تعیین امام از جانب خداوند
در نظر عقل تنها خالق انسان است که از اسرار او
باخبر است و می داند خلقت انسان چیست و آن مسیری که باید بپیماید تا به هدف برسد
کدام است و آن برنامه ای که باید طبق آن عمل کند و این سیر را به پایان برساند چه
برنامه ای است؟
خداوند،
هدف خلقت انسان و مسیر را معین می کند و هم برنامه ی سیر را منظم می نماید. این
حکم عقل است. پس در این مسیر تردید نیست که انسان نیازمند به امام است؛
امامی که این راه را برایش روشن نماید و تنها امامی این توانایی را دارد که با
صلاح خداوند انتخاب شده و مورد رضایت خدا باشد.
با
توجه به عادات بنی آدم و ملاحظه آثار طبع او عقلا معلوم می شود که هر گاه در
میانشان شخصی حاکم می شود، به ایشان ظلم و تعدی می کند و از منکرات باز نمی دارد و
اکثر آدمیان مدعی غلبه بر هم نوع خود با ظلم و تعدی و دست درازی و غارت اموال و
قتل به ناحق خواهد شد و به همین دلیل در میان آنها انواع فساد و هرج و مرج و خلل
در سلسله بنی آدم می شود و به یقین خداوند به این افعال راضی نیست چنان چه می
فرماید:
وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى
فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ
يُحِبُّ الفَسَادَ.و چون برگردد [يا رياستى يابد]
كوشش مىكند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى
را دوست ندارد.بقره 205
پس
بر خداوند واجب است که دفع فساد نماید و این به طور طبیعی امکان پذیر نمی باشد،
مگر این که در هر زمانی حکومت و ریاست بنی آدم به شخصی واگذار شود که از جاده و
طریق رستگاری اصلا پا بیرون ننهد و به مقتضای شریعت نگه دار بندگان باشد. که چنین
شخصی امام است، پس اگر خداوند در هر زمانی تعیین امام نکند هر آینه به فساد راضی خواهد
بود و فساد قبیح است و رضایت به قبیح بر خداوند محال است.(
حیات القلوب ج 5 ص 64تا 65)
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ
قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ
يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . و چون ابراهيم را
پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من
تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به
بيدادگران نمىرسد .بقره 124
در
این جمله از امامت به عهد خداوند متعال تعبییر شده است که جز مقام عصمت به این
منصب نایل نمی شود. امامت مطلقه به حکم عقل و شرع مشروط به طهارت و عصمت مطلقه است.
( آشنایی با اصول دین، وحید خراسانی ص122)
مثال:
اگر مخترعی کارخانه ای تأسیس کند که محصول آن کارخانه گران بهاترین گوهر است. و
غرض از اختراع ادامه ی آن محصول است و در حضور و غیاب و حیات و موت مخترع نباید
کار متوقف شود و برای حصول آن محصول در ساخت ابزار آن کارخانه و کیفیت عمل آن ها
ظرافت ها و دقّت هایی اِعمال شده که اطلاع بر آن ها جز به راهنمایی آن مخترع میسّر
نیست آیا می شود باور کرد که آن مخترع کسی را که دانا به اسرار ابزار آن کارخانه و
توانا به کار انداختن آن ابزار است معیّن نکند؟ آیا او مهندسیِ آن کارخانه را به
انتخاب مردمی وابگذارد که از شناخت ابزار و ظرافت های کاربرد آن بیگانه اند؟!
آیا دقّت و ظرافت معارف و سنن و قوانین الهی در
جمیع شئون حیات انسان که ابزار کارخانه ی دین خداست و محصولش ارزشمندترین گوهر و
خزینه ی وجود است که آن کمال انسانیت به معرفت الله و عبادت الله و تعدیل شهوت
انسان به عصمت و غضب او به شجاعت و فکر او به حکمت و ایجاد و مدینه فاضله بر اساس
قسط و عدالت است کمتر از دقت و ظرافت اِعمال شده در اختراع آن مخترع است.
