لقب
باقر و شکافنده علوم توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت باقر علیه
السلام داده شده است. جابر بن عبداللّه انصاری می گوید: روزی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به من فرمود: «بعد
از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید که همنام من و شبیه من است و علم را می شکافد،
شکافتنی و او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود.
پیامبر
اسلام صلی الله علیه و آله زمانی این پیشگویی را کرد که هنوز حضرت باقر علیه
السلام چشم به جهان نگشوده بود. سالها گذشت تا دوران
امامت حضرت سجاد علیه السلام فرا رسید. روزی جابر از کوچه های مدینه می گذشت، چشمش
به حضرت باقر علیه السلام افتاد. دید درست قیافه و شمایل پیامبر اکرم صلی الله
علیه و آله را دارد. پرسید: اسم تو چیست؟
گفت: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام . آن گاه جابر بر
پیشانی او بوسه زد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! پدرت، رسول خدا صلی الله علیه و
آله به تو سلام رسانده است. حضرت باقر علیه السلام فرمود: و
سلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله باد!
از
این تاریخ به بعد، جابر هر روز، دو نوبت به دیدار او می شتافت و مرتب به او می
گفت: یا باقر! یا باقر! برخی نادانان می گفتند: جابر هزیان می گوید؛ ولی او می
گفت: به خدا قسم!هزیان نمی گویم. این چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
به من خبر داده است.
در
نتیجه، می توان گفت بین مورخین از مسلّمات است که لقب باقر و شکافنده علوم توسط
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن حضرت داده شده است.
در
دوران امام باقر علیه السلام دولت بنی امیه رو به زوال بود و مردم نیز به شدت از
آنها تنفر پیدا کرده بودند و وجود فردی همچون عمر بن عبدالعزیز (که خدمت بزرگی به
علم و تشیع نمود و ضربه کاری را به پیکر بنی امیه وارد کرد) و اختلاف شدیدی که در
مملکت اسلامی به وجود آمده بود و در هر گوشه و کناری انقلابی به وقوع پیوسته بود و
خلفا به سرعت تغییر می کردند ـ به گونه ای که در نوزده سال امامت حضرت باقر علیه
السلام پنج خلیفه روی کار آمدند: ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن
عبدالعزیز، یزید بن عبد الملک، هشام بن عبدالملک ـ عواملی بود که زمینه و فرصت
مناسبی برای نهضت علمی آن حضرت فراهم ساخت.
همچنان
که می دانیم تا زمان عمر بن عبدالعزیز نقل حدیث ممنوع بود و این سنّت سیّئه توسط
خلفای قبلی بنیانگذاری شده بود که بر اساس آن، گنجینه های علمی به یاد مانده از
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوزانده شد و یا زیر خاک از بین رفت و یا در سینه
های راویان باقی ماند و نقل آنها به عنوان آرزویی به گور برده شد و ضرر و زیانهای
جبران ناپذیری بر پیکر احادیث اسلامی وارد آمد و از آن زمان بود که کم کم بازار جعل
و تحریف احادیث نیز گرم شد.
این
وضع تا اواخر قرن اول هجری ادامه یافت؛ یعنی تا زمان به خلافت رسیدن عمربن عبدالعزیز
(99 ـ 101). وی با یک اقدام خردمندانه این بدعت شوم را برداشت و مردم را به نقل و
تدوین حدیث تشویق کرد و طی بخشنامه ای چنین نوشت: احادیث رسول خدا صلی الله علیه و
آله را مورد توجه قرار داده و جمع آوری کرده، بنویسید؛ زیرا بیم آن دارم که
دانشمندان و اهل حدیث از دنیا بروند و علم مندرس [و چراغ آن خاموش] گردد.
