ای
فدای چهره ی زهــــــراییت / جان، فدای این همه زیـباییت
تا
تویی مه پاره ی سلطان عشق / هر نگاهت، گشته چون دیوان عشق
ای
نگاه عرشیت عشق آفرین / تار مویی از سرت حبل المتین
با
نگاهی از همه دل برده ای/جان گرفته از تو هر دل مرده ای
امشب
از تو لحظه ها زیبا شده / خنده جای گریه بر غم ها شده
امشب
از تو عشق هم احیا شده / دختری آرام جان شیعه ی زهرا شده
امشب
از تو آسمان هم ، میل باران می کند / چشمه
الطاف حق یکباره طغیان می کند " یا رب الرقیه بحق الرقیه اشف صدر الرقیه بظهور الحجة "
دلایل اثبات وجود مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها تشكيك در اصل وجود مقدس حضرت رقيه عليهاالسلام، نه تنها ظلم به آن مظلومه و پدر بزرگوار ايشان،
بلكه ظلم به اهل بيت عليهم السلام است. بی شک
یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های تاریخی کربلا وجود مقدس حضرت رقیه سلام الله علیها می باشد. و حال مورخین و مفسرین سعی بر شبه افکنی بر این وجود مقدس دارند تا
تاثیر گذاری این واقعه را با شک و دودلی های مختلف کم رنگ کنند و در آخر سعی و
کوششی متفاوت بر از بین بردن آن داشته باشند. بر
آشنایان به تاریخ اسلام و تشیّع پوشیده نیست که با این که در هر عصری، شیعه مورد
هجوم دشمنان بوده است؛ بارها و بارها هدف تجاوز های وحشیانه قرار گرفته و پیشوایان
دین و رجال شاخص اش شهید گشته و آثار علمی و تاریخی اش سوزانده شده، اما اصل و
اساس دین تشیع و حقیقت اعتقادات آن دست
نخورده و جاوید است و با همان آثار
باقیمانده از کتابسوزی ها نیز قابل اثبات است. با توجه به همین مستندات تاریخی می
توان این شبهات را از بین برد: مقتل منسوب به ابو مخنّف لوط بن یحیی بن سعید (متوفی ۱۵۸ هجری قمری) از مورّخان مورد اعتماد و از اصحاب
امام صادق علیه السلام است. او به احتمال فراوان شیعه و مقبول مورّخان
فریقین است و از این رو تاریخ نگاران و سیره نویسان متعدد از کتاب او درباره قیام
امام حسین علیه السلام نقل کرده اند. از این میان می توان به
محمد بن عمر واقدی (م۲۰۷) و محمد بن جریر
طبری (م۳۱۰) در تاریخش، ابن قتیبه (م۳۲۲) در «الامامه والسیاسه»، ابن عبدربّه (م۳۲۸) در «العقد الفرید»، علی بن حسین مسعودی (م۳۴۵)، شیخ مفید (م ۴۱۳) در «الارشاد» و نیز «النصره فی حرب البصره»،
شهرستانی (م۵۴۸) در «الملل
والنحل»، خوارزمی (م ۵۶۸) در «مقتل
الحسین» و ابن عساکر (م۵۷۱) در «تاریخ دمشق»،اشاره کرد.(تاریخ دمشق : ج ۶۹، ص ۱۶۸) طبق نقل " سیف بن عمیره" صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام از قدیمی ترین
مأخذی که در خیل فرزندان رنجدیده و ستم کشیده سالار شهیدان علیه السلام درکربلا از
وجود دختری موسوم به رقیّه سلام
الله علیها در کنار سکینه سلام الله علیها خبر می دهد، قصیده سوزناک سیف بن عَمیره، است. سیف بن عَمیره
نخعی کوفی، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از راویان
برجسته و مشهور شیعه است که رجال شناسان شاخص چون شیخ طوسی، نجاشی ،علامه حلی، ابن داود، علامه مجلسی، به
وثاقت وی تصریح کرده اند. سیف بن عمیره، در رثای سالار شهیدان علیه السلام چکامه بلند و پرسوزی دارد که با مطلع: جلّ المصائب بمن
اءصبنا فاعذرى / یا هذه ، و عن الملامه فاقصرى و عًبَیْدُکُمْ
سیفٌ فَتَى ابْنُ عَمیره / عبـــدٌ لعــــبد عبید حیدر قنبر نکته قابل توجّه
در اثبات وجود مطهر بنت الحسین، حضرت رقیّه سلام الله علیها ابیات ذیل می باشد. و سکینه عنها
السکینه فارقت / لما ابتدیـــت بفـــرقه و تغیّر و رقیّه رقّ الحسود لـــضعفها /
و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر و لاُمّ کلثوم
یــــجد جدیدها / لثم عقیب دموعــها
لم یکرر لم اءنسها