( آشنایی با اصول دین، وحید خراسانی ص122-120)
بنابراین
تنها خداوندی که خالق تمامی عوالم هستی است قدرت عطاکردن و تشخیص این توانایی را
به امام دارد.
يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ
أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ. خدا به
هر كس كه بخواهد حكمت مىبخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان
داده شده است؛ و جز خردمندان، كسى پند نمىگيرد. بقره 269
حال
که امام منتخب از جانب خداوند قرار است که وظیفه خطیر سرپرستی کارخانه ی وجود
انسان ها را به عهده بگیرد می باید که به صفت عصمت و افضلیت موصوف باشد و
امر عصمت از اموری است که مردم از تشخیص آن عاجز هستند بنابراین تشخیص وجود عصمت فقط
به عهده ی خداوند متعال است، و علمایی چون علامه مجلسی و مقدس اردبیلی در کتب خود به
این حقیقت اشاره دارند:
علامه
مجلسی می گوید: امام باید معصوم باشد و عصمت امری ست
مخفی که به غیر از خدا کسی نمی داند پس می باید که به نصّ خدا باشد زیرا که او
عالم است به عصمت. ( حیات القلوب ج 5 ص
64تا 65)
علامه
مقدس اردبیلی می گوید: و چون عصمت از امور پنهانی
است که آن را به غیر از علام الغیوب کسی نمی داند و فقط خدا می تواند عصمت شخصی را
اعلام کند، پس هر امامی که از جانب خدا منصوص(معین شده و صریح قرآن و احادیث)
نباشد آن نصّ بر عدم عصمت او خواهد بود چرا که خدا و رسول جز معصوم را نصب نمی
کنند پس لازم است که خداوند کسی را که سزاوار خلافت و لایق جانشینی پیغمبری می
داند او را معین ساخته و جمیع فِرَق اسلام را به متابعت قول و فعل او مأمور گرداند
تا زمانه از وجود نایب و خلیفه حقیقی خالی نماند تا احکام الهی موافق اراده ی الهی
و شریعت محمدی جاری شود تا کسی نتواند هر چه می خواهد بکند. باید
امام به نصّ خداوند و رسول باشد. و دلیلی که دلالت کند بر امامت او ظاهر و هویدا
باشد مثل قرآن، حدیث، و یا معصومی که از آن خبر داده باشد، یا برای اثبات امامت
خود معجزه ای ظاهر کند مثل معجزه پیغمبران که برای اثبات پیغمبری خود اظهار می
کردند. چون معجزه فعل خداست و هر گاه به دست او ظاهر شود معلوم می شود که امامت او
خدائیست. (حدیقة الشیعه ص25)
امام
معصوم باید حافظی برای شریعت باشد، زیرا قرآن متضمّن تفصیل شریعت نیست و از سنّت و
احادیث نبوی صلی الله علیه و آله وسلم
جمیع احکام شرع، معلوم نمی شود. و از اجماع امّت نیز، امری تحقّق نگردد، به واسطه
ی آن که اجماعی که معصوم در میان آن ها نیست، چنانچه بر هر یک خطا جایز است، بر
مجموع نیز جایز خواهد بود. و از قیاس هم، احکام مبیّن نشود. اگر عمل بر قیاس صحیح
می بود، ارسال رسل و انزال کتب در کار نبود، پس حافظ شریعت، به غیر از امام نخواهد
بود. و اگر بر او خطا جایز باشد، اعتماد و اعتبار به قول او نیست زیرا احتمال دارد
که سهو و نسیان و زلل و معصوم از کلیه ی گناهان باشد، تا عمل به فرمایشات او توان
نمود. و اگر قبل از امامت، به لوث گناه و معصیتی آلوده شده باشد قابلیت رتبه ی
امامت را ندارد. به علّت آن که شخص رنگین به معصیتی یا ننگین به صفتی، لیاقت و
سزاوار ولایت و خلافت الهیّه، نخواهد بود.
