امام هادی علی نقی علیه السلام و تربیت شاگردان برجسته
حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام، عثمان بن سعید، ابن سکیّت اهوازی، ابو هاشم جعفری حسین بن محمد محمّد مدائنی، جعفر بن سهیل، اسماعیل بن مهران از شاگردان برجسته ی امام هادی علیه السلام بودند. (بحارالانوار ج50 ص196)
حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام: شاگرد امام هادی علی نقی علیه السلام است، از نواده های امام حسن مجتبی علیه السلام که با چهار واسطه به امام حسن علیه السلام می رسد. او در محضر امام هادی علیه السلام که به مرتبه ای از علم و اجتهاد رسید.
امام هادی علی نقی علیه السلام به ابو حمّاد رازی فرمودند: ا ی حمّاد! اگر در شهر و محل سکونت خود، شهر ری به مسائل دینی به مشکل برخوردی از حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام بپرس و سلام مرا به او برسان .
حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام از شاگردان و اصحاب امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام و سپس امام هادی علیه السلام بود نامه های بسیاری را بین امام جواد علیه السلام و پسرش امام هادی علی النقی علیه السلام رد و بدل می کرد.(سفینة البحار ج2 ص121)
حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام کتاب هایی را تألیف کرد مانند: یوم و لیلة ، کتاب خطب امیرالمؤمنین علی علیه السلام، کتاب روایات حضرت عبد العظیم بن عبدالله الحسنی
حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام در شهر سامرا به محضر امام هادی علی النقی علیه السلام می رسید متوکّل عباسی نسبت به او ظنین شد، او به دستور امام هادی علیه السلام برای حفظ جان خود از گزند متوکّل مخفیانه از سامرا بیرون رفت و به صورت پیک از راه طبرستان به شهر ری آمد و در آنجا در سرداب خانه یکی از شیعیان مخفی گردید و کم کم شیعیان از ورود او آگاه شدند و به محضرش می رفتند. همین ملاقات ها موجب تحکیم و گسترش تشیع در شهر ری آن روز گردید.
مردم شهر ری در آن عصر از اهل تسنن بودند و سنت های ناصبی نیز در میان آنها نفوذ داشتند چرا که در سال بیست و دو عصر خلافت عمر لعنةالله علیه به دست مسلمین فتح شد و حاکمان آنجا همه از اهل تسنن بودند که از طرف خلیفه نصب شده بودند. (کامل ابن اثیر ج3 ص24)
مهاجرت حمزة بن امام کاظم علیه السلام به این شهر و سپس ورود حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام به آنجا نقش بسیار مهمی در گرایش مردم شهر ری به تشیع داشت.
علامه نجاشی روایت کرده است که:حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام در شهر ری مخفی بود روزها روزه می گرفت و شبها به عبادت به سر می آورد و مخفیانه بیرون می آمد و کنار قبر حضرت حمزه می رفت و آن را زیارت می کرد. (منتهی آمال ج2ص 157)
روزی حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام به حضور امام هادی علیه السلام رفت وقتی که آن حضرت او را دید فرمودند: مرحبا بک یا ابالقاسم انت ولینّا حقّا: آفرین بر تو ای ابالقاسم !تو به حق ولی ما(دوست ما) هستی. آنگاه حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام خلاصه ای از اعتقادات خود را از توحید، عدل و معاد و عقیده به دوازده امام علیه السلام بیان کرد و نام امامان را یک به یک شمرد و پس از ذکر امام جواد علیه السلام عرض کرده اکنون تو امام ما هستی، پس از اینکه حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام اعتقادات خود را به محضر امام هادی علیه السلام عرضه داشت.
حضرت امام هادی علی النقی علیه السلام به ایشان فرمودند: ای ابوالقاسم! سوگند به خدا این همان دین من و دین کسانی است که خداوند آن را برای بندگانش پذیرفته است بر آن استوار باش و خداوند تو را به سخن استوار در دنیا و آخرت ثابت قدم کند. (بحار الانوار ج3ص268)
روایت شده است که مردی از اهالی شهر ری به حضور امام هادی علی النقی علیه السلام رسید. امام هادی علیه السلام از او پرسید کجا بودی؟ او عرض کرد از زیارت مرقد امام حسین علیه السلام آمده ام.
امام هادی علی النقی علیه السلام به او فرمودند: اگر قبر عبد العظیم را که در شهر شما است زیارت می کردی ثواب کسی را داشتی که حسین بن علی علیه السلام را زیارت کرده است .(ثواب الاعمال شیخ صدوق ص222)
عثمان بن سعید: یکی دیگر از شاگردان امام هادی علی نقی علیه السلام است. ابو عمر عثمان بن سعید عمری از یازده سالگی در محضر امام هادی علیه السلام بود و در حوزه علمیه آن حضرت موقعیت ممتاز و برجسته یافت. تا آنجا که به امام هادی علیه السلام به احمد بن اسحاق قمی که پرسیده بود. اگر دسترسی به شما نیافتیم به چه کسی در احکام رجوع کنیم ؟ آن حضرت فرمودند: این ابو عمروی امین و مورد اطمینان است هر چه به شما بگوید سخن من است و از طرف من ابلاغ می کند. عثمان بن سعید همان است که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام نخستین نایب امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف است در دوران غیبت صغری و از سال 260 هجری تا سال300 مقام نیابت را داشت. و در سال 300 از دنیا رفت.