امام
باقر علیه السلام از این فرصت پیش آمده، به احسن وجه بهره و استفاده برده، شاگردان
فراوان تربیت کرد و علوم بی شماری را به آنها تعلیم داد
ابن
ابی الحدید با صراحت می گوید که تمام علوم ریشه اش به امیرمؤمنان علیه السلام بر
می گردد؛ برای اینکه در علم کلام، بزرگ معتزله واصل بن عطاء است که شاگرد ابی هاشم
عبدالله بن محمد حنفیه بوده و ابوهاشم شاگرد پدرش، و پدرش (محمد حنفیه) شاگر پدرش
علی علیه السلام بوده است. اما اشعریها، در علم کلام منتسب به ابی الحسن علی بن
[اسماعیل بن] ابی بشرالاشعری هستند و او شاگرد ابوعلی جبائی است و ابوعلی خود یکی
از بزرگان معتزله است. پس اشعریها سرانجام به معتزله می رسند و چنان که گفته شد،
معتزله نیز معلم معلمشان علی بن ابی طالب علیهماالسلام است.
امامیه
و زیدیه نیز در کلام هر چه دارند، از علی علیه السلام دارند. اما در علم فقه، تمام
فقهای عالم اسلام (مذاهب اربعه) عیال و جیره خوار علی
علیه السلام هستند؛ چرا که شاگردان ابوحنیفه همچون ابی یوسف و محمد، فقه را از او
گرفته اند و شافعی نیز شاگرد محمد بن حسن بوده و فقهش به ابوحنیفه بر می گردد و
اما احمد حنبل که شاگرد شافعی است، او هم به ابوحنیفه بر می گردد و ابوحنیفه شاگرد
جعفر بن محمد علیهماالسلام است و جعفر (امام صادق علیه السلام ) از پدرش محمد
(امام باقر علیه السلام ) علوم را فرا گرفته و سرانجام امر به علی علیه السلام ختم
می شود. اما مالک شاگرد ربیعة
الرأی و او شاگرد عَکرَمه، شاگرد عبدالله بن عباس و او نیز شاگرد علی علیه السلام بوده
و می توان از طریق شافعی او را شاگرد علی علیه السلام تلقی کرد.
و
اما فقه شیعه که برگشت به علی علیه السلام دارد، روشن است و علوم صحابه از عمر و
عبد الله بن عباس... همه به علی علیه
السلام بر می گردد.
علم
تفسیر نیز مستقیماً از او و یا شاگردش عبدالله بن عباس گرفته شده است.
و
علوم طریقت [و عرفان] نیز به او ختم می شود؛ چرا که ارباب این فن در تمام بلاد
اسلامی خود را به او منتسب می دانند و به این مسئله، شبلی، جنید بغدادی، سری مقطی،
ابو یزید بسطامی، ابو محفوظ معروف کرخی، و... اعتراف کرده اند.
علم
نحو و ادبیات را همه می دانند که از ابداعات حضرت امیر علیه السلام است. ابی الاسود دُوئلی از آن حضرت، اصولش را آموخت
و ما اضافه کنیم که خلیل بن احمد، پایه گذار علم «عروض»،
معاذ بن مسلم بن ابی سارة کوفی، پایه گذار علم «صرف» و ابو عبداللّه محمد بن عمران
کاتب خراسانی (مرزبانی) یکی از پیشتازان علم بلاغت، از شیعیان و سرانجام از شاگردان
علی علیه السلام هستند.