با
توجه به آیه 59 سوره نساء اطاعت اولی الامر یا همان امام هم پایه با اطاعت خداوند و
رسول است بنابراین چنین شخصی باید دارای عصمت باشد تا در اعمال و دستورات آن خطا و
اشتباهی وارد نباشد، این عصمتی است که خداوند به او عطا کرده و تنها خالق عالمیان
توانایی تشخیص آن را دارد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ
أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن
تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ
تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا . اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و
اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد
اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او]
عرضه بداريد اين بهتر و نيك فرجامتر است.نساء 59
اگر
بر امام خطا روا باشد، لازم می شود که مردم با او مخالفت کنند و این منافی وجوب اطاعت ایشان
است که در این آیه آمده است، اما مراد در این آیه کسی است که اولی به تصرّف باشد
در امور کافّه ی مردمان و صاحب ولایت مطلقه ی الهیّه باشد و به غیر از امام نیز که
مطهّر از عیوب است دیگری لیاقت و صاحب این منصب عظمی نخواهد بود. گذشته از این ها
عقل سلیم حکم می نماید بر این که ظرف وجود هر کسی لایق مخزن اسرار ربّانیه و محّل
تجلّی صفات الهیّه را نیست. البتّه باید از بدو طفولیّت، عاری از تمام عیوب و ذنوب
بوده باشد تا خلافت و ولایت الهی را دارا باشد.
در
این صورت امر امامت، مسئله ی بسیار مهمی ست که حیات جامعه ی بشری به آن بستگی
دارد، پس خداوند عقلا از بیان آن در قرآن غفلت ننموده چرا که در کتاب الهی از بیان
هیچ چیز فروگذار نشده است همان طور که در آیات متعددی به آن تصریح شده:
مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن
شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ. ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ] فروگذار نكردهايم سپس [همه]
به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد. انعام 38
وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ
أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ
الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى
لِلْمُسْلِمِينَ. و [به ياد آور] روزى را
كه در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را [هم] بر اين [امت] گواه
آوريم و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و
بشارتگرى است بر تو نازل كرديم. نحل 89
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ
وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ
يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ
إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ. و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را
نمىداند و آنچه در خشكى و درياست مىداند و هيچ برگى فرو نمىافتد مگر [اينكه] آن
را مىداند و هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در
كتابى روشن [ثبت] است. انعام 59
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ
اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن
رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ
فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا . و شب و روز را دو نشانه
قرار داديم نشانه شب را تيرهگون و نشانه روز را روشنىبخش گردانيديم تا [در آن]
فضلى از پروردگارتان بجوييد و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد
و هر چيزى را به روشنى باز نموديم .اسرا 12
از
این دست آیات در کتاب قرآن بسیار دیده می شود و تماماً به این معنی است که همه چیز
را خدا در قرآن آورده است چطور می شود که امر به این مهمی یعنی تعیین امام را در
قرآن نیاورده باشد؟ حال که خداوند همه چیز را در قرآن بیان فرموده پس حکم امامت و
تعیین امام را که اهمّ اشیا و اعظم احکام است را البته بیان نموده و ترک نکرده است
و به اختیار دیگران نگذاشته، و هر کس خلاف این گوید تکذیب قول خداوند نموده
و کافر است. (حیات القلوب علامه مجلسی ج5 ص
68تا69)
يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ
يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ
لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ
لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ . درباره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران]
جاهليت مىبردند مىگفتند آيا ما را در اين كار اختيارى هست بگو سررشته كارها
[شكست يا پيروزى] يكسر به دست خداست. آل عمران 154
لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ
يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ. هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست
يا [خدا] بر آنان مىبخشايد يا عذابشان مىكند زيرا آنان ستمكارند .آل عمران 128
از
روایات بر آمده از اهل بیت علیهالسّلام این
آیه در باب امامت نازل شده، پس هر آیینه وقتی اختیار هیچ کاری با پیغمبر نیست و
امامت از آن جمله است، پس دیگران سزاوارترند به آن که بی اختیار باشند. (حیات
القلوب علامه مجلسی ج5 ص69)
امام صادق علیه السلام می فرماید: امامت عهد و پیمانی است بین
خداوند عزوجل و مردانی که از قبل برای این امر مشخصّ شده اند،
حتی امام هم نمی تواند این حقّ را از امامی سلب کند و به دیگری بدهد. (
اصول کافی ج2ص25ح3)
ابوبصیر
گوید: خدمت امام صادق علیهالسّلام
بودم که نام اوصیاء را بردند و من هم اسماعیل (اسماعیل فرزند ارشد امام صادق علیهالسّلام است که در زمان حیات امام علیهالسّلام وفات یافت. با وجود این طایفه اسماعیلیان او را
امام می دانند، در این مجلس هم ابوبصیر امامت را برای او نام برد و حضرت صادق علیهالسّلام رد نمود.) را نام بردم. حضرت فرمودند: نه به خدا ، ای ابا محمّد، تعیین امام
به اختیار ما نیست. این کار تنها به دست خداست که درباره هر یک پس از دیگری فرو می
فرستد. (اصول کافی، ج 2، ص 25)
از امام صادق علیهالسّلام روایت است که فرمودند: هیچ امامی از ما از دنیا نمی
رود مگر این که خدا او را اعلام می کند که چه کسی را وصی خود گرداند. (حیات
القلوب علامه مجلسی ج5 ص76 و اصول کافی ج 1 ص 277)
عمرو بن اشعث گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: شما
گمان می کنید هر کس از ما امامان که وصیت می کند؟ نه به خدا، چنین نیست، بلکه امر
امامت عهد و فرمانی است از طرف خدا و رسولش برای مردی پس از مرد (از ما
خانواده) تا به صاحبش برسد ( یعنی تا برسد به امام دوازدهم و یا اینکه امر امامت
به دست خدا و رسولش است تا به اهل و مستحقش برسد). (
اصول کافی، ج 2، ص 25)
باکمی
اندیشه روشن است که از نظر عقل، تعیین امام و جانشین لازم است و با مراجعه به
تاریخ و کتب حدیث مطلب کاملا واضح می شود؛ که آیا می توان مسئله جانشینی پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم را که سرنوشت سازترین فراز عالم اسلامی
است نادیده گرفت؟ هرگز!
بنابراین تعیین امام معصوم مربوط به خداست و او
این مقام را به هر کسی واگذار نمی کند. چون عهد خداست به ظالم و ستمگر داده نخواهد
شد هر چند بالفعل ظالم نباشد زیرا دور از حکمت خدای حکیم و لطف او است که عهد
خود را به کسی عطا کند که روزگاری پرستش بت و عبادت شیطان کرده و در تاریکی و دوری
از حق به سر برده باشد.
سعد
بن عبدالله قمی گوید: در جلسه ی به حضور امام حسن عسگری علیه
السّلام رسیدم از مولای خود امام زمان عجل
الله تعالی فرجه الشریف که در دامن پدرش نشسته بود پرسیدم:
مولای من! علت چیست که مردم توفیق پیدا نمی کنند امام زمان خود را انتخاب کنند؟
امام علیه السّلام فرمودند: آیا آن شخصی که توفیق انتخاب امام حقیقی
خود را ندارد، انسان صالح و پاکی است یا انسان فاسدی است؟ عرض کردم: انسان صالحی
است. آن حضرت پرسید: آیا امکان این هست که این شخص، با این که انسان صالحی است به
گمان خودش فردی را که نمی داند در واقع صالح است یا فاسد، بدون خبر از صالح بودنش
به عنوان فرد صالح انتخاب کند؟ عرض کردم: آری. آن حضرت فرمود: این همان پاسخ پرسش
توست. کمکت کردم تا به پاسخ تحقیقی پرسش خود برسی. حالا اگر به همین روش استدلال
کنم آیا عقلت چنین استدلالی را می پذیرد؟ عرض کردم: آری. آن حضرت فرمودند: بگو ببینم
