوشت
نبّی اکرم صَلّی الله
عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم روئید
و شیر نیاشامید نه از حضرت فاطمه سَلام الله عَلیها و نه
از غیر ایشان. .(منتهی
الآمال شی عباس قمی ج1ص338 در بیان ولادت با سعادت امام حسین عَلیهِ السَّلام)
زیارت امام
حسینعلیه السلام
از ابن عباس
نقل شده است وارد بر محضر رسول خدا شدم و حسنعلیه السلام بر
دوش مبارك او بود و حسينعلیه
السلام بر زانوي مبارك او بود و رسول خدا آن ها را
مي بوسيد ومي بوييد و مي فرمود خداوندا دوست بدار كساني كه دوستدار اين دو طفل من
هستند و دشمن باش با آن ها كه دشمن ايشان هستند. اي پسر عباس گويا مي بينم اين طفل
را كه سر او را مي برند و ريش او را به خون سرش خضاب مي نمايند، هر چند ياري مي
خواهد كسي او را ياري نمي كند و هر چند بنالد كسي به او رحم نمي كند. عرض كردم: يا
رسول اللهصلی الله
علیه و آله و سلم چه كسي
مرتكب چنين جنايتي مي شود؟ فرمود: از بدترين امت من است خداوند شفاعت مرا به
ايشان نمي رساند. آنگاه فرمود: اي پسر عباس هر كه او را زيارت كند مرا زيارت كرده
است و هر كه مرا زيارت كند خدا را زيارت كرده است و خداوند زائران خود را به آتش
نمي سوزاند. فرمود: يابن عباس زيارت فرزندم برابر است با هزار حج و هزار عمره.
يابن عباس خداوند دعاي زائرين او را تحت قبه اش اجابت مي فرمايد و بيماران زائر او
را به بركت قبر او شفا می دهد و تربت قبر او هر درد را شفا مي بخشد. خداوند امامت
را در ذريه او قرار داد. و عدد ائمه از ذريه او 9 نفر مي باشد. و مجموع اوصياء من
به عدد نقباي بني اسرائيل است. عرض كردم: يا رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم هر يك را بيان فرماييد، پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم
اسامي هر يك را از صلب امام حسينعلیه السلام يكي پس از ديگري به اسم و رسم و
بركت وجودي آنان بيان فرمود تا به اسم حجةبن الحسنعجل الله تعالی فرجه الشریف رسيد، عرض كردم يا رسول الله تا به حال اين
اسامي را نشنيده بودم. فرمودند: يابن عباس ايشان پيشوايان دين پس از من مي باشند و
اگر چه ديگري ظاهرا بر آن ها غالب شود امامت آن ها را از بين نمي برد و اينان
امينان حق و حجت خدا بر خلق مي باشند ايشان نجبا و برگزيدگان پروردگار مي باشند.
سپس فرمودند: اي پسر عباس هر كه در روز قيامت محشور شود و عارف به حق آنان باشد
يعني ائمه را امام مفروض الطاعة بداند من دست او را مي گيرم و داخل بهشت مي كنم.
اي پسر عباس هر كس انكار ايشان نمايد انكار رسالت من كند و هر كه انكار رسالت من
كند انكار خدا كرده است و هر كس انكار خدا كند به جهنم جاويد خواهد بود. فرمود: اي
پسر عباس هر گاه ديدي مردم دسته دسته به راست و چپ مي گردند تو متابعت از علي كن و
در ملازمت او باش كه علي هميشه به حق است و حق با علي است و از يكديگر جدا نمي
شوند تا وقتي كه سر حوض كوثر بر من وارد شوند. اي پسر عباس، دوستي علي دوستي با من
است و دوستي با من دوستي با خداوند است و جنگ با خدا فتح ندارد، هر كس تسليم آن ها
باشد تسليم من شده و هر كه در تسليم من باشد تسليم خدا مي باشد. دشمن مي خواهد نور
خدا را خاموش كند، ولي خداوند نمي خواهد، و نور خود را به كمال مي رساند.«يريدون
ليطفئو نور الله بافواههم والله متم نوره و لو كره الكافرون» (زندگاني ائمه معصومين يا چهارده معصوم عليه
السلام، مكتب قرآن به قلم حسين عماد زاده به همت حسن سليم شهشهاني)
|