در کتاب کافی از احمد بن اسحاق ،روایت کرده امام علیّ نقّی علیه السّلام سؤال کردم که با کدام کس معامله نمایم در دین خودم، و قول کدام را قبول کنم در دین خودم؟ فرمود: عمری ثقۀ من است، پس آن چه به تو ادا کند از من، پس از من ادا می کند، و آن چه به تو می گوید از من، پس از جانب من گفته ، پس تو از او بشنو و بر او اطاعت بکن، پس او ثقه و خاطر جمع شده است در دین. (قواعد الاسلام ج1ص359)
ابوهاشم الجعفری داوود بن القاسم بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب: ثقة ی جلیل القدر، نزد ائمه اطهار علیهم السلام است و از امام رضا علیهم السلام تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را درک کرده و روایت کرده است.
سید بن طاووس او را از وکلای ناحیه مقدسه شمرده و از برای اوست اخبار وسائل و اشعار نیکو در حق ائمه علیهم السلام. ابن عیاش کتابی در اخبار ابوهاشم نوشته که شیخ طبرسی در اعلام الوری از آن نقل می کند.
مسعودی می گوید: او مردی زاهد و صاحب علم و عقل و کثیر الروایة است که در آن زمان به علو نسب او در میان آل ابی طالب کسی نبوده است. پدرش قاسم پسر خاله ی امام صادق علیه السلام است. و برادرزاده ابوهاشم محمد بن جعفر بن قاسم زوجه بنت الرضا علیه السلام است.(منتهی الآمال ص س1178- 1179)
علی بن جعفر همیناوی: وکیل امام هادی علیه السلام و ثقة بود. در امر او در نزد متوکل سعایت کردند و متوکل امر کرد او را حبس کردند و اراده ی کشتن او را داشت. این خبر به علی بن جعفر رسید. از محبس برای امام هادی علیه السلام نوشت: که شما را به خدا در حال من نظری فرما. امام نیز فرمودند: دعا خواهم کرد برای تو در شب جمعه. صبح آن روز متوکل تب کرد و تب او شدید و شدیدتر شد تا روز دوشنبه که بانگ شیون برای او بلند شد. پس امر کرد که زندانیان را یک به یک رها کردند. و او را نیز رها کردند و به امر امام علیه السلام به مکه رفت .(منتهی الآمال ص1178)
خیران الخادم، مولی الرضا: ثقة جلیل القدر از اصحاب امام هادی علیه السلام است که در منتهی المقال است که از اصحاب امام رضا و جواد و هادی علیهم السلام و از مستودعین اسرار ایشان است. و در برخی روایات معلوم می شود که خیران وکیل آن امام بوده است. و خیران را مسائلی است که آنها را از امام جواد و امام هادی علیهم السلام روایت کرده است و در اوقات علت امام جواد علیه السلام ملازم باب ایشان بود.(منتهی الآمال ص1175)
حسین بن سعید بن حمّاد بن سعید مهران, مولا علی بن الحسین علیه السلام الاهوازی: ثقة جلیل القدر، از راویان امام رضا و جواد و هادی علیهم السلام بود. اصلیتش از کوفه است لکن با برادرش حسن به اهواز منتقل شد و سپس به قم، و در قم وفات یافت و سی جلد کتاب تألیف کرد. به طوری که در میان اصحاب کتی سایرین را با کتب حسین بن سعید اهوازی قیاس می کنند. حسن بن سعید همان است که علی بن مهزیار و اسحاق بن ابراهیم حضینی را به خدمت امام رضا علیه السلام و بعد از آن علی بن ریان را به خدمت آن حضرت رسانید و سبب هدایت این سه نفر و معرفت ایشان به مذهب حقاو بود و از او حدیث شنیدند و به او معروف شدند.
ابن سکیّت اهوازی:ابو یوسف یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیّت اهوازی از علمای محقق و ادیبان نامی شیعه و از یاران و شاگردان مخصوص امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام است او در علوم لغت ،شعر، منطق، فلسفه، و ادبیات سرآمد علمای عصر خود بود و تألیفات بسیار در زمینه های مختلف اسلامی نوشت که مورخان نام 23 کتاب او را ذکر کرده اند. وجود او در اهواز و اطراف آنها مایه پر فیضی برای گسترش مکتب امامان بود .
متوکّل عباسی برای پسرانش المعتز و الموید در جستجوی معلم جامع و محقق بود. ابن سکیّت به عنوان برجسته ترین معلم انتخاب شد. مدتی او ناگزیر به فرزندان متوکّل درس می داد و به عنوان معلم به پسران خلیفه معروف شد ولی او شیعه و شاگرد امام هادی علیه السلام بود. یک روز به مناسبتی مجلس با شکوهی از طرف متوکّل تشکیل شد. رجال و شخصیت ها و ادیبان و شاعران به آن مجلس وارد می شدند و از طرف متوکّل تجلیل و احترام می شدند. ابن سکیّت وارد مجلس شد متوکّل اطلاع داشت که او پیرو مذهب تشیع است در آن مجلس در حضور حاضران به ابن سکیّت رو کرد و گفت: این دو پسرم را بیشتر دوست داری یا حسن و حسین علیه السلام را؟
ابن سکیت در تنگنای سختی قرار گرفت چرا که به خونخواری متوکل و جلادان بی رحم او اطلاع داشت . در عین حال با کمال صراحت جواب داد: سوگند به خدا قنبر غلام علی علیه السلام بهتر از تو و از پسرات تو است. متوکل مغرور از این پاسخ آنچنان خشمگین شد که به غلامان ترک خود دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند. دژخیمان بی رحم متوکل با شدید ترین برخورد فرمان متوکل را اجرا کردند و ابن سکیت را به شهادت رساندند.و او را ابن السکیت می گفتند به جهت کثرت سکوت او ( منتهی الآمال ص1178، سیره چهارده معصوم علیه السلام ص847)
|