واقعه غدیر
در دهمین سال هجرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله قصد زیارت خانه خدا را نمودند. فرمان حضرت مبنی بر اجتماع مسلمانان در میان قبایل مختلف و طوائف اطراف اعلان شد. گروه عظیمی برای انجام تکلیف الهی (مناسک حج) و پیروی از تعلیمات آن حضرت به مدینه آمدند این تنها حجی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از مهاجرت به مدینه انجام دادند که با نام های متعدد در تاریخ ثبت شده است، از قبیل حجت الوداع، حجت الاسلام، حجت البلاغ، حجت الکمال و حجت التمام. رسول خداصلی الله علیه و آله غسل کردند و جامه ساده احرام با خود برداشتند، یکی را به کمر بسته و دیگری را به دوش مبارک انداختند و روز شنبه 24 یا 25 ذی القعده به قصد حج پیاده از مدینه خارج شدند و تمامی زنان اهل حرم خود را نیز در هودج ها قرار دادند. با همه اهل بیت خود و به اتفاق تمام مهاجران و انصار و قبایل عرب و گروه بزرگی از مردم حرکت کردند. (طبقات ابن سعد ج 3 ص 225، ارشاد الساری ج 6 ص 329)
بسیاری از مردم به علت شیوع بیماری آبله از عزیمت و شرکت در این سفر بازماندند. با این وجود گروه بی شماری با آن حضرت همراه شدند. تعداد شرکت کننده ها را 114 هزار، 120 هزار تا 124 هزار و بیشتر ثبت کرده -اند. البته تعداد کسانی که در مکه بوده و گروهی که با ابوموسی اشعری و مولا حضرت علیعلیه السلاماز یمن آمدند بر این تعداد افزوده می شود. بعد از انجام مناسک حج پیامبر صلی الله علیه و آله با جمعیت آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامی که به محل غدیر خم رسیدند، جبرئیل امین فرود آمد و از جانب خدای متعال این آیه را آورد: « یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک...»(مائده آیه 67)
« ای رسول ما آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شد، به مردم ابلاغ کن...»
جحفه منزلگاهی است که راههای متعدد، از آن جا منشعب می شود. ورود پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش به آنجا در روز پنجشنبه، هیجده ذی الحجه صورت گرفت. امین وحی از طرف خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله امر کرد، مولا امیرالمومنین علی علیه السلام را ولی و امام معرفی کند. و وجوب پیروی و اطلاعت از او را به خلق ابلاغ کند. آنان که در دنبال قافله بودند رسیدند و کسانی که از آن مکان عبور کرده بودند بازگشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خار و خاشاک آن محل را برطرف کنند. هوا به شدت گرم بود، مردم قسمتی از ردای خود را بر سر و قسمتی را زیر پا افکندند و برای آسایش پیامبر صلی الله علیه و آله چادری تهیه کردند. اذان ظهر گفته شد و پیامبر صلی الله علیه و آله نماز ظهر را با همراهان ادا کردند. بعد از پایان نماز از جهاز شتر محل مرتفعی ترتیب دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله با صدای بلند، همگان را متوجه ساخت و خطبه را این گونه آغاز فرمود:
حمد و سپاس مخصوص خداست، یاری از او می خواهیم، به او ایمان داریم، و توکل ما بر اوست. از بدی های خود و اعمال نادرست به او پناه می بریم. گمراهان را جز او پناهی نیست. آن کس را که او راهنمایی فرمود گمراه کننده ای نخواهد بود. گواهی می دهم معبودی جز او نیست و محمد بنده و فرستاده اوست. پس از ستایش خداوند و گواهی به یگانگی او فرمود: ای گروه مردم! خداوند مهربان و دانا مرا آگاهی داد که دوران عمرم به سر آمده است. هر چه زودتر دعوت خدا را اجابت و به سرای باقی خواهم شتافت. من و شما هر کدام بر حسب آنچه بر عهده داریم مسئولیم. اینک اندیشه و گفتار شما چیست؟ مردم گفتند: « ما گواهی می دهیم که تو پیام خدا را ابلاغ کردی و از پنددادن ما و کوشش در راه وظیفه دریغ ننمودی. خدا به تو پاداش نیک عطا فرماید». سپس فرمود: « آیا شما به یگانگی خداوند و این که محمد بنده و فرستاده اوست گواهی می دهید؟ و این که بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت تردید ناپذیر است و این که مردگان را خدا برمی انگیزد و این ها همه راست و مورد اعتقاد شماست؟». همگان گفتند: آری بدین حقایق گواهی می دهیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «خداوندا! گواه باش» پس با تاکید فرمود: «همانا من در انتقال به سرای دیگر و رسیدن به کنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت و شما در کنار حوض بر من وارد می شوید. پهنای حوض من به مانند مسافت بین «صنعا» و « بصری» است، در آن به شمار ستارگان قدح ها و جام های سیمین وجود دارد. بیندیشید و مواظب باشید که من پس از خودم دو چیز گران بها و ارجمند میان شما می گذارم. چگونه با آنها رفتار می کنید». در این موقع مردم بانگ برآوردند: یا رسول الله! آن دو چیز گرانبها چیست؟ فرمود: « آن چه بزرگتر است کتاب خداست. که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شماست. بنابراین آن را محکم بگیرید و از دست ندهید تا گمراه نشوید. آن چه کوچک تر است عترت من می باشد. همانا خدای دانا و مهربان، مرا آگاه ساخت که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض بر من وارد شوند. من این امر را از خدای خود درخواست نموده ام. بنابراین بر آنها پیشی نگیرید و از پیروی آن دو بازنایستید و کوتاهی نکنید که هلاک خواهید شد». سپس دست مبارک مولا امیرالمومنین علی علیه السلام را گرفت و او را بلند نمود. تا به حدی که سفیدی زیر بغل هردو نمایان شد. مردم او را دیدند و شناختند. رسول الله صلی الله علیه و آله این گونه ادامه داد: « ای مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آنها سزاوارتر باشد». مردم گفتند: « خدا و رسولش داناترند». فرمود: « همانا خدا مولای من است و من مولای مومنین هستم و بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم. پس هر که من مولای اویم مولا و امیرش حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام خواهد بود». و بنا به گفته احمد بن حنبل (پیشوای حنبلی ها) پیامبر صلی الله علیه و آله این جمله را چهار بار تکرار فرمودند. پس دست به دعا گشود و گفت: « بارخدایا! دوست بدار، آنکه او را دوست دارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن دارد. یاری فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار بگردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستی قرار ده». منظور خود حضرت علی علیه السلام است.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «باید آنان که حاضرند این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ کنند». قبل از پراکنده شدن جمعیت امین وحی آمد و این آیه را بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل فرمود: « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» « امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم» (سوره مائده آیه 6)
در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: « الله اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام بعد از من». جمعیت حاضر از جمله شیخین (ابوبکر و عمر لعنت الله علیهما) بر مولا امیرالمومنین علی علیه السلام این گونه تهنیت گفتند: « مبارک باد! مبارک باد! بر تو ای پسر ابوطالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مومن هستی(گشتی) ».
ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولایت مولا امیر المومنین علی علیه السلام بر همه واجب گشت». حسان بن ثابت گفت: « یا رسول الله اجازه فرما تا درباره مولایم امیرالمومنین علی علیه السلام اشعاری بسرایم». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:« بگو با میمنت و برکت الهی». در این هنگام حسان برخاست و چنین گفت: « ای گروه بزرگان قریش! در محضر پیامبر اسلام، اشعار و گفتار خود را درباره ولایت که مسلم گشت بیان می نمایم و اینگونه اشعار خود را سرود:
« ینادیهم یوم الغدیر بنبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا»
تا آخر اشعار. (الغدیر ج 1 ص36-31، ارشاد ؟ ج 9 ص 426)
موضع جغرافیایی غدیر خم
غدیر در لغت به معنای مکان فرورفته از زمین را گویند که در آن آب باران یا سیل جمع شده و تابستان آینده باقی نمی ماند. درباره کلمه «خم» یاقوت حموی از زمخشری نقل کرد که «خم» اسم مردی رنگ کار بود و غدیری را که بین مکه و مدینه در جحفه است به او نسبت داده اند. (مجمع البلدان ج2 ص 389)
«غدیر خم» همان گونه که اشاره شد موضعی است بین مکه و مدینه ولی به مکه نزدیکتر است تا مدینه و مسافت بین آن تا جحفه دو مایل است. (مراصد الاطلاع ج1 ص 315 و 482)
«جحفه» دهی است بزرگ در بین راه مکه به مدینه در شمال غربی مکه و در قدیم نام آن را «مهیعه» می –نامیدند، ولی بعد ها او را به «جحفه» تغییر نام دادند. زیرا «جحفه» به معنای کوچ است و در آن ایام سیل های مخرب می آمد و مردم آن دیار را کوچ می داد. این منطقه الان خراب شده ا ست. (معجم البلدان ج1 ص 111)
غدیر خم امروزه حدود 64 کیلومتر از شمال مکه دور است و حدود 450 کیلومتر از طرف جنوب مدینه منوره فاصله دارد.
راویان حدیث غدیر از صحابه
عده زیادی از صحابه حدیث غدیر را نقل کرده اند. اینک ما اسامی آنها را به ترتیب حروف هجاء ذکر می کنیم ولی به قصد تبرک در ابتدا اسامی اصحاب آل کساء و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را نقل می کنیم:
1- حضرت امیرالمومنین مولا علی ابن ابی طالب علیه السلام
2- حضرت فاطمه زهرا صدیقه طاهره علیها سلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله
3- حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام ابن امیر المومنین علی علیه السلام
4- حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین علیه السلام ابن امیر المومنین علی علیه السلام
5- ابوبکر بن ابی قحافه تمیمی
6- براء بن عازب انصاری اوسی
7- ثابت بن ودیعه انصاری
8- جابر بن سمره بن خباد ابو سلیمان سوائی
9- جله بن جوین ابوقدامه مدعرنی بجلبی
10- خالد بن زید ابوایوب انصاری
11- رفاعه بن عبدالمنذر انصاری
12- سعد بن ابی وقاص ابواسحاق
13- صری بن عجلان باهلی ابو امامه
14- صفیره اسدی
15- مالحه بن عبدالله تیمی
16- عامر بن عمیر نمیری
17- فاطمه دختر حمزه بن عبد المطلب
18- قیس بن ثابت شماس انصاری
19- کعبت بن عجزه انصاری
20- مالک بن حویث لیثی، ابو سلیمان
21- ناجیه بن عمرو خزاعی
22- هاشم بن میر قال بن عتبه بن ابی وقاص زهری مدنی
23- وهب بن حمزه
24- وهب بن عبد الله سوایی ابو جحیفه
