ولادت شهنشه عالم علی بن مو سی الرضا المرتضی علیه السلام
یازدهم
ذی القعده، روزی که چشمان منتظر حضرت موسی بن جعفر علیه
السلام ، به جمال دلربا و منور فرزند نو رسیدهاش
روشن گشت. همان روزی را که حضرت باری تعالی، طلوع صبح سپیدش را نوید داد، روز
جشن و سرور اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و
سلم روز میلاد پر برکت ثامن الحجج، شمس الشموس،
سلطان طوس، خورشید تابان آسمان پرنور ولایت، غریب آشنا، نگین خراسان، سلطان سریر
ارتضی، حضرت ابا الحسن علی بن موسی الرضا المرتضی علیه
السلام بر پیشگاه مطهر و پر فروغ حضرت ولی امر صاحب
العصر و الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف تبریک
و تهنیت باد.
سر
بر آستان باعظمت حضرتش میساییم و ذرات غبار حرم پاکش را توتیای چشمان خود
میکنیم و فرج موفور
السرور فرزندش حضرت بقیة الله الاعظم عجّل الله تعالی فرجه
الشریف را در این ایام مقدس و
نورانی از حضرت حق تعالی خواستاریم.
وجود
مقدس امام رضا علیه السلام
مدت 35 سال از امامت پدر بزرگوار خود را درک کرد و از محضر نورانی حضرتش
بهره مند شد. آن حضرت از 35 سالگی امامت امت اسلامی را به عهده گرفتند و در 55
سالگی به شهادت رسیدند.
علّامه ی مجلسی در جلاء العیون در احوال حضرت امام رضا علیه السلام این گونه بیان می دارد: اسم
شریف آن حضرت " علی" و
کنیه ی ایشان " ابوالحسن " و اشهر القاب آن حضرت، " رضا " است و "صابر"، "فاضل"، "رضیّ"،
"وفیّ"، "قرّة اعین المؤمنین" و "غیظ الملحدین"
نیز گفتهاند.
به سند کتاب عیون اخبار الرّضای شیخ صدوق، علی بن یقطین میگوید: در
حضور امام موسی الکاظم علیه السلام
بودم، حضرت کاظم علیه السلام فرمودند: ای علی بن یقطین! این پسرم علی (اشاره به امام رضا علیه
السلام)، سرور پسران من است و من کنیه ی خود را به او بخشیده و
اختصاص دادهام.(عیون الاخبار الرضا ج1ص21)
شیخ صدوق به سند معتبر از " نجمه "، مادر بزرگوار آن حضرت
نقل میكند كه گفت: چون حامله شدم به فرزند بزرگوار خود، به هیچ
وجه ثقل و حمل در خود احساس نمیكردم و چون به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تهلیل
و تمجید حقتعالی از شكم خود میشنیدم و خائف و ترسان میشدم و چون بیدار میشدم
صدایی نمیشنیدم و چون آن فرزند مسعود از من متولّد شد، دستهای خود را بر زمین
گذاشت و سر مطهّر خود را به سوی آسمان بلند كرد و لب های مباركش حركت میكرد و
كلامی میگفت كه من نمیفهمیدم، در آن ساعت حضرت موسی الكاظم علیه السلام به
نزد من آمده و فرمودند: كرامت پروردگار تو، گوارا باد تو را ای نجمه. پس آن
فرزند سعادتمند را در لباس سفیدی پوشاندم و به آن حضرت دادم، حضرت در گوش راست
او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت و آب فرات طلبید و كامش را به آن آب برداشت،
پس او را به دست من داد و فرمود: " بگیر این را كه
بقیهی خدا است در زمین و حجّت خدا است بعد از من ".
موقعیت امام علیه السلام در مدینه:
امام
رضا علیه السلام، هفده سال از امامت بیست
ساله خود را در شهر مدینه و در کنار اهل بیت خود سپری، و از آنجا امت اسلامی را
رهبری و هدایت کرد. حضرت، شاگردان پدر را به دور خود جمع کرده، به تدریس و تکمیل
حوزه ی علمیه ی جدّ بزرگوارش امام صادق علیه السلام
پرداخت و در این راستا، گامهای استواری برداشت. موقعیت امام رضا علیه
السلام در مدینه، همه دانشمندان و شخصیتهای سیاسی
و اجتماعی حجاز را تحت الشعاع قرار داده بود. ایشان در تمام شئون مادی و معنوی، پناهگاه و مرجعی برای مردم به شمار
میآمد.