از
مهم ترین انواع جهاد علمی حضرت باقر علیه السلام ، تأسیس دانشگاه علوم اسلامی و
تربیت شاگردان فراوان در عرصه های مختلف است. تعداد شاگردان آن حضرت را 465 نفر شمرده
اند. هنگام صدور دستور عمر بن عبدالعزیز مبنی بر جمع آوری و تدوین حدیث، هر کدام
از یاران و شاگردان برجسته حضرت باقر علیه السلام ، هزاران حدیث را حفظ داشتند و
با فرصت پیش آمده، به تدوین و جمع آوری احادیث نیز پرداختند
نوع
دیگر از جهاد علمی امامان ما، از جمله باقر العلوم علیه السلام مناظراتی است که با
افراد مختلف از مذاهب گوناگون داشته اند و مجموع این مناظرات را مرحوم طبرسی در
احتجاج گرد آورده است. به نمونه ای از آنها اشاره می شود:
ابوبصیر
نقل کرده که حضرت باقر علیه السلام به همراه فرزندش امام صادق علیه السلام هنگام
خارج شدن از قصر هشام در مقابل قصر با جمعیتی انبوه روبه رو می شوند. وقتی از وضع
آنها می پرسد، می گویند: اینها کشیشان و راهبان مسیحی هستند که در مجمع بزرگ
سالیانه خود منتظر آمدن اسقف اعظم هستند تا مشکلات علمی آنان را حل کند.
حضرت
باقر علیه السلام می فرماید: همراه فرزندم به صورت
ناشناس در آن مجمع شرکت کردم. طولی نکشید اسقف اعظم وارد شد، در حالی که خیلی سال
خورده و پیر شده بود. با شکوه و احترام در صدر مجلس نشست. نگاهی به جمعیت انداخت و
سیمای باقر العلوم علیه السلام او را جذب کرد. گفت:
از ما مسیحیان هستی یا از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستی؟ فرمود: از امت مرحومه
[و از مسلمانان] هستم. گفت: از دانشمندان آنانی یا افراد نادان؟
فرمود:
از افراد نادان آنها نیستم. گفت: اول من سؤال کنم
یا شما؟ فرمود: اگر مایلید، شما سؤال کنید.
گفت:
شما به چه دلیلی ادعا می کنید که اهل بهشت غذا می خورند و می آشامند، ولی مدفوعی
ندارند؟ آیا دلیل و برهانی و نمونه ای برای آن دارید؟ فرمود: بلی، نمونه آن جنین
در رحم مادر است که غذا می خورد و می نوشد، ولی مدفوعی ندارد. گفت: عجب شما گفتی از دانشمندان نیستی!
فرمود:
گفتم از نادانها نیستم [و نگفتم از دانشمندان نیستم]. گفت: خبر بده مرا از لحظه ای
که نه از شب است و نه از روز. حضرت فرمود: ساعتی از از مهم ترین امتیازات امام باقر
علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی
و نهضت علمی شیعه و بلکه اسلام شمرده می شود. هر چند معارف اسلامی و تشیع به دست فرزندش
امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولی پایه گذاری و
تأسیس آن با دست با کفایت امام باقر علیه السلام بود.
طلوع
شمس که نه از شب است و نه از روز و در آن لحظه، بیماران شفا می گیرند. کشیش با عصبانیت گفت: مگر نگفتنی از دانشمندان
نیستم!
فرمود:
من فقط گفتم از جهال آنان نیستم. گفت: به خدا! پرسش می کنم که در جواب آن در بمانی.
فرمود:
هر چه داری، بپرس! گفت: خبر بده از دو مردی
که با هم متولد شدند و با هم از دنیا رفتند. یکی پنجاه سال و دیگری 150 سال داشت.
فرمود: عزیز و عزیر
گفت:
به چه دلیل عقیده دارید که نعمتهای بهشتی بر اثر مصرف کم نمی شود؟ نمونه ای برای
آن دارید؟
فرمود:
بلی، نمونه روشن آن آتش است که اگر صد چراغ را با آن روشن کنیم، آتش اول به حال
خود باقی است... .
بعد
از همه سؤالات، با عصبانیت و ناراحتی فریاد کشید: مردم! دانشمند والامقامی را
آورده اید تا مرا رسوا سازید! به خدا سوگند! تا دوازده ماه مرا در میان خود نمی
بینید و این را گفت و از مجلس بیرون رفت.