در مورد پیامبرانی که برگزیده ی خداوند هستند و دارای کتاب آسمانی نیز می باشند و
خداوند آنها را از طریق وحی و نیز دادن مقام عصمت، مورد تأیید و حمایت خویش قرار
داده است. چرا که آنان بزرگان قوم خود بوده و هدایت یافته تر از آن بودند و آزاد
بودن آنان در انجام وظایف، نیاز به اثبات داشته باشد، که از جمله ی آنان حضرت موسی
علیه
السّلام و عیسی علیه السّلام
را می توان نام برد، حال با توجه به رشد و کمال عقل حضرت موسی و حضرت عیسی علیه
السّلام و با توجه به این که آنان در زندگی دارای اختیار و اراده
بودند آیا این امکان وجود داشت که آنان کسانی را که در واقع منافق بوده اند به
گمان خود صالح تشخیص داده و به عنوان مؤمن انتخاب کنند؟
عرض
کردم: خیر. امکان ندارد آنان چنین اشتباهی مرتکب شوند. آن حضرت فرمودند: پس خوب
گوش کن:
این موسی کلیم الله
علیه السّلام و سخن گوینده با خداست که با همه ی رشد عقل و
کمال علم و با این که وحی بر او نازل می شد، از بین بزرگان قوم خود و چهره های
سرشناس نظامی، که نسبت به ایمان و اخلاص آنها هرگز شک نداشت، برای ملاقات خداوند
هفتاد نفر را انتخاب کرد اما جریان برعکس شد، یعنی او منافقین را انتخاب کرده بود
و خود نمی دانست. چنان که قرآن کریم می فرماید:
وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا
فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن
قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ
فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا
فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ. موسی از قوم خود
هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید، و هنگام که زمین لرزه آنها را
فراگرفت و هلاک شدند. گفت: پروردگارا! اگر می خواستی می توانستی آنها و من را پیش
از این هلاک کنی، آیا ما را به آن چه بی خردهای قوم ما انجام داده اند هلاک می
کنی؟ این جز آزمایش تو چیز دیگری نیست، که هر کس را بخواهی و مستحق بدانی به وسلیه
آن گمراه می کنی و هر کس را بخواهی و شایسته بدانی هدایت می کنی. تو ولی ما هستی،
پس ما را بیامرز و بر ما رحم کن که تو بهترین آمرزندگانی. اعراف 155
بنابراین
وقتی می بینیم حضرت موسی علیه السّلام که
خداوند او را به پیامبری برگزید، در موقع انتخاب بدون آگاهی انگشت روی فاسدترین ها
می گذارد و عناصر نامطمئن را به این خیال که صالح هستند انتخاب می کند، در می
یابیم کسی که از پنهان شده ی درون و مخفی های دل بی خبر است، توان این ندارد که
صالح ترین فرد واقعی را انتخاب کند. با توجه به این پیامبران (غیر از پیامبر اسلام
صلی
الله علیه و آله و سلم ) در هنگام انتخاب صالح، به اشتباه اهل
فساد را انتخاب می کنند، بر مجاهدین و انصار اشکالی وارد نیست که در هنگام انتخاب امام خود دچار اشتباه شوند. و
به بیراهه روند و حتی در انتخاب خلیفه دچار اشتباه شوند و به جای امام معصوم
دیگران را انتخاب کنند. (دلائل امامیه ص 514 و کمال الدین شیخ
صدوق ص 416 و بحارالانوار ج 23 ص 68)
امام رضا علیه السّلام
در بین گروهی که در مسجد مرو جمع شده بودند در بخشی از
سخنان خود فرمودند: امامت در جلالت قدر- عظمت شأن – علو منزلت- کمال
فایده در عمق معنی برتر از آن است که انسان ها به عقل دریابند و ادراک کنند و با
اختیار و انتخاب خود امامی را برگزینند. مردم چگونه می توانند امام را انتخاب
کنند؟ حال آن که او عالمی است که جهل بر او راه ندارد و نگهبانی است که به غفلت
نمی افتد. معدن قدس و طهارت و عین پارسایی و زهد و علم و عبادت است . امام علمش
تمام و حلمش کامل است برای مقام امامت پرورده شده است، عالم به سیاست، مفترض فی
الطاعه (یعنی اطاعتش واجب است)، عهده دار امر خدا، خیرخواه و ناصح بندگان و نگهبان
دین است. (عیون الاخبار الرضا باب 20 ص 171)
مرتبه
امامت نظیر منصب جلیل نبوت است. اگر امام را مردم می توانند انتخاب کنند باید
بتوانند نبی را هم انتخاب کنند که این باطل است. و عقلا باید صاحب تدبیر بسیار
(خداوند)، کسی را برای حکومت بر مردم تعیین نماید. اما اگر مردم انتخاب کنند در
اندک زمان معلوم می شود که به خطا رفته اند و دین را تغییر داده اند.