وجود
مقدس امام رضا علیه السلام
خود در این باره به مأمون فرمودند:
اینکه من در اینجا ولیعهد شدهام، از نظرم هیچ بر موقعیتم نیافزوده است؛ زیرا من
در مدینه، در جایگاهی بودم که نامهام به مشرق و مغرب عالم میرفت. در آنجا هیچ
کس عزیزتر از من بود و هر کس حاجتی داشت، آن را از من میطلبید و من نیازهای
نیازمندان را تأمین میکردم.
مناظرات علمی امام:
مأمون
علیه الّعنة پس
از تحمیل مقام ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام،
جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل میداد و دانشمندان بزرگ را به این جلسات دعوت
میکرد. اگرچه منظور از این جلسات در ظاهر اثبات مقام والای امام هشتم در
رشتههای گوناگون علوم بود، اما در زیر پوشش ظاهری اهداف و مقاصد پلیدی دنبال
میشد؛ مأمون میخواست مقام والای امام هشتم را تنها در بعد علمی منحصر کرده و
به تدریج آن حضرت را از مسائل سیاسی کنار بزند و شعار جدایی دین از سیاست را
عملی سازد. او مایل بود مسئله مناظره امام با علمای بزرگ زمان خود، نقل محافل و
مجالس شود و همه علاقهمندان و عاشقان مکتب اهل بیت علیهم
السلام در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از
پیروزیهای امام علیه السلام در
این مباحث سخن بگویند تا مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کرده، آن
را پوششی بر نقاط ضعف حکومت خود قرار دهد.
شاگردان امام علیه السلام:
امام
رضا علیه السلام در مدت بیست ساله ی امامت
خود، شاگردان بسیاری را تربیت کرد و آنها را به سر منزل کمال رساند. در منابع
اسلامی، اصحاب و شاگردان حضرت بیش از سیصد نفر ذکر شده که برای نمونه، به
چند از آنان اشاره میکنیم:
" احمدبن محمد بَزَنطی کوفی " که
از افراد مورد اعتماد و اطمینان، و از راویان احادیث اهل بیت علیه
السلام است. وی از محضر امام کاظم علیه
السلام و امام رضا علیه
السلام کسب فیض نمود و کتابی در معارف اسلامی نوشت.
بزنطی در سال 221 قمری از دنیا رفت.
" احمدبن محمد اشعری قمی " که از مفاخر و بزرگان
فقهای قم بوده، از محضر امام رضا علیه السلام،
امام جواد علیه السلام
و امام هادی علیه السلام
کسب فیض کرده است.
" زکریابن آدم " که
از بزرگان امامیه به شمار میآید. در عظمت علمی او همین بس که امام رضا علیه
السلام به علی بن مسیب فرمود: هر زمان که به ما
دسترسی نداشتی، مسائل و معارف خود را از زکریابن آدم بپرس. قبر پاک زکریا، در
قبرستان شیخان شهر مقدس قم است.
و نیز از شاگردان
آنحضرت " ابو حنیفه " می باشد که از امامان اهل تسنن است.
آثار آن حضرت:
وجود
منبع علوم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و
فیض ربوبی در شهر مدینه، باعث شد تا دانشمندان و بزرگان جهان اسلام از نقاط
مختلف برای کسب فیض از محضر امام رضا علیه السلام
به مدینه آمده و از علوم ایشان بهرهمند شوند. ایشان در مدت امامت خود توانست
آثار مهمی اعم از تفسیر قرآن، اخلاق، احکام اسلامی،
پزشکی و... از خود به یادگار بگذارد. امام رضا علیه
السلام آثاری داشتهاند که برخی از آنها عبارت است
از:
·
رسالهای
در مورد حلال و حرام و واجب و مستحب که به درخواست مأمون خلیفه عباسی نوشته و
برای او فرستاد؛
·
رسالهای
در طب و مسائل مختلف پزشکی که حضرت، خواص دارویی گیاهان و انواع میوهها را بیان
فرموده است؛
·
رسالهای
در علل و فلسفه احکام که در جواب پرسشهای محمدبن سنان برای وی نوشت.