مقام علمی امام باقر علیه
السلام
آن چه مسلم است هر دانشی در عالم از خدای
تعالی است و تا او نخواهد به کسی افاضه نمی شود. همان طور که فرمود: وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء.
فرا نگیرد کسی را چیزی از دانش او مگر به خواست و اراده ی او. بقره 255
امام صادق علیه السلام فرمودند: براستی برای خدا دو علم است یکی علم
نهفته گنجینه که نمی داند آن را احدی مگر ذات مقدس پروردگار، و دیگر علمی که به
فرشتگان و رسولان و پیامبرانش آموخته و تمام این علوم را ما می دانیم. (اصول کافی)
این روایت
بیانگر این است که تمام علوم و فضائل و کمالاتی که به ملائکه مقربین و انبیا
مرسلین و اوصیا آنان از جانب پروردگار افاضه شده، تمام آن را دوازده امام علیه السلام می دانند و هیچ مخلوقی نیست که دارای علم و
کمالی باشد مگر آن که آن علم به پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و اوصیای آن حضرت داده شده با اضافات بسیار به
طوری که علم سابر مخلوقین نسبت به علم محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم نسبت قطره است به دریا.
ابن بکیر نزد امام صادق علیهالسّلام
بود که آن حضرت یاد کرد سلیمان را و آن چه از علم و ملک به او داده شده و سپس
فرمود: آن چه به سلیمان بن داوود داده شده این است و جز این نیست که نزد او یک حرف
از اسم اعظم بوده و صاحب شما آن کسی است که خداوند فرموده درباره او که: وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى
بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ و كسانى كه كافر شدند مىگويند تو فرستاده نيستى بگو كافى است خدا و
آن كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما گواه باشد.رعد 43
پس گفتم: راست گفتی والله فدایت شوم.
امیرالمومنین علی علیهالسّلام
فرمودند: خداوند متعال محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم را
به پیامبری برگزید و او را برای رسالت خود انتخاب کرد و به او نعمت وحی عطا نمود و
او هم وحی الهی را در میان افراد جامعه رواج داد و ما خاندانی هستیم که مهار
مرکب علم و دانش در دست ماست و درهای حکمت بر روی ما باز شده است و روشنی خورشید
امر الهی از ماست. (
ارشاد مفید ج2، ص267)
صاحب دیلم گوید: شنیدم امام جعفر صادق علیهالسّلام
هنگامی که جماعتی از اهل کوفه خدمتش بودند می فرمودند: شگفت از این مردم که علم را
از رسول خدا صلّی
الله علیه و آله و سلّمگرفتند و به آن عمل کردند و
هدایت شدند و باز عقیده دارند که اهل بیتش علم او را فرا گرفته اند، ما هستیم اهل
بیت و ذریّه او که وحی خدا در منازل ما فرود آمده و علم از ما به ایشان رسیده است.
آیا عقیده دارند که آنها دانستند و هدایت
یافتند و ما ندانستیم و گمراه شدیم؟!!!چنین چیزی محال است. (
اصول کافی، ج 2، ص249)
ابوحمزه گوید: از امام صادق علیهالسّلام راجع
به علم امام پرسیدم، که آیا امام آن علم را از دهان رجال علم فرا می گیرد یا آنکه
نزد شما کتابی است که آن را می خوانید و فرا می گیرید؟ فرمود : این مطلب از
آنچه تو گفتی بزرگتر و استوارتر است، مگر نشنیده ای قول خدای خدای عزوجل را که
فرمود:
وكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ
رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ
وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ
لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ. و همين گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم تو نمىدانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ولى آن را
نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مىنماييم و به
راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مىكنى. شوری 52
سپس فرمود: اصحاب شما درباره این آیه چه می
گویند؟ آیا اقرار دارند که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّمدر
حالی بود که کتاب و ایمان نمی دانست؟ عرض کردم: قربانت گردم نمی دانم چه می گویند.