به جز این اسامی حدود ده نفر از بزگان صحابه دیگر نیز وجود دارند که حدیث غدیر را نقل کرده اند که ذکر نکردیم. زیرا مطابق نقل تاریخ صد هزار یا بیشتر در سرزمین خم حاضر بودند و طبیعت حال اقتضا می کند که بیش از این تعداد جمعیت این حدیث را نقل کرده باشند. حافظ سجستانی (متوفی 477) کتابی به نام «الدرایه فی حدیث الولایه» در هفده جلد تالیف کرده و در آن طرق حدیث غدیر را ذکر کرده ا ست. و این حدیث را از صد و بیست صحابی نقل کرده است. ( مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 34، البدایه و النهایه ج 7 ص 386)
روایان حدیث غدیر از تابعین
ابو صالح سمّان ذکوان مدنی، ابو سلیمان موذن از بزرگان تابعین، حبیب بن ابی ثابت اسدی کوفی فقیه کوفه، یسار سقفی ابونجیح، مسلم بن میبح همدانی کوفی عطار، عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی، سلیم بن قیس هلالی، سعید بن جیبه اسدی و ... که نزدیک هشتاد و چهار نفر می باشند. ( مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 32، العلل و معرفه الرجال ج 3 ص 161)
راویان حدیث در قرون بعد
در قرن دوم پنجاه و شش نفر از علمای اهل سنت این حدیث را نقل کرده اند از قبیل:
1- حافظ محمد بن اسحاق مدنی (151)
2- حافظ سفیان بن سعید نوری (161)
3- حافظ وکیع بن جراح (196)
راویان حدیث قرن سوم:
1- محمد بن ادریس شافعی (204) (النهایه ج 5 ص 228)
2- احمد بن حنبل شیبانی (241) (المسند)
3- حافظ احمد بن یحیی بلاذری (279) (انساب الاشراف ج 2 ص 108)
راویان حدیث قرن چهارم
1- احمد بن شعیب نسائی (303) (خصائص النسانی ص 10 و 16)
2- حافظ احمد بن علی موصلی، ابویعلی (307) (المسند ابی یعلی ج 11 ص 307)
3- حافظ محمد بن جریر طبری (310) ( المعجم الوسط ج 3 ص 133)
راویان حدیث قرن پنجم
1- قاضی ابی بکر باقلانی (403) (التمهید ص 69)
2- ابواسحاق ثعلبی (427) (الکشف البیان ص 181)
3- ابومنصور ثعالبی (429) (ثمار القلوب ص 936 رقم 1068)
روایان حدیث قرن ششم
1- موفق بن احمد خوارزمی (568) (المناقب ص 154 ح 182)
2- جارالله زمخشری (538) (ربیع الابرار ج 1 ص 84)
راویان حدیث قرن هفتم
1- فخر الدین رازی شافعی (606) (التفسیر الکبیر ج 3 ص 636)
2- ابن اثیر جزری(630) (اسد الغابه ج 1 ص 364)
راویان حدیث قرن هشتم
1- شیخ الاسلام جوینی (722) (فوائد السمطین ج 2 ص 274)
2- سید علی همدانی (786) (الموده القربی مودت پنجم)
راویان حدیث قرن نهم
1- حافظ راجی الحسن هیثمی شافعی (870) (مجمع الزوائد ج 9 ص 165)
2- سید شریف جرجانی حنفی (816) (شرح مواقف ج 8 ص 360)
راویان حدیث قرن دهم
1- حافظ جلاالدین سیوطی (911) (تاریخ الخلفا ص 114)
2- ابن هجر هیتمی شافعی (974) (الصواعق المحرقه ص 25)
روایان حدیث قرن یازدهم
1- زین الدین مناوی شافعی (1031) (کنوز الحقائق ج 2 ص 118)
2- نور الدین حلبی شافعی (1044) (السیره الحلبیه ج 3 ص 274)
راویان حدیث قرن دوازدهم
1- منیاء الدین مقبلی (1108)
2- ابن حمزه حرّانی (1120) (البیان و التعریف ج 3 ص 74)
راویان حدیث قرن سیزدهم
1- ابوالعرفان محمد بن مبان شافعی (1206) (الاسعاف در حاشیه نور الابصار ص 152)
2- قاضی شوکانی (1250)
راویان حدیث قرن چهاردهم
1- سید احمد بن زینی دجلان شافعی (1304)؟
2- سید مومن شبلخی
کسانی که اعتراف به تواتر حدیث غدیر نموده اند:
عده زیادی از علمای عامه به تواتر حدیث «غدیر» تصریح کرده ا ند از قبیل:
1- جلال الدین سیوطی (الفوائد المتکاثره فی الاخبار المتواتره)
2- علامه مناوی (التفسیر فی شرح الجامع الصغیر ج 2 ص 121)