امام باقر علیه السلام به نقل از پدر گرامی شان امیر المومنین علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل فرمودند که خداوند
تبارک و تعالی فرمودند: قسم به عزّت و جلال خودم، من به طور حتم
عذاب می کنم هر امتّی از امم اسلامی را که تن به ولایت و حاکمیت پیشوای جائری که
از جانب خدا منصوب به ولایت نشده باشد؛ اگر چه امت در اعمال خود صالح و پرهیزگار
از گناهان باشد و به طور حتم مشمول عفو خود قرار می دهم هر امتّی را که تن به
ولایت پیشوای عادلی بدهد که منصوب از جانب خدا باشد، اگر به آن امّت در آن اعمال
خود ناصالح و بد عمل باشد.(اصول کافی ج1 ص376و
غدیر،سید محمد ضیاء آبادی ص107)
موسی
بن جعفر علیه السلام در
تفسیر آیه کیست گمراه تر از آن کس که بی آن که راهنمایی از خدا خواهد؛ از پی هوای
نفس خویش رود؟ زیرا خدا مردم ستمکاره را هدایت نمی کند.قصص 50 می فرمایند: گمراه تر از آن شخص نیست
به صرف خواسته و خواهش خود بدون فرموده ی خدا و رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم کسی را خواه با بیعت و خواه به طریق
دیگر خلیفه ی خدا و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
داند. و از این رسواتر آن است. (حدیقه الشیعه ص22)
وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ
الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ. أَهُمْ يَقْسِمُونَ
رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ
الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم
بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ. و گفتند چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از [آن] دو شهر فرود نيامده
است. آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند ما [وسايل] معاش آنان را در
زندگى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم و برخى از آنان را از [نظر] درجات بالاتر از
بعضى [ديگر] قرار دادهايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند و رحمت
پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند بهتر است.
زخرف31 و
32
خیلی
از کفار قریش پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را
سرزنش می کردند و می گفتند که امامت باید به افرادی که از نظر مال و دارایی
قدرتمندتر هستند مثل عروه بن مسعود و ولیده بن مغیره باید سپرده شود که این آیه
نازل شد و در رد قول باطل ایشان فرمود که آیا ایشان رحمت پروردگارت را قسمت می
کنند یعنی پیغمبری تو را به هر کسی خواهد بدهند امّا ما در زندگانی دنیا میان
ایشان معیشت آنها را تقسیم کردیم و بعضی را بلند تر کردیم از بعضی بر دنیا به
درجات بسیار تا آن که به یکدیگر محتاج باشند و بعضی از ایشان بعضی را به کارهای
خود بدارند و به این سبب احوال عالم منظم گردد.
یعنی
هر گاه ما قسمت اموال و زخارف دنیا را که نزد ما قدری و اعتباری ندارد به ایشان
نمی گذاریم بلکه خود تقسیم می کنیم پس چگونه امامت را که نظیر درجه نبوت است و بعد
از نبوت هیچ رحمت و هیچ نعمتی به امامت نمی رسد پس باید که آن را نیز به اختیار
مردم نگذارد و خود نصب و تعیین نماید.
وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ
الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ. و پروردگار تو هر
چه را بخواهد مىآفريند و برمىگزيند و آنان اختيارى ندارند منزه است خدا
و از آنچه [با او] شريك مىگردانند برتر است. قصص 68
انتخاب
و اختیار امام به دست خداست و دیگران نمی توانند در آن نقشی داشته باشند. که در
تشریح امامت امام رضا علیه السلام می فرمایند: گروهی
از انتخاب خدای جل جلاله و رسول خدا روی برتافتند و به انتخاب باطل خویش گراییدند
با این که قرآن به آن ها می گوید: وَمَا كَانَ
لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ
لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ
ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا .هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان
دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستادهاش را نافرمانى كند
قطعا دچار گمراهى آشكارى گرديده است. احزاب 36 (جلوه محجوب ص65-64)
از
این نوع آیات این طور برمی آید که آن کسی که برگزیننده است فقط و فقط خداست نه
مفسران عامه ی مردم. خداست که تعیین می کند و بر می گزیند و
ربطی به خلق ندارد و خداست که پیغمبر و جانشین او را بر می گزیند.
اهدِنَا
الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ. صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ
وَلاَ الضَّالِّينَ. ما را به راه راست هدايت فرما.راه آنان كه گرامىشان داشتهاى
نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان. حمد 7-8
همان
طور که ما موظفیم در شبانه روز چندین بار در نماز از خدا هدایت به صراط مستقیم را
بخواهیم. پس به حکم عقل و قرآن هدایت انسان در رتبه ی اول مختص به خدا و در رتبه ی
دوم وظیفه ی آن انسانی است که از جانب خدا اذن دارد و خلیفه خدا در امر هدایت عالم
انسان است، یعنی خدا در ساختمان او مشعلی روشن کرده و او در پرتو نور آن مشعل الهی
هم هدف خلقت انسان را تشخیص می دهد و هم مسیر و هم برنامه ی سیر را می شناسد و او همان
رسول مبعوث از جانب خدا و امامان منصوب از سوی او می باشند. خدای تعالی در قرآن خطاب به رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم مکرمش می فرماید:
وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ
تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي
بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ
مُّسْتَقِيمٍ. وهمين گونه روحى از امر
خودمان به سوى تو وحى كرديم تو نمىدانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ولى آن
را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مىنماييم و
به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مىكنى. شوری 52
و
در مورد پیشوایان به حق فرموده:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا
إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ
وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ. و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت
مىكردند و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى
كرديم و آنان پرستنده ی ما بودند.انبیا 73
امام رضا علیه السلام فرمودند: فضایلی که ویژه امام گشته، همه بدون
درخواست او و غیر اکتسابی است، این فضایل از طرف فضیلت دهنده بخشنده (خدای
متعال) به امام اختصاص یافته است.(
عیون الاخبار ج1 ص219 و احتجاج ج2 ص201 و غیبة نعمانی ص218)
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ
كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ
دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا.
امروز كسانى كه كافر شدهاند از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديدهاند پس از
ايشان مترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را برايتان كامل و نعمتخود را بر شما
تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم. مائده 3
این آیه به اتفاق مفسرین چند ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم صلی
الله علیه و آله وسلم نازل
شد. و کیفیّت آن، از این قرار بود که آن حضرت هنگام بازگشت از حجة الوداع همه ی
حجاج را در محلّ غدیر خم جمع کردند و ضمن ایراد خطبه مفصلی از ایشان سؤال کردند: آیا من از طرف خدای متعال بر شما ولایت
ندارم؟ همگی یک صدا جواب مثبت دادند، آن گاه زیر بغل علی علیه
السلام را گرفته او را در برابر مردم بلند کردند و فرمودند: " من کنت مولاه فهذا علی مولاه"
و
بدین ترتیب، ولایت الهی را برای آن حضرت، اعلام فرمودند: پس همه ی حضّار با آن
حضرت بیعت کردند و از جمله خلیفه دوم ضمن بیعت با امیرمؤمنان علی علیه
السلام به عنوان تهنیت گفت: بخّ بخّ یا علی. اصبحت مولای و مولی
کل مومن و مومنه.( برای اثبات قطعی بودن سند و دلالت این حدیث
به عقبات الانوار و الغدیر رجوع کنید)
و در این روز بود که آیه 3
شریفه سوره ی مائده نازل شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم تکبیر
گفتند و فرمودند: " تمام نبوّتی و تمام دین
الله ولایة علی بعدی" تمام
نبوت من و تمام دین خدا ولایت علی بعد از من است.