وسکـــیــنه و رقیه / یبــکینه بتحسـّر و تــــزفّر… (ستاره درخشان شام، به نقل از شیخ علی، ابوالحسنی،
همان، ص۳۲۰، به نقل از المنتخب طریحی) طبق نقل علی بن ابی القاسم بیهقی" لباب الأنساب و الألقاب" این کتاب
تألیف ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی مشهور به ابن فندق است که متوفای
سال ۵۶۵ ق می باشد. وی در مورد فرزندان امام حسین علیه السلام می نویسد: " الطبقه السابعه
الحسینیه و… أما الحسینیه فهُم من أولاد الحسین بن علی و لم یبق من أولاده إلا زین
العابدین و فاطمه و سکینه و رقیّه " از فرزندان امام حسین علیه السلام جز حضرت زین
العابدین و فاطمه و سکینه و رقیه علیهم السلام باقی نمانده است.( لباب الانساب: ۷/۳۲۶) طبق نقل
علاّمه سیّد بن طاووس در " کتاب لهوف" کتاب مشهور لهوف
نوشته محدّث و مورّخ جلیل القدر، علامه سیّد بن طاووس (متوفّای ۶۶۴ ه.ق) است
که اطلاع و احاطه بسیار او به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشمگیر
است. سیّد می
نویسد: حضرت
سیّدالشهداء علیه السلام حضرت زینب و اهل حرم علیهم السلام را امر به صبرکرده و فرمودند: " یا اختاه یا امّ
کلثوم ، وأنتِ یا زینب، و أنتِ یا رقیّه، وأنتِ یا فاطمه، وأنتِ یا رباب، اُنْظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فلا
تشققن على جَیْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا".
خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای
فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید
و کلامی ناروا (که با رضا به قضای الهی ناسازگار است) بر زبان نرانید. (سیّد بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۴۰- ۱۴۱.) در اکثر
نقل ها که امام اهل حرم را مورد خطاب قرار می دهد نام رقیه
را در کنار دختران خویش قرار می دهندکه این خود شاهدی است
بر اینکه منظور از رقیه دختر امام است.(مقتل
جامع: وقایع عاشورا: ۴۵۴) طبق نقل مورّخ
خبیر، عمادالدین طبری، در "کامل بهائی" یکی از قدیمی ترین کتابی که از حضرت رقیه سلام الله علیها به عنوان دختر امام حسین علیه السلام یاد کرده
است و شهادت او را در خرابه شام بیان می کند، همین کتاب است. مورّخ خبیر و
ناقد بصیر، عمادالدین حسن بن علی بن محمّد طبری، معاصر خواجه نصیرالدین طوسی،
درکتاب پر ارجی که شش قرن پیش از این تألیف نموده با نام کامل بهائی و در آن این
حادثه را از کتاب پر ارج " الحاویه فی مثالب المعاویه" که تألیف قاسم بن
محمد بن احمد مأمزی می باشد استخراج نموده و نقل می کند که : " زنان
خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و
دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادند که پدر تو به فلان سفر
رفته است و باز می آید، تا ایشان را به
خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من
حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله
در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، ازخواب بیدارشد و از ماجرا
سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را
بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر
چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند:سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد
برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد." ( علاّ
مه عمادالدین حسن، بن علی بن محمد طبری، کامل بهائی، ج۲، ص۱۷۹) علاءالدّین طبری
این کتاب کم نظیر را در سال 657 ه .ق تألیف کرده، و در نگارش آن از منابع با ارزش
فراوانی استفاده نموده که متأسّفانه اغلب آنها به دست ما نرسیده است؛ برخی درکشاکش