3- میرزا خدوم بن میر عبد الباقی (نفحات الازهار ج 6 ص 121)
4- شیخ ضیا الدین مقبلی (نفحات الازهار ج 6 ص 125)
5- جمال الدین حسینی شیرازی (الاربعین)
تصریح به صحت حدیث غدیر
عده بسیاری از علمای عامه نیز به صحت حدیث «غدیر» تصریح کرده اند از قبیل:
1- ابن حجر هیتمی او می گوید: «حدیث غدیر صحیح بوده و هیچ گونه شکی در آن نیست، جماعتی همچون ترمذی، نسائی واحد آن را نقل کرده اند و طرق او جدا زیاد ا ست». زیرا ثابت شده که حضرت مولا امیر المومنین علی علیه السلام از یمن رجوع کرده و در حجت الوداع با پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت کرده است. و این که برخی گفته اند جمله «اللهم وال من والاه...» جعلی است حرفی مردود است. زیرا این جمله از طرقی وارد شده که ذهبی بسیاری از آن طرق را تصریح کرده است. (الصواعق المحرقه ص 42)
2- حاکم نیشابوری (مستدرک حاکم ج 3 ص 109)
3- حلبی (السیره الحلبیه ج 3 ص 274)
4- ابن کثیر دمشقی (البدایه و النهایه ج 5 ص 288)
5- ناصر الدین البانی (السنه ابن ابی عاصم ج 2 ص 566)
6- ابو العرفان صبّان شافعی (1206) (اسعاف الراغبین ص 152)
مولفان پیرامون حدیث غدیر
1- محمد بن جریر طبری کتابی به نام «الولایه فی طرق حدیث الغدیر» تالیف کرده است. (البدایه و النهایه ج 5 ص 183)
2- ابوبکر جعابی او کتابی به نام «من روی حدیث غدیر خم» تالیف کرده است. (الغدیر ج 2 ص 145)
3- امام الحرمین جوینی «کتاب ینابیع الموده» به جوینی کتابی مستقل درباره حدیث غدیر نسبت داده است. (ینابیع الموده ص 36)
4- ابوالقاسم عبدالله حسکانی کتابی به نام «دعاه الهدایه الی اداء حق المولاه» تالیف کرده است. و در شواهد التنزیل به آن اشاره کرده است. (شواهد التنزیل ج1 ص 190)
تعبیر حقیقی مولی در حدیث غدیر
کلمه «مولی» در حدیث غدیر به معنای سرپرست و امام و اولی به تصرف است و این معنا از طرق مختلف می توان به اثبات رساند:
1- تبادر از حاق لفظ: لفظ «ولی» و «مولی» در لغت گرچه به معانی مختلف آمده است ولی هنگامی که بدون قرینه به کار می رود عرب از آن معنای سرپرست و اولی به تصرف که همان معنای امامت است استفاده می کند و تبادر علامت حقیقت است.
2- تبادر در هنگان اضافه به افراد انسان: بر فرض که تبادر از حاقّ لفظ را قبول نداشته باشیم. می توان ادعای این تواتر را هنگام اضافه این کلمه به افرادانسان استفاده کرد. مثلا عرب می گوید: ولی و مولای همسر، این به معنی سرپرست است و نیز می گوید ولی و مولای طفل و در این جاهم به معنی سرپرست به کار رفته است.
3- استعمال قرآنی: با مراجعه به قرآن کریم پی خواهیم برد که کلمه «مولی» به معنای اولویت به کاررفته است. خداوند متعال می فرماید: «فالیوم لا یوخد منکم و لا من الذین کفروا ماواکم النار هی مولاکم و بئس المسیر» پس امروز نه از شما فدیه ای پذیرفته می شود و نه از کافران، و جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان می باشد و چه بد جایگاهی است. در این آیه مولا به معنای اولویت به کار رفته است. (سوره حدید آیه 15)
4- فهم صحابه: با مراجعه به تاریخ پی خواهیم برد که صحابه ای که در غدیر خم حضور داشتند و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدند همگی از این حدیث معنای سرپرست و اولی به تصرف و امامت را فهمیدند. در غیر این صورت پس چرا بعد از خطبه تبریک گفتند؟!