روایات فراوانی در شأن نزول این آیه وارد شده
و کاملاً روشن می سازد که این ( اکمال و اتمام ) که
توأم با ناامید شدن کفّار از آسیب پذیری اسلام بوده با نصب جانشین پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله وسلم از طرف خدای متعال تحققّ
یافته است پس ختم نبوّت بدون نصب امام معصوم، خلاف حکمت الهی است.
در روایتی که بعضی از بزرگان اهل سنّت، حموینی
نیز نقل کرده اند، آمده است که در روز غدیر، ابوبکر و عمر از رسول خدا صلی
الله علیه و آله وسلم پرسیدند که آیا این ولایت مخصوص علی
است؟ حضرت فرمودند: مخصوص علی و اوصیاء من تا
روز قیامت است.( غایة العرام، فرائد حموینی، باب 58ح 4)
در
این آیه خداوند می فرماید: امروز نعمت و دین را بر شما تمام کردم. و مسلماً بعد از
پیغمبر هیچ چیز به اندازه دین و نعمت مورد احتیاج مسلمانان نیست و این هم به
وجود امام است. و اگر امام نباشد از دین و مسلمانان اثری نخواهد بود . پس با
وجود این همه احتیاج مسلمانان، به دین است،که آن هم بی امام، بی نظم و ناتمام است.
اگر خداوند تعیین امام نکند و عقلاً امت را به آن امر نفرماید در حالی که پیغمبر
خود را به پیش خود برده است پس لازم می شود که دین و نعمت هر دو تمام شود و هر که
این را تکذیب کند خدا و رسول او را تکذیب نموده و کافر است.
خداوند
به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
فرمودند: ای محمد! پاسخ دادم: بلی، ای خداوندگارم که مبارک و متعالی هستی،
پروردگارم ندایم داد: ای محمد، تو بندۀ منی و من پروردگار توأم پس، فقط مرا پرستش
کن و بر من توکّل نما، و کرامت خود را برای اوصیای تو واجب کرده، ثواب خود را برای
پیروانت واجب نمودم. عرض کردم پروردگارا اوصیای من کیانند؟ فرمود: ای محمّد!
اوصیایت آنانند که نامشان بر ساق عرش نگاشته شده است؛ پس در حالی که در مقام
پروردگار جل جلاله بودم به ساق عرش نگریستم و دوازده نور دیدم که در هر کدام نوشته
ای سبز رنگ بود و بر آن نام یکی از اوصیایم نوشته شده بود. که اول آنان علی بن
ابیطالب و آخرشان مهدی امتم بود. عرض کردم: پروردگارا! آیا اینان اوصیای منند
پس از من؟ ندایم داد: ای محمّد! اینان اولیاء و دوستان و برگزیدگان من و حجّت هایم
پس از تو هستند سوگند به عزت و جلالم که دین خود را به وسیله ی آنان آشکار ساخته،
و کلمه ی (حق) خود را با آنان اعتلا می بخشم و زمین را به وسیله آخرینشان از
دشمنانم پاک می کنم. ( عیون اخبار الرضا علیه
السلام، ج1ص204 ح 22 باب 28)
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: خداوند به واسطه ی پیشوایان
هدایت از اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله وسلم
دین خود را نورانی کرد و درون چشمه های علمش را آشکار ساخت. پس هر کدام از امت
محمد صلی الله علیه و آله وسلم
حق ثابت امام خود را شناخت،شیرینی ایمان را دریافت، دانست که چهره دنیای اسلام از
هر چیز زیباتر است. زیرا خدا و فرستاده او، امام را برای
بندگان نشانه هدایت قرار داده و او را بر جهانیان حجت نموده و تاج افتخار و
عظمت را بر سر او نهاده و نور جبروت را بر پیکرش پوشانده و از آسمان با رشته ای که
هرگز گسستنی نیست یاوریش کند. (ینابیع المودهَ باب 3، ص3 و
باب 89ص478 و سالنامه ی ولایت ، دکتر حشمت اله قنبری ص139 )
|