روزگار از بین رفته، و برخی دیگر به دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام طعمه حریق شده است. مرحوم محدّث قمی
در مورد علاءالدین طبری و این کتاب چنین می نگارد: کتاب کامل بهائی، نوشته عماد
الدین طبری، شیخ عالم ماهر خبیر متدرّب تحریر متکلّم جلیل محدّث نبیل و فاضل
فهّامه،کتابی پرفایده است که در سنه ۶۷۵ تمام شده و قریب به ۲۱ سال همت
شیخ مصروف برجمع آوری آن بوده، اگر چه در اثنای آن چند کتاب دیگر تألیف کرده است. شهادت عالم اهل
سنت بر وجود حضرت رقیه سلام الله علیها طبق نقل از
عبدالوهاب بن احمد شافعی مصری علامه حائری در "معالی
السبطین" از کتاب " المنن" ، باب دهم از عبدالوهاب بن شافعی مصری
(متوفای 397 قمری) نقل می کند که: نزدیک مسجد جامع
دمشق، بقعه و مرقدی وجود دارد که به مرقد حضرت رقیه سلام الله علیها معروف است. بر
روی سنگی واقع در درگاه این مرقد چنین نوشته شده است: " هذا
البیت بقعهٌ شُرّفت بآل النّبی صلی الله علیه
وآله وسلّم و بنت
الحسین الشهید، رقیّه ". این خانه ای است که مشرف به آل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و دختر حسین شهید، حضرت رقیه سلام الله علیها شده است. (معالی
السبطین: ۲/۱۶۲) با توجه به
اینکه مؤلف متوفای سال۹۷۳ قمری می باشد، این گزارش به چهار قرن و نیم پیش از این بر می گردد. طبق نقل
کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی در کتاب " روضه الشهداء" عالم بزرگوار
واعظ کاشفی که متوفای ۹۱۰ ه.ق است در رابطه با دختر کوچک امام حسین علیه السلام می نویسد: در کنز الغرائب
آورده: امام حسین علیه السلام دختری داشت چهارساله که بسیار او را دوست داشت و او نیز پدر را به
غایت دوست داشت و تا پدرش شهید شده بود، دائم می پرسید که أین أبی؟ پدر من
کجاست؟…همین که سر پدر را برای او آوردند، آن سر را برداشت و نیک در آن
نگریست. سر پدر خود را بشناخت و آهی از بر کشید و روی در روی پدر مالید و لب خود
بر لب وی نهاد و فی الحال جان شیرین بداد.(حسین بن علی واعظ کاشفی، روضه الشهداء، ص۲۹۰) دیگر بر اثبات وجود حضرت رقیه سلام الله علیها در تاریخ ذکر شده است.
ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا علیهالسلام هنگام مواجهه با شمر، رخ میدهد. امام رو به
خیام کرده و فرمودند: " اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ
لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی،
اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ" . ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی
میماند؟ ای رقیه و ای امکلثوم! شما امانتهای خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من
فرارسیده است. (جمعی از نویسندگان، موسوعة
کلمات الامام الحسین علیهالسلام، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511) شَعشعة الحسيني اوايل قرن چهاردهم ، شيخ محمّد جواد يزدى ، در كتاب شعشعة الحسيني
آورده است : منقول است كه طفلى از حضرت امام حسين عليه السلام در خرابه شام ،
از ديدن سرِ پدر بزرگوارش ، از دنيا رفت ؛ وليكن در نام او ، اختلاف است كه
زُبَيده يا رُقَيّه يا زينب يا سَكينه بوده باشد. (شعشعة الحسيني : ج 2 ص 171 ) او همچنين در صفحات بعد ، به نقل از كتاب رياض الأحزان ، آورده است
كه اسم آن دختر ، فاطمه بوده است. در اين گزارش ، چندين نام و
از جمله رُقَيّه براى كودكِ از دنيا رفته در شام، مطرح گرديده است. وداع امام
حسين عليه السلام در روز عاشورا با اهل بيت عليهم السلام صحنه اى بسيار جانسوز بود، ولى آخرين صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع
ايشان با دخترى سه ساله بود . هلال بن نافع ، كه از سربازان دشمن بود، مى گويد: من پيشاپيش صف
