فرمان
برای حرکت سپاه اسامه:
ساعات
آخر امروز پیامبر به اسامه بن زید فرمان می دهند که:" با ذکر نام خدا حرکت کن
و به سوی ایی که پدرت کشته شد، روان شو." زید بن حارثه – پدر اسامه ، دوسال
قبل در "جنگ موَته" که در مرزهای شمالی شبه جزیره عربستان با سپاه روم
صورت گرفته بود، شهید شد اینک اسامه بن زید مامور است که سپاه را به سوی آن منطقه
روان سازد. دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به اسامه این است که آن چنان حرکت کن که از
اخبار پیشی بگیری و به شتاب بروی. دستور دیگر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم این
بود که تمامی مهاجرین اولین، که نگرانی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از
آنان بود باید با سپاه همراه شوند.
این
فرمان برای آنان که امید به خلافت بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
بسته بودند، مانعی سخت به حساب می آمد. آنان در فکر ترفندی دیگر هستند.!
آثار
اولیه بیماری :
در
پایان امروز آثار اولیه بیماری بر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
عارض می شود. آن حضرت به سر درد مبتلا شده اند. برخی از مورخان اصرار دارند که
پیامبر در خانه " زینب بنت جحش" و یا " میمونه" که هر دو همسر
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
هستند، آغاز بیماری را تجربه کرده اند.!
اصرار
بر این قضیه آن هم از سوی برخی تاریخ نویسان که سابقه دفاع بی حدّ و مرز از سقیفه
و پیامدهای آن را دارند.، توجه موشکافان را بخود جلب کرده است. به راستی چرا این
عده بر این که بیماری پیامبر در خانه عایشه (دختر ابوبکر خلیفه اول)، حفصه ( دختر
عمر خلیفه دوم) و ام حبیبه (دختر ابوسفیان) شروع نشده، پای فشاری می کنند.؟
علت
بیماری:
عایشه
می گوید: پیامبر صلّی الله علیه و آله و
سلّم بر اثر بیماری ذات الجنب (سینه پهلو) از دنیا
رفته است. در حالی که تمام روایات حکایت از مسموم شدن پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می
کنند. شخص پیامبر صلّی الله
علیه و آله و سلّم نیز اشاره دارند که خداوند
حضرت را به بیماری ذات الجنب مبتلا نخواهد کرد.
منابع
تاریخی، به خصوص اهل سنت بیان می کنند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر
اثر گوشت مسمومی که زنی یهودی در خیبر برای پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
آماده کرد، از دنیا رفتند.
با
توجه به این که جنگ خیبر در آغازین ماه های سال هفتم هجری، اتفاق افتاد، نمی توان
قبول کرد که پیامبر صلّی الله
علیه و آله و سلّم، غذای مسمومی را در خیبر
بخورند، چهار سال بدون هیچ عارضه ای در سفر و حضر باشند و ناگهان در عرض کمتر از
نصف ماه به تب شدید، دارفانی را وداع کنند.
در
منابع اهل سنت جمله ای را به شخص پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ،
نسبت می دهند که آن حضرت فرموده اند:
"
من همواره اثر سم خیبر را بر خود احساس می کردم"
این
جمله، در صورت صحّت، نشان می دهد که گویا، از ماجرای خیبر تا هنگام وفات به تناوب
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
با آب یا غذای آلوده، مسموم می شدند. به بیان دیگر تا سال 11 هجری قمری، اثر این
سم بر بدن پیامبر صلّی الله
علیه و آله و سلّم تنها در حدّ احساس فردی
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
بوده و اثر ظاهری نداشته است، که این عبارت گزارشگر آن حالت می تواند باشد. در ماه
صفر سال یازدهم، آثار مسمومیت به حدّی شدید می شود که همه ی اهل مدینه از بیماری
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
آگاهی پیدا می کنند.
در ارشاد
و منهتی الامال نیز آمده است آن چه
بیش از همه از علی علیه السلام و فضائل مخصوص به او و بزرگی مقام و مرتبه او
خبر می دهد جریاناتی است که پس از حجه الوداع برای رسول الله صلی
الله علیه و آله و سلم اتفاق افتاد و امور بی سابقه ای که به
خواست خداوند واقع شده اند. رسول الله صلی الله علیه و آله و
سلم به محض این که فهمید زمان مرگش نزدیک شده پیوسته برای
مسلمانان مطالبی را بیان می کرد و ایشان را از فساد و اختلاف پس از خود بیم می داد
و دستور می فرمود تا برای همیشه به سنت او توجه کنند و موافق با آن رفتار نمایند و
متفقا بدان توجه داشته باشند و آنان را به پیروی از بازماندگان خود و اطاعت از
آنان فرامی خواند و مردم را به یاری و پشتیبانی از آن ها و این که در امور دین از
ایشان کمک بگیرند دعوت می نمود و از مخالفت ایشان آنها را نهی می فرمود.
از
جمله گفتاری که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
با مردم داشت و همه راویان به صحت آن اعتراف
و اجتماع نموده اند این است که فرمود: ای مردم، من پیش از شما به عالم دیگر می روم
و شما پس از من آمده و کنار حوض کوثر بر من وارد می شوید، بدانید در آن هنگام از
شما می پرسم که در حق کتاب خداوند و اهل بیت من چه کردید، اینک ببینید باید با آن
ها چگونه رفتار کنید که خوشنودی مرا به دست آورده باشید، زیرا خدای مهربان و دانا
به من خبر داده که این دو یادگار من هیچگاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض
کوثر مرا دریابند و به من ملحق گردند و من هم از خداوند همین امر را خواستار شدم و
او نیز به من کرامت فرمود اکنون متوجه باشید که دو یادگار من کتاب خداوند و اهل
بیت من هستند، در هیچ امری بر آن ها پیش دستی نکنید که در غیر این صورت از یکدیگر
متفرق خواهید شد و از فرامین آن ها سرپیچی نکنید که هلاک می گردید و سخنی به آنها نیاموزید
که آنها از شما داناتر هستند. ای مردم کاری نکنید که پس از من به کفر گذشته خود
بازگردید و به جاهلیت پیش عقب روید و در نتیجه گردن شما به دست بعضی دیگر از شما
زده شود... بدانید که علی بن ابی طالب علیه السلام
برادر و جانشین من است او برای تأویل قرآن
می جنگد همانگونه که من برای تنزیل آن پیکار کردم. رسول الله صلی
الله علیه و آله و سلم در هر مجلس که حضور می یافت از این قبیل
سخنان بیان می نمود و حجت را بر همگان تمام می کرد. سپس لشکری به فرماندهی اسامه
ابن زید ترتیب داد و دستور داد
تا او به همراه گروه کثیری از مسلمانان به طرف یکی از شهرهای روم که پدر اسامه نیز
در همان جا از پای درآمده بود، حرکت کند و نظر رسول الله صلی
الله علیه و آله و سلم این بود که با این کار عده ای از سران مهاجر
و انصار در این لشکرکشی حضور یافته و زمان رحلت ایشان کسی بر سر ریاست و طمع بر جانشینی
او اختلاف نکند و امر خلافت بدون نزاع به خلیفه ی پس از او یعنی امام علی علیه
السلام تقدیم و مسلم
گردد. باری لشکر اسامة آماده شد و رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم نیز سعی بسیاری در روانه کردن سران
مهاجر و انصار نمود و به اسامة فرمود تا با لشکریان خود بیرون رفته و در حوف که
نزدیک مدینه بود اقامت نماید و مردم را وادار کرد تا همراه او بروند.
زیارت قبور بقیع:
وقتی
پیامبر از بیماری خود مطلع شد و احساس کرد که این بیماری او را از پای درخواهد
آورد دست علی علیه السلام را به دست گرفته، بر علی علیه
السلام تکیه کرد و همراه
با عده ای به بقیع آمد و به آنها نگاه کرد و فرمود: من مأمورم تا برای اموات بقیع
استغفار کنم پس همراهان حضرت نیز با او آمدند تا این که ایشان در محلی توقف کرده و
حضرت رو به مردگان بقیع گفت: سلام بر شما ای اهل قبور، خوشا به حال شما چون در
حالی در قبرستان شب را به صبح رساندید که هیچ کس از مردم در این جا نبود، فتنه ها
مانند پاره های شب تاریک و ظلمانی فرامی رسند و آخرین آن ها به دنبال اولیشان می
آید، آن گاه پیامبر مدت بسیاری برای اهل بقیع از خداوند طلب بخشش و آمرزش نمود.
سپس
به سوی علی علیه السلام آمد و به او فرمود: جبرئیل هر سال یک بار قرآن
را بر من نازل می کند ولی امسال دوبار قرآن را بر من نازل نمود واین نیست جز اینکه
هنگام مرگم فرا رسیده است. آن گاه فرمود: ای علی من بین خزائن دنیا و جاودانگی در
آن و خزائن بهشت و پایندگی در آن مخیر بودم و در این میان من دیدار و وصال
پروردگارم و بهشت را برگزیدم، هنگامی که من مردم مرا غسل بده و عورت مرا از دیدگان
دیگران بپوشان چرا که هیچ کس آن را نمی بیند مگر اینکه کور می شود، سپس حضرت به
منزل خویش بازگشت عایشه می گوید: پیامبر
خداى از بقیع بازگشت و مرا دید که سردرد داشتم و مى گفتم: واى سرم گفت: بخدا اى
عایشه، من باید بگویم واى سرم. (تاریخ طبری ، ج 4، ص:1315)
|