اوضاع فرهنگی دوران امامت امام:
عصر
امام رضا علیه السلام
از نظر اعتقادی، فکری و فرهنگی، عصر آشفتهای بود. مکتبهای فقهی و کلامی متعددی
در متن جامعه حضور داشتند و هر کدام از آنها در ایجاد فساد عقیدتی در میان مردم
تلاش میکردند. واقفیه، یکی از گروههای دامنهداری بود که به امامت امام رضا علیه
السلام، اعتقادی نداشتند. آن ها بر این باور بودند
که امام کاظم علیه السلام،
همان مهدی موعود بوده! از نظرها غایب شده است. سران این گروه منحرف، به خاطر
مسائل مادی، حاضر شدند با دادن رشوه، مسئله ی امامت امام رضا علیه
السلام را مسکوت بگذارند. فرقههای غلات، مفوّضه،
مُرجئه، جبریون و اهل حدیث، از دیگر فرقههای اسلامی بودند که به ترویج افکار و
اندیشههای خود میپرداختند. افزون بر فرقههای اسلامی، یهودیان، مسیحیان،
مجوسیان و ستارهپرستان نیز با مطرح کردن شبهههای دینی، سعی میکردند مسلمانان
را از دایره اسلام خارج کنند.
نماز باران:
در
یکی از سالهای ولایتعهدی امام رضا علیه السلام،
خشکسالی خراسان را فراگرفت. منافقان از این فرصت استفاده کرده، این حادثه را به
بدقدمی امام تعبیر کردند. در چنین موقعیتی، مأمون از امام درخواست کرد نماز
باران بخواند. حضرت دستور داد مردم سه روز روزه بگیرند و در روز سوم که مصادف با
روز دوشنبه بود، به همراه جمعیت زیادی به بیابان رفت. امام رضا علیه
السلام بعد از راز و نیاز، دستان خود را به سوی
خالق بینیاز بالا گرفتند و امام رضا علیه السلام
فرمودند: بار پروردگارا! تو حق ما
اهل بیت را بر مردم بزرگ و با اهمیت شمردهای و همان گونه که دستور دادهای به
ما متوسل شده و به فضل و رحمت تو امیدوار هستند و چشم به احسان و نعمت تو دارند.
پروردگارا! باران رحمت خود را بر آنان نازل فرما.
بعد از دعای امام رضا علیه السلام به
یکباره آسمان دگرگون شد و باران بسیاری بارید و همه جا از رحمت بیپایان الهی
سیراب گردید.
هدیه به دوست:
معمر
بنخلا میگوید: به سوی خراسان میرفتم که در بین راه، ریّان بن صلت به من گفت:
دوست دارم وقتی به خراسان رسیدی، سلام مرا به امام رضا علیه
السلام برسانی و از حضرت بخواهی یکی از پیراهنهای
خویش را با درهمهایی که به نام ایشان ضرب شده، به من ببخشد. معمر میگوید: همین
که به محضر امام شرفیاب شدم، بیمقدمه فرمود: ریّان کجاست؟ آیا دوست دارد با ما
ملاقات کند و ما از پیراهن خود او را بپوشانیم و از درهمهای خویش به او بدهیم؟
معمر میگوید: گفتم سبحاناللّه! قسم به خدا که من هنوز سؤالم را مطرح نکرده
بودم. امام رضا علیه السلام فرمودند: ای
معمر! مؤمن، صاحب توفیق است. برو و به ریان بگو نزد ما
بیاید. ریان به محضر امام مشرف شد و یکی از پیراهنهای حضرت را گرفت. وقتی از
خانه حضرت خارج میشد، از او پرسیدم: چه چیزی در دست داری؟ گفت: سی درهم.
ره یافته:
عبداللّه
بن مغیره عراقی میگوید: من واقفی مذهب و معتقد بودم که بعد از امام کاظم علیه
السلام امامی نیست. در یکی از سالها برای انجام
مراسم حج به مکه رفتم. در آنجا در مورد مذهب خود دچار شک و تردید شده، خود را
کنار خانه خدا رساندم و به دیوار کعبه چنگ زدم. از خداوند بزرگ خواستم مرا به
بهترین دین خود راهنمایی کند. در همانجا به قلبم خطور کرد که بعد از مراسم حج،
به محضر امام رضا علیه السلام رفته
و او را زیارت کنم. به قصد مدینه از مکه حرکت کردم و به منزل حضرت رسیدم. به
خادم ایشان گفتم به حضرت اطلاع دهد مردی عراقی به در خانه آمده و منتظر اجازه
ایشان است. در همین لحظه صدای امام رضا علیه السلام
را شنیدم که دوبار مرا صدا کرد و فرمود: ای عبداللّه بن مغیره! وارد خانه شو.