ايستاده بودم . ديدم امام حسين عليه السلام ، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوى ميدان مى آيد در اين هنگام
ناگاه چشمم به دختركى افتاد كه از خيمه بيرون آمد و با گامهاى لرزان ، دوان دوان
به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و
صدا زد: " يا ابه ! انظر الى فانى عطشان" بابا جان ، به من بنگر، من تشنه ام. شنيدن اين سخن كوتاه ولى جگر سوز از زبان كودكى تشنه كام ، مثل آن
بود كه بر زخمهاى دل داغدار امام حسين عليه
السلام نمك پاشيده باشند. سخن او آنچنان
امام حسين عليه السلام را منقلب ساخت كه بى اختيار اشك از ديدگانش جارى شد. با چشمى اشكبار
به آن دختر فرمودند : " الله يسقيك فانه وكيلى"
دخترم ! مى دانم تشنه هستى خدا ترا سيراب
مى كند، زيرا او وكيل و پناهگاه من است . امام حسين عليه السلام به او فرمود: كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم. آنگاه امام
حسين عليه السلام برخاست تا به سوى ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با
گريه گفت : « يا ابه اين تمضى عنا؟ » ؛ بابا جان كجا مى روى ؟ چرا از ما بريده اى ؟
امام عليه السلام يك بار ديگر او را در آغوش
گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد. هلال مى گويد: پرسيدم اين دخترك كه بود و چه نسبتى با امام حسين عليه السلام داشت ؟ به من پاسخ دادند: او رقيه عليهاالسلام دختر سه ساله امام حسين عليه السلام است.( شيخ محمّد محمدى اشتهاردى،
سرگذشت جانسوز حضرت رقيه عليهاالسلام، ص 22 به نقل از الوقايع و الحوادث محمد باقر ملبوبى، ج3، ص 192) همچنين در بعضى روايات آمده است : حضرت سكينه عليهاالسلام در روز عاشورا
به خواهر سه ساله اى (كه به احتمال قوى همان رقيه عليهاالسلام باشد) گفت :
بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود كشته بشود. امام حسين عليه السلام با شنيدن اين سخن بسيار اشك ريخت و آنگاه رقيه
عليهاالسلام صدا زد: بابا! مانعت نمى شوم . صبر كن تا ترا ببينم. امام حسين عليه السلام او را در آغوش
گرفت و لبهاى خشكيده اش را بوسيد. در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد كه :"
العطش العطش ، فان الظما قد احرقنى" ؛ بابا بسيار تشنه ام ،
شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسين عليه السلام به او فرمودند: كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم. آنگاه امام
حسين عليه السلام برخاست تا به سوى ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با
گريه گفت : يا ابه اين تمضى عنا؟ ؛ بابا جان كجا مى روى ؟ چرا از ما بريده اى ؟ امام عليه السلام يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از
او جدا شد.(شيخ على فلسفى، حضرت رقيه عليهاالسلام، ص 550؛ سيد محمد تقى مقدم، وقايع عاشورا، ص 455) و حال دلایل عقلی بر اثبات بانوی سه سه ساله دو عالم حضرت رقیه سلام الله علیها 1- از مهمترین دلایلی که موجب شده تا
اثر کمتری از حضرت رقیه سلام الله علیها در کتب تاریخی به چشم بخورد، سن بسیار کم ایشان است که خردسال بودند
وفقط سه سال داشتند! آری تنها سه بهار از عمر حضرت رقیه سلام الله علیها خاتون گذشت! در
مورد حضرت علی اصغر علیه السلام هم باید بگویم که اگر شهادت ایشان در بحبوبه ی جنگ و وجود شاهدان
بسیار بر جنایت هولناک حرمله نبود چه بسا امروزه نامی از حضرت علی اصغر علیه السلام در بین کتب
معتبر نبود زیرا تاریخ نویسی فنی است که با اقوال سر و کار دارد و بسیاری از
مطالبش شاهد عینی نداشته و طبق نقل قولها گرد آمده است. 2- از جمله مسائلی که تاریخ نویسان
را کمی سر در گم کرد این مسئله است که امام حسین علیه السلام به خاطر علاقه