5- اشتراک معنوی: ابن بطریق می گوید: «کسی که مراجعه به کتب لغت داشته باشد پی به وجود معانی مختلف برای کلمه «مولی» می برد. فیروز آبادی می گوید مولی به معنای مالک، عبد آزاد کننده، آزاد شده آمده است. آن گاه می گوید حق این است که کلمه «مولی» بیش از یک معنی ندارد و آن اولی و سزاوارتر به یک چیز ا ست ولی این اولویت به حسب استعمال در هر مورد از مواردش مختلف است. نتیجه این که لفظ «مولی» مشترک معنوی بین معانی مختلف است و مشترک معنوی از مشترک لفظی سزاوارتر است...». (قاموس المحیط ج 4 ص 410، ابن بطریق العمده ص 114)
6- قرینه صدر حدیث: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صدر حدیث «من کنت مولاه...» از باب مقدمه فرمودند: «الست اولی بکم من انفسکم» آیا من سزاوارتر بر شما از خود شما نیستم؟ همگی گفتند: آری. آنگاه فرمود: «فمن کنت مولاه بعلی مولاه...» این «فاء» تفریع بر جمله سوال سابق است. در حقیقت جمله سابق مفسر معنای حدیث غدیر می باشد. این معنا از آیه قرآن نیز استفاده می شود آنجا که خداوند متعال فرمود: «النبی اولی بالمومنین من انفسهم»(سوره احزاب آیه 66)
7- ذیل حدیث: در ذیل بسیاری از احادیث غدیر این جمله آمده است: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» بار خدایا! هر کس که ولایت او را پذیرفت دوست بدار و هر کس ولایت او نپذیرفت و با او ستیز کرد دشمن بدار. این در این جمله برخی از علما اهل سنت چون این کثیر و البانی تصریح کرده اند که به معنای «سرپرستی و امامت» سازگاری دارد نه به معنای «محب و دوست» که اهل سنت می گویند. زیرا معنا ندارد که پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کند برای کسانی که حضرت علی علیه السلام دوست آنان است. (مسند احمد ج 1 ص 118)
8- گواهی گرفتن از مردم
9- اکمال دین به ولایت حضرت علی علیه السلام طبق روایات صحیح که در ذیل آیه اکمال آمده است.
10- خبر وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که در صدر خطبه غدیر خطاب به مردم فرمودند: «کانی دعیت فاجبت» گویا من دعوت شدم و اجابت کردم.
11- تبریک پیامبر صلی الله علیه و آله مطابق برخی از روایات بعد از واقعه غدیر و تمام شدن خطبه اش به مردم امر کرد تا به مولا امیرالمومنین علی علیه السلام تبریک بگویند.
12- ترس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: سیوطی نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همانا خداوند مرا مبعوث به رسالت نمود. این مطلب برای من سنگین بود و می دانستم که مردم با ابلاغ این امر را تکذیب خواهند کرد. خداوند مرا بیم داد که باید این مطلب را ابلاغ کنی یا اینکه عذاب خواهی شد. آن گاه این آیه شریفه را نازل فرمود:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»(سوره مائده آیه 67)
13- انکار حارث بن نعمان
14- تعبیر به نصب: در برخی روایات غدیر خم با لفظ «نصب» تعبیر شده است. شهاب الدین همداین از عمر بن خطاب نقل کرد که گفت: «رسول خدا صلی الله علیه و آلهحضرت مولا امیر مومنان علی علیه السلام را به عنوان علم نصب کرد و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» (موده القربی مودت پنجم)
15- تاج گذاری: مطابق برخی از روایات، پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از واقع غدیر عمامه مبارک معروف خود به نام «صحاب» را بر سر مبارک مولا امیر مومنان علی علیه السلام گذاشت. که ابن تیّم نیز این مطلب را روایت کرده است. (زاد المعاد ج 1 ص 121)
16- تعبیر به اولویت: سبط بن جوزی بعد از رد معانی دیگر غیر از «اولویت و سرپرستی» برای حدیث غدیر می گوید: « پس متعیّن است معنای دهم و معنای حدیث این است: هر کس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس علی سزاوارتر به اوست. آنگاه می گوید: به این معنا تصریح کرده است. حافظ ابوالفرج یحیی بن سعید تعفی اصفهانی در کتاب «مرج البحرین» نیز این حدیث را به سند خود از مشایخش نقل کرد. و در آن چنین آمده است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: « من کنت ولیه و اولی به من نفسه فعلی ولیه» هر کسی من ولی و سزاوارتر به او از خودش هستم پس علی ولی و سرپرست اوست. (تذکره الخواص ص 32)
|