باران رحمت الهی از آسمان نیلگون حضرتش بر سر
بندگان باریدن گرفت و پرتوی منور ولایت کاظمی نمایان گردید.
آری! این سفیر عشق که بر سرزمین دل های عشاق
فرود آمده، آفتاب مشعشع کاظم آل علی علیه السّلام است.
امروز می توان چیدن گل
بوته ی لبخند خورشید آسمان شهر مدینه را به تماشا نشست. زمین ملتهب است و زمان در
گردونه ی خویش مستانه می چرخد. سکوت
بر گستره ی قلب ها سایه افکنده است؛ و چشم ها در انتظار رؤیت خورشید امامت،
افق ولایت را به نظاره نشسته اند. باز هم شمیم پر شراره ی فاطمی و این بار خانه ی صادق
آل علی علیه السلام.
آری! این گونه بود که به
سال 128 ه.ق کودکی به جهان لبخند می زند تا مدعیان معتکف، سر از سجده بر گیرند و
تارهای عنکبوتی ریا را که بر پیشانیشان تنیده بود بدرند و به تماشای زین
المجتهدین بنشینند.
او می آید، هفتمین پیشوای
شیعه و نهمین شمس منظومه ی عصمت تا در بُحرانی ترین شرایط تاریخ اسلام لوای زرین
امامت را به دست گیرد و سبزپوشان اهل ولایت را از سیاهی دوران حکومت آل عباس به
سلامت عبور دهد و شیعه را از اضمحلال و نابودی مصون دارد؛ آن گاه که حاکمان شیطان
صفت نگذاشتند که در روشنایی روز، ندای حقیقت و توحید را بر فراز منبر جدش رسول خدا صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم باز گوید، در حصار میله
های گستاخ زندان هارون الرشید لَعنة الله عَلیه، زیباترین اسرار بندگی و
حق جویی را به یارانش ابلاغ کند.
خورشید وقتی خورشید باشد،
برای نورافشانی احتیاجی به آزادی ندارد. خورشید وقتی خورشید باشد، کسی را یارای
مقابله با انوار روشنی بخشش نیست. خورشید وقتی خورشید است، خورشید است و میتابد...
سلام بر خورشید وجودت؛
سلام بر تو که وارث نیکان
و نیاکانی؛
سلام بر تو که نیازمندان
را باب الحوائجی؛
سلام بر سجاده ای که از
اشک هایت خیس می شد و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن می نهادی و بر آن دست ها که
به درگاه خدا می گشودی و بر آن اندام رنجور که در آتش محبت الهی ذوب شد؛
سلام بر مرقد نور افشانت
که آسمان تیره ی کاظمین را روشن ساخته است؛
و... درود بر فرزند نورٌ
علی نورت که مرقد شریفش فروغ کشور ایران و قبلهگاه اهل ایمان است؛
ای صاحب حکمت و حلم! غضب، از حلم تو خشمگین می
شد، صبر از تو بی طاقت می گشت و زندانبانان اسیر صفا و عبودیت تو می شدند و محبس
به محبس، شب زنده داری تو را جابه جا می کردند.
ولادت پر نور ابالحسن موسی بن جعفر امام کاظم عَلیهِ
السَّلام بر
مولایمان ولی عصر عَجّل الله
تَعالی فَرَجهُ الشّریف و تمامی شیعیان و دوستداران آن حضرت تبریک و
تهنیت باد.
مژده ى میلاد تو، نفخه ى باد صباست رایحه ى یاد تو با دل ما
آشناست
آمدى و باب هر حاجت دل ها شدى باب حوائج تویى، نام تو ذکر
خداست
عرش الهى اگر، جلوه گه حق بود بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ى قدّوسیان، کوى مصفّاى تو نام
دل آراى تو، کعبه ى حاجات ماست
ماجرای ازدواج امام صادق عَلیهِ السَّلام با مادر موسی بن جعفر عَلیهِ السَّلام
شیخ کلینی و قطب راوندی و دیگران روایت کرده اند که ابن عکاشه اسدی در خدمت امام جعفر صادق علیه السّلام ایستاده بود؛
حضرت او را اعظام و اکرام نمود و انگوری برای او طلبید. در اثنای سخن، ابن عکاشه
عرض کرد: یابن رسول الله صلّی
الله علیه و آله و سلّم چرا جعفر علیه السّلام را تزویج نمی
نمایی؟ به حدّ تزویج رسیده است؛ و همیان زری نزد حضرت گذاشته بود. حضرت فرمودند:
در این زودی برده فروشی از اهل بربر خواهد آمد و در خانه ی میمون فرود خواهد آمد و
به این زر از برای او کنیزی خواهم خرید. راوی گفت: بعد از چند روز دیگر به خدمت آن
حضرت رفتم فرمودند: می خواهید شما را خبر دهم از آن برده فروشی که من گفتم برای
جعفر از او کنیز خواهم خرید؟ اکنون آمده است، بروید و به این همیان از او کنیزی
بخرید. چون به نزد آن برده فروش رفتیم گفت: کنیزانی که داشتم همه را فروخته ام و
نمانده است نزد من مگر دو کنیزکی از دیگر بهتر است، گفتم: بیرون آور ایشان را تا
ببینم.
چون آنان را بیرون آورد گفتم: آن جاریه که نیکوتر است به چند می
فروشی؟ گفت: قیمت آخرش هفتاد دینار است. گفتم: احسان کن و از قیمت چیزی کم کن.
گفت: هیچ کم نمی کنم. به آنچه در این کیسه است ما می خریم. مرد ریش سفیدی نزد او
بود گفت: بگشایید مهر او را و بشمارید. نخاس گفت: عبث که اگر یک از هفتاد دینار
کمتر است نمی فروشم. آن مرد پیر گفت: بگشایید و بشمارید. چون شمردیم هفتاد دینار
بود نه زیاد و نه کم! پس آن جاریه را گرفتیم و به خدمت آن حضرت آوردیم.
امام صادق علیه السّلام نزد آن حضرت ایستاده بودند و آنچه گذشته بود به خدمت آن حضرت عرض
کردیم. حضرت ما را حمد کرد و از جاریه پرسید: چه نام داری؟ گفت: حمیده نام دارم.
حضرت فرمودند: پسندیده ای در دنیا و ستایش کرده خواهی بود در آخرت!
مؤلف گوید: آنچه بر من
ظاهر شده از بعضی روایات آن مخدره چندان فقیه و عالمه به احکام و مسائل بوده که
حضرت