فراوانی که به حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها داشتند اسم تمام پسران خود را علی و اسم تمام دختران خود را فاطمه
گذارده بود. قطعا همین مسئله باعث شد نام بعضی از فرزندان ایشان به دلیل تشابه
اسمی از قلم بیفتد. قراین زیادی وجود دارد که حضرت رقیه را فاطمه صغیره می خواندند
و این امر در غفلت بعضی تاریخ نویسان از نام وی اثر فراوانی گذاشت. 3- این نکته کاملا مشهود است که اگر
اسمی از حضرت رقیه سلام الله علیها در بعضی کتب تاریخی نیامده است به هیچ وجه دلیل بر عدم وجود ایشان
نیست! اهل علم این اصطلاح را دارند که: (عدم الوجدان لا یدل عدم الوجود) یعنی
نیافتن هرگز دلیلی بر نبودن نیست! همچنین همیشه نمیتوان به این منطق متمسک شد که:
(لو کان لبان) یعنی اگر چیزی بود قطعا آشکار میشد! این منطق، کاربرد خاصی ندارد. 4- شیعه ، در گذر از این تاریخ پردرد و رنج ، اولا مجال ثبت بسیارى از
حوادث تاریخى را -چنانکه شاید و باید - نداشته و ثانیا بخشى قابل ملاحظه از آثار و
مآخذ تاریخى خویش را بویژه آن دسته از اطلاعات مکتوبى که حاکى از پیشینه مظلومیت
کم نظیر شیعه و قساوت و مظالم حکومتهاى جور مى باشد از دست داده است و آنچه برایش
مانده ، تنها بخشى از آن آثار مکتوب است. بی جهت نیست که اطلاعات مکتوب و مستند ما درباره سرنوشت شخصیتى چون
زینب کبرى علیهاالسلام پس از بازگشت به مدینه از شام با وجود جلالت قدر و نقش بسیار مهم آن حضرت در نهضت عاشورا بسیار کم
و تقریبا در حد صفر است و با چنین وضعى تکلیف دیگران همچون ام کلثوم و رقیّه علیهماالسلام دیگر معلوم است! 5- اهل علم به خوبی میدانند اطلاعاتی
که به صورت خبر واحد یا حتی طبق منابع غیر معتبر هم وجود دارد لزوما دروغ و خلاف
واقعیت نیست. نبایستى به سادگى - و صرفا روى برخى استبعادات یا استحسانات ظاهرا
موجّه - اطلاعات موجود را رد کرد و از سنخ خرافات و جعلیّات انگاشت . زیرا چه بسا
استبعادها یا استحسانهاى مزبور، محصول بى اطلاعى یا غفلت ما از برخى جهات و جوانبِ
مکتومِ قضیه باشد و با روشن شدن آن جوانب ، تحلیل ما اصولا عوض شده استبعادها جاى
خود را به پذیرش قضیه (و یا بالعکس ) خواهد داد و یا برداشت تازه اى در افق دید ما
ظاهر خواهد شد. پس واقعا جای
تعجب دارد چگونه چند نفر ادعا میکنند حضرت رقیه سلام الله علیها وجود
ندارد! البته تعداد این افراد بسیار بسیار اندک است و قطعاً سخن این گروه نادان در
برابر فتواهایی که همه مراجع عظام تقلید بالاتفاق پیرامون وجود حضرت رقیه داده اند
هیچ است! اهداف شوم دشمنان از انکار وجود آن حضرت وجود مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها معرف
دو وجه بسیار اساسی و اصولی از مبانی تشیع که یکی وجود مطهر سیدالشهدا و دیگری نهضت
انتظار است، لذا دشمنان با تشکیک در وجود آن حضرت در پی ضربه زدن به اصول اعتقادی
شیعه که همان امامت و انتظار است، هستند. حضرت رقیه سلام
الله علیها در طول حیات کوتاه خود به عنوان بزرگترین مدرس و راهنمای درس
انتظار برای تمامی اعصار محسوب می شوند. هر لحظه از صحنه های واقعه ی کربلا و هر
کلامی که این طفل کوچک با امام خود دارد، درسهایی است که برای هر شیعه راه
گشاست و اصول و روش انتظار را می آموزد. چرا که فرهنگ انتظار است که باعث حیات قیام عاشورا است و
حضرت رقیه بارزترین نمونه برای یک منتظر حقیقی است که با وجود شرایط سخت و کمی سن
و سال منتظر امام زمان بودن را تجلی می بخشد و
معرف امام زمان خود می شود. و به تمامی تاریخ ثابت می کند که بدون وجود
امام دیگر زندگی معنا ندارد و حیات بدون او یعنی مرگ...
و این انتظار آن قدر حقیقی و از عمق جان بود که بالاخره به
ثمر نشست و امام با سر مقدس خود به ویرانه
شام رفت و انتظار او را پایان بخشید.
|