وارد خانه حضرت شدم. هنگامی که حضرت به چهره من نگاه کرد امام رضا علیه
السلام فرمودند: خداوند دعایت را مستجاب کرد و تو را به دین
خود هدایت فرمود. در همان لحظه به ولایت و امامت امام رضا علیه
السلام شهادت دادم و بعد از چند روزی به عراق
برگشتم.
خمس:
یکی
از دستورهای مالی برای مسلمانان، پرداخت یک پنجم از مازاد درآمد سال است که خمس
نامیده میشود. در زمان غیبت امام زمان علیهالسلام ، فقهای جامع شرایط،
عهدهدار مصرف خمس هستند. گروهی از مردم خراسان به حضور امام رضا علیهالسلام
رسیده و از حضرت خواستند آنها را از پرداخت خمس معاف داشته و خمس اموالشان را
به آنان ببخشد. حضرت که میدانست آنان شایسته بخشش نیستند و با نیرنگ میخواهند
این وظیفه الهی را ترک کنند، به آنها فرمود: این چه نیرنگی است که به کار میبرید؟ شما با
زبان خود به ما اظهار اخلاص و دوستی میکنید، ولی از حقی که خداوند آن را برای
ما قرار داده کوتاهی مینمایید. حضرت در ادامه سخنان خود
فرمود: حلال نمیکنیم، حلال
نمیکنیم، حلال نمیکنیم. همچنین آن حضرت در بیان
فضیلت و آثار و برکات خمس میفرماید: خمس،
مایه کمک به دین ماست.
پیام رستگاری:
عبدالعظیم
حسنی، از شاگردان و یاران امام رضا علیه السلام میگوید:
علی بن موسی الرضا علیه السلام
به من فرمود: ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو: راه تسلط
شیطان را بر خویش ببندند (وسوسههای شیطانی از خود دور کنند). آنها را از طرف من
به راستگویی، امانت داری، سکوت، جدال و دعوا نکردن، و ترک کردن هر آنچه برایشان
فایدهای ندارد دستور بده. فرمان مرا به آنان برسان و بگو: به یکدیگر رو آورند و
همدیگر را دیدار کنند؛ چرا که این کارها موجب نزدیکی آنان به من میشود. به آنان
بگو: به آبروی یکدیگر احترام بگذارند و به رسوا کردن همدیگر مشغول نشوند. به جان
خودم سوگند هر کس چنین کند و یکی از دوستان مرا خشمگین نماید از خدا میخواهم که
او را در دنیا با شدیدترین عذابها کیفر داده و در آخرت هم از زیان کاران باشد.
گناه:
بیشتر
بدبختیهایی که دامنگیر افراد میشود، معلول آلودگی به انواع گناهان است. همان
گونه که فرد سالم در اثر رعایت نکردن بهداشت فردی و اجتماعی به انواع بیماری
دچار میشود، فرد گنهکار نیز به سبب تخلف از آموزههای انسانساز دین، به انواع
بلاها و گرفتاریهای دنیوی و اخروی میافتد. پیشوایان بزرگ ما، در سخنان خود،
کیفرها و آثار گناهان را گوشزد کردهاند تا مسلمانان را از سقوط در گرداب هلاکت
بازدارند. امام رضا علیه السلام در یکی از سخنان ارزشمند خود در مورد آثار
گناه میفرماید: هر چه مردم گناهان جدید و
تازهای مرتکب میشوند که پیشتر انجام نمیشد، خداوند هم بلاهای جدیدی بر آنان
میفرستد و آنها را بدان مبتلا میکند.