فرمودند؟ آری در حالی به سر می برد که نمی دانست کتاب و ایمان چیست. تا آنکه خدای
تبارک روحی را که در کتابش ذکر می کند مبعوث کرد، و چون آن را به سوی او وحی
فرمود، به سبب آن علم و فهم آموخت، و آن همان روح است که خدای تعالی به هر که
خواهد عطا کند، و چون آن را به بنده ای عطا فرماید، به او فهم آموزد. ( اصول کافی،
ج 2، ص19)
و همین طور
در این آیه به آن اشاره شده است:
لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ
بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ
عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم
بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ
خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ
اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. قومى را نيابى كه به خدا
و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كردهاند
هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند دوست بدارند در دل
اينهاست كه [خدا] ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تاييد كرده است
و آنان را به بهشت هايى كه از زير [درختان] آن جوي هايى روان است در مىآورد هميشه
در آنجا ماندگارند خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند اينانند حزب خدا آرى
حزب خداست كه رستگارانند .مجادله 22
روایت است
که روح فرشته ای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و با ائمه علیه السلام می باشد. (تفسیر قمی ج2 ص338)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: عترت
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
جایگاه اسرار خداوندی و پناه فرمان آن حضرت می باشند (به آنچه آن حضرت از جانب خدا
امر فرموده قیام می کنند) و مخزن علم آن وجود محترم هستند (آنچه را که او می
دانسته اینان نیز می دانند) و مرجع حکمت های آن جناب هستند (تا مردم به ایشان رجوع
کرده آنچه را نمی دانند بپرسند) و نگهبان کتاب هایش (قرآن وسنت) می باشند و مانند
کوه هایی هستند برای دینش (تا از باد های مخالف و تخریب دشمنان متزلزل نگردد و به
سبب ایشان باقی و برقرار بماند)؛ حضرت رسول صَلّی الله عَلیهِ وَ
آلهِ و سَلّم به وسیله ی اهل بیت عَلیهِم
السَّلام پشت خمیده ی دین را راست نمود و لرزش و اضطراب
بدن اسلام را زائل نمود.(نهج البلاغه خطبه2)
امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام فرمودند: از من سؤال کنید قبل از اینکه از
میان شما بروم و مرا از دست دهید. به خدایی که جانم به دست
اوست، نخواهید پرسید چیزی از حال تا روز قیامت، درباره ی گروهی که صد نفر را هدایت
و یا گمراه کند، مگر اینکه آگاهتان خواهم ساخت از دعوت و تبلیغ کننده اش و راننده
و محرّکش و جایگاه فرود مراکب و بار و اثاثش و اطلاع خواهم داد از آن مردم که چه
کسی کشته و چه کسی (با اجل طبیعی) خواهد مرد.(نهج
البلاغه خطبه93)
زراره
درمورد سخن امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام که می فرمودند "هرچه می خواهید از من بپرسید..." از امام باقر عَلیهِ السَّلام سؤال نموده حضرت فرمودند: هیچکس علمی ندارد جز
آنچه از علم امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام استفاده شده است، مردم هرکجا می خواهند بروند، به خدا قسم علم درست جز
اینجا نیست. و با دست به خانه ی خود اشاره فرمودند.(اصول کافی ج2ص251)
امام باقر عَلیهِ السَّلام فرمودند: به
خدا سوگند ما از آنچه در آسمان ها، در زمین، در بهشت و در دوزخ و میان آن هاست خبر
داریم.(تفسیر عیاشی ج2ص266، بحارالانوار ج52ص17)
بنابراین
صدور ائمه هدی علیه السلام مخزن
و گنجینه ی علم و دانش هستند به طوری که باید گفت هیچکس جز خدای تعالی بر علم غیب
آگاهی ندارد و این علوم در نزد اهل بیت علیه السلام
می باشد. و خداوند به آنها تعلیم داده و از اسرار نهان آگاه ساخته است.
|