زیارت:
زیارت،
دیداری است مشتاقانه در پیشگاه آنکه دوستش داریم و بزرگش میشماریم. زیارت،
برقرار کردن ارتباط قلبی با حجت خداست، قرار دادن خویشتن خویش در روحانیت اشراق
ولی خدا، که واسطه فیض خداست. روز چهارشنبه، به چهار تن از معصومان از جمله امام
رضا علیه السلام تعلق دارد. در قسمتی از
زیارت نامه پیشوای هشتم آمده است: سلام بر تو ای ولی خدا،
سلام بر تو ای نور خدا در تاریکیهای زمین، سلام بر تو ای ستون دین، سلام بر تو
ای صدیق شهید. گواهی میدهم که تو نماز را به پاداشتی و زکات را پرداختی، امر به
معروف و نهی از منکر کردی و تا دم مرگ خدا را پرستیدی. پروردگارا! به واسطه محبت
و ولایت ایشان به تو نزدیک میشوم و از هر گروهی غیر از ایشان بیزارم.Bottom of Form
عصر هارون:
امام
رضا علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوار
خود، در سال 183 قمری، به امامت رسید. مدت امامت ایشان بیست سال
بود. که ده سال از آن در دوران هارون الرشید گذشت. این مدت، دوران آزادی نسبی
فعالیتهای فرهنگی و علمی امام رضا علیهالسلام به شمار میرود؛ زیرا هارون در
این مدت چندان با حضرت کاری نداشت و ایشان آزادانه به فعالیتهای خود ادامه
میداد. امام رضا علیهالسلام ،
در این دوره توانست شاگردانی را تربیت و علوم و معارف اسلامی را توسعه دهد.
مهمترین علت کاهش فشار از طرف هارون، نگرانی وی از عواقب شهادت امام کاظم علیهالسلام
بود؛ زیرا اگر چه هارون تلاش فراوانی برای پنهان کردن این
جنایت به عمل آورد، اما سرانجام راز این جنایت بزرگ فاش شد و باعث نفرت مردم از
هارون گردید. امام رضا علیهالسلام هم
از این فرصت استثنایی استفاده کرده، امامت خود را آشکار ساخت.
عصر امین:
با
درگذشت هارونالرشید در سال 193 قمری در شهر طوس، فرزندش امین به خلافت رسید و
به مدت پنج سال زمام امور کشورهای اسلامی را به دست گرفت. در این دوران، برخوردی
میان امام رضا علیهالسلام و
مأموران عباسی صورت نگرفته است؛ زیرا دستگاه خلافت عباسی، گرفتار اختلافهای
داخلی و نبردهای امین و مأمون عباسی بر سر خلافت بود و فرصتی برای آزار و اذیت
علویان به ویژه امام رضا علیهالسلام نداشت.
امام، در فاصله سالهای 193 تا 198 قمری که مصادف با حکومت امین بود، از آزادی
نسبی برخوردار بود و توانست با استفاده از این فرصت، کارهای ناتمام پدران
بزرگوار خود را سر و سامان داده، خدمات علمی و فرهنگی زیادی به امت اسلامی عرضه
کند.
عصر مأمون:
با
استقرار مأمون عباسی بر تخت سلطنت در سال 198 قمری، فصل تازهای از زندگی امام
رضا علیهالسلام شروع شد. این بخش از زندگی
حضرت، با ناملایمات و سختیهای فراوانی همراه بود و فرصت هر گونه فعالیت آزادانه
را از ایشان گرفت. در این دوران پنج ساله، مأمون تصمیم گرفت امام را از مدینه به
شهر مرو، مقر حکومت خود آورده، ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعیشان
،کارهای حضرت را زیر نظر بگیرد. مأمون ابتدا از امام به صورت محترمانه دعوت کرد
تا همراه با بزرگان آل علی علیهالسلام به
مرکز خلافت بیایند، ولی امام از قبول دعوت خلیفه خودداری کرد. مأمون اصرار
فراوانی نمود و نامههای متعددی میان آن دو رد و بدل شد تا سرانجام حضرت به طرف
شهر مرو حرکت کرد.
مسافر ایران:
هنگامی
که امام رضا علیهالسلام خود
را از سفر به خراسان ناگزیر دید، در چند نوبت کنار مرقد پیامبر اسلام صلی
الله علیه و آله و سلم حاضر شد و با وداع خویش،
نگرانی و ناخرسندی خود را از این سفر آشکار ساخت. بعد از مراسم وداع با جد
بزرگوار و اهل بیت خود، کاروان امام به حرکت افتاد. مسیر حرکت امام از مدینه به خراسان به
گونهای طراحی شده بود که از هر گونه واکنش احتمالی شیعیان و علویان به دور
باشد. بر همین اساس، مأمون دستور داد حضرت را از داخل شهرهای شیعه نشین عبور
نداده، احساسات و عواطف آنان را تحریک نکنند. آنان کاروان حامل امام را از شهر
مدینه به بصره و از آنجا به شهر اهواز حرکت دادند. کاروان در ادامه مسیر خود،
وارد فارس شد و آنجا را به قصد مرو ترک کرد. همچنین کاروانیان پیش از رسیدن به
مرو، مدتی در نیشابور استراحت کردند.
نگین نیشابور:
امام
رضا علیهالسلام در میان استقبال با شکوه و
بینظیر مردم نیشابور، وارد این شهر شد و چند روزی در آنجا اقامت گزید. امام رضا
علیهالسلام در شهر نیشابور با
نمایاندن چهره محبوب خود برای مردم ولایتمدار، در پاسخ به دو تن از علمای بزرگ
شهر، حدیث سلسلةُ الذَّهب را چنین روایت فرمود: من از پدر خود و پدرم از پدران
خود و آنها از پیامبر اسلام و ایشان از جبرئیل و او از خداوند متعال شنید که
فرمود: کلمه توحید لا اله الّا اللّه دژ مستحکم من است. هر کس وارد
دژ من شود از عذاب و کیفر الهی در امان است. بعد از خواندن حدیث توحید، شتر امام
به راه افتاد، ولی هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوی او بود که ناگهان
ایستاد و امام سر خود را از کجاوه بیرون آورد و کلمات جاویدان دیگری به زبان
جاری ساخت و با صدای بلند فرمود: کلمه توحید شروطی هم دارد، من از جمله شروط آن هستم. امام رضا علیهالسلام
با این بیان، مسئله ولایت را همانند تنهای بر آمده از
ریشه درخت توحید معرفی کرد. در آن روز، این حدیث، به دست بیست هزار نفر نوشته
شد.
کاروان
حامل امام رضا علیهالسلام ،
شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری طی کرده و سرانجام پس از تحمل حدود چهارماه
سفر و گذر از مناطق مختلف، در نیمه اول سال 201 قمری وارد شهر مرو، مرکز حکومت
مأمون عباسی شد. با ورود امام به این شهر، شور و هیجان وصف ناپذیری مردم را فرا
گرفت و شیفتگان مقام ولایت، با شور و احساسات پاک خود مقدم حضرت را گرامی
داشتند. عبور مرکب امام از میان انبوه جمعیت که تا خارج شهر به استقبال آمده
بودند، شکوهی فراوان و منظرهای شگفتانگیز پدید آورده بود. امام پس از طی مسیر
و عبور از میان صفوف به هم فشرده مردم، در منزلی نزدیک مرکز حکومتی که از قبل
آماده شده بود مستقر شد.
ولایتعهدی:
چند
روز پس از استقرار امام رضا علیهالسلام در
مرکز حکومت عباسی، مذاکراتی بین حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون تظاهر کرد میخواهد
خلافت را به حضرت واگذار کند، ولی امام این پیشنهاد را نپذیرفت. مأمون که چیزی
جز این از حضرت انتظار نداشت، از موقعیت پیش آمده استفاده کرده، هدف اصلی خود،
یعنی واگذاری ولایتعهدی را به حضرت پیشنهاد کرد. امام باز هم نپذیرفت. مأمون از
راه تهدید وارد شده و گفت: باید پیشنهاد مرا بپذیری زیرا چارهای جز این
نمیبینم. تو همواره بر خلاف میل من پیش میآیی و خود را از قدرت من در امان
میبینی. به خدا سوگند اگر از قبول پیشنهاد ولایتعهدی خودداری کنی، تو را وادار
به این کار میکنم و چنانچه باز هم قبول نکنی، به قتلت میرسانم. امام به ناچار
پیشنهاد مأمون را پذیرفت و فرمود: من به شرطی ولایتعهدی تو را میپذیرم که هرگز
در امور مملکتی و در هیچ یک از امور دستگاه خلافت همانند عزل، نصب، حکم، قضاوت و
فتوا دخالت نکنم.
اهداف شوم مأمون:
یکی
از ترفندهای مأمون در مقابله با نارضایتی عمومی و فرونشاندن شورشها ،دعوت
از امام رضا علیهالسلام بود
تا از مدینه به خراسان بیاید و او از این راه خلافت خود را مشروعیت بخشد و با
خیال آسوده حکومت کند. هدفهایی که مأمون در سیاست احظار امام رضا
علیهالسلام به خراسان داشت عبارت است از: 1. زیر نظر
داشتن فعالیتهای امام و جدا کردن حضرت از مردم؛ 2. کاشتن بذر شک و بدبینی و
شایعات در مورد رهبری اهل بیت و اتهام گرایش به قدرت و سازش با حکومت؛ 3. جلب و
جذب جنبشهای علوی؛ 4. داشتن انسانی نیرومند از نظر علمی و معنوی در
دستگاه حکومتی خود برای برطرف ساختن مشکلات و تنگناها؛ 5. در دستداشتن امام به
عنوان برگ برنده در مقابل علویان دیگری که با دستگاه عباسی مخالفت میکردند؛ 6.
احساس خطر مأمون از طرف امام.
مأمون و نگارش عهدنامه:
مأمون،
عهدنامه ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام را
به خط و انشای خویش نوشت و امام رضا علیهالسلام نیز
به خط شریف خود بر این عهدنامه مطالبی اضافه کرد. در قسمتی از این عهدنامه که از
سوی مأمون نوشته شده ، آمده است: برای رسیدن به انتخاب ولیعهد، شب و روز به
پیشگاه خدا مناجات کردم و از او خواستم در انتخاب ولیعهد کسی را الهام فرماید
که خشنودی و طاعت خدا در آن باشد. به همین دلیل در افراد خاندان خود و علی بن
ابی طالب با دقت نظر کردم و کسی را جز علی بن موسی نیافتم که برای این مقام
لایقتر باشد.
این
عهدنامه در روز دوشنبه، هفتم رمضان سال 201 نوشته شد.
قیامها:
در
عصر امام رضا علیهالسلام ،
قیامهای فراوانی از سوی علویان بر ضد دستگاه عباسی شکل گرفت. علت این انقلابها
و قیامها، ظلم و فساد بیپایان خلفای عباسی به مردم و علویان بود. افزون بر این
که آنان معتقد بودند رهبری جامعه اسلامی حق علویان است و عباسیان غاصبان
خلافتاند. برخی
از این قیامها عبارت است از:
·
قیام
ابوالسرّایا؛ وی از نوادگان امام حسن مجتبی علیهالسلام
است که یکی از گستردهترین انقلابهای عصر خود را رهبری میکرد. مرکز قیام ایشان
کوفه بود. در این قیام دویست هزار تن از یاران خلیفه به دست انقلابیون کشته شدن
·
قیام
ابراهیم بن موسی بن جعفر علیهالسلام که
در یمن انجام شد.
·
قیام
محمدبن سلیمان، از نوادگان امام حسین علیهالسلام که
در شهر مدینه قیام مردم را رهبری میکرد
·
قیام
محمد دیباج، فرزند امام صادق علیهالسلام و
عموی امام رضا علیهالسلام که
در مکه و نواحی حجاز رخ داد.
مسافر بغداد:
پس
از سپردن منصب ولایتعهدی به امام رضا علیهالسلام مردم
بغداد که مهمترین سنگر و پناهگاه عباسیان بود، دست به آشوب و شورش همگانی زدند.
آنان به خارج شدن خلافت از دست عباسیان و سپردن آن به دودمان حضرت زهرا علیهاالسلام
معترض بودند و به همین دلیل، مأمون را از خلافت عزل و با
ابراهیم بن مهدی معروف به ابنشکله، یکی از لجوجترین دشمنان امام علی
علیهالسلام بیعت کردند. وقتی این خبر به گوش خلیفه رسید، برای فرونشاندن شورش و
خلاصی از محبوبیت روز افزون امام در خراسان، به حضرت دستور داد تا همراه لشکر به
سوی بغداد حرکت کند. مأمون قصد داشت خودش در مرو باقی بماند. امام
با درخواست مأمون مخالفت کرد و خلیفه مجبور شد همراه امام به سوی بغداد حرکت کند.
توطئه:
مأمون
به همراه امام رضا علیهالسلام و
فضل بن سهل وزیر ایرانیاش، با لشگر بزرگی از مرو حرکت و در مسیر راه به سرخس
رسیدند. در آنجا مأمون برای از بین بردن امام و فضل نقشه کشیده بود. به همین
دلیل از آن دو خواست تا همراه او به حمام سرخس بروند. مأمون میخواست نقشه شوم
خود را به دست مردان مسلح خود عملی کند. امام رضا
علیهالسلام پیشنهاد مأمون را نپذیرفت و از قبول درخواست
مکرر خلیفه سرباز زد. امام، حتی فضل بن سهل را نیز از این کار منع کرد، ولی او
به حرف حضرت گوش نداد. هنگامی که فضل وارد حمام شد، به دست نوکران مأمون به قتل
رسید و امام رضا علیهالسلام از
این توطئه مأمون جان سالم به در برد.
مقام امامت امامان معصوم از لسان علی بن موسی الرضا علیه السلام:
حضرت امام رضا علیه السلام در سخنانی میفرماید: امام، خورشید تابانی است
که جهانی را نورانی کرده و در افقی است که دستها و دیده بدان نمیرسد. امام ماه
تابنده، چراغ فروزنده، نور طلوع کننده و ستاره راهنما در تاریکیهای شب است.
امام ابری باران زا، آسمانی سایه بخش، زمینی هموار، و چشمهای جوشان است. امام، پدری
مهربان، همانند مادری دل سوز و پناه بندههای خداست.
امام رضا علیه السلام در بیان امامت و ولایت حضرت ابراهیم علیهالسلام میفرماید:
حضرت ابراهیم پس از این که به مقام امامت مفتخر شد، از درگاه خداوند آرزو کرد
نسل او نیز از این افتخار بهرهمند شوند. خداوند در پاسخ او فرمود: "امامت، عهد و پیمان الهی است که ظالمان و تبهکاران شایسته آن
نیستند". خداوند با این بیان، امامت و رهبری هر
انسان ظالم و گنهکاری را تا روز قیامت باطل کرده است.
احادیثی از لسان مبارک امام رضاعلیه السلام در رابطه با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف:
امام رضا علیه السلام فرمودند: مثل اهل بیت من، در میان این امت، مثل
ستارگان آسمان است. که هر وقت ستاره ای غروب کند، ستاره ای دیگر، طلوع می کند.
هنگامیکه با یکی از آنها انس گرفتید و در حاجتی به سوی او شتافتید، عجل فرا
رسیده، پیک مرگ او را از دست شما خواهد گرفت. آن گاه مدتی بس دراز حیران و
سرگردان خواهید ماند. تا هنگامی که خداوند ستاره شما را ظاهر سازد. پس خدا را
شکر نموده و از اسلام خود فرمان ببرید.(بحارالانوار ج51 ص23،57)
امام رضا علیه السلام فرمودند: حضرت مهدی عجّل
الله تعالی فرجه الشریف داناترین، بردبارترین،
حکیم ترین، بخشنده ترین و عابدترین مردمان است. دیدگانش به خواب می رود ولی دلش
همیشه بیدار است، فرشتگان با او سخن می گویند و دعایش مستجاب است.(الزام
الناصب ص9)
امام رضا علیه السلام فرمودند:
خداوند عزوجل از دوستان خود عهد و پیمان گرفته که در دولت باطل صبر پیشه سازند،
بنابراین تو هم به حکم پروردگارت صبر کن که چون سرور مردم قیام کند، پیروان باطل
را از قبر بیرون آورده، انتقام دوستان مظلوم ما را از آنها بگیرد.(بحارالانوار
ج13ص1310)
امام رضا علیه السلام فرمودند: برای قیام کننده ی ما عجل
الله تعالی فرجه الشریف غیبتی است که مدتش
بسیار طولانی است، گویی شیعیان را با چشم خود می بینید،که همچون گوسفندی بی شبان
به دنبال چراگاهی می گردند و نمی یابند، آگاه باشید! کسی که آن روز بر دین خود
ثابت قدم باشد قلبش از طولانی شدن غیبت امامش به غساوت نمی گراید، و در روز
رستاخیز در بهشت با من و در مقام من می باشد.(
بحارالانوار ج52 ص96)
امام رضا علیه السلام فرمودند:
صبر و انتظار فرج چقدر خوب است؟! آیا نشنیدید که خداوند در قرآن می فرماید: وارتقبوا انّی معکم رقیب (هود93) فانتظروا انّی معکم من المنتظرین (اعراف71) شما در انتظار باشید من هم در انتظار خواهم بود!
پس بردبار باشید، زیرا فرج بعد از نومیدی خواهد رسید.(کمال
الدین ج2 ص158)
امام رضا علیه السلام فرمودند: دنیا به آخر نمی رسد تا اینکه مردی در میان
من قیام کند، که از فرزندان حسین علیه
السلام است. او زمین را پر از عدل کند چنانکه پر از
ظلم و جور شده باشد.(مهدی موعود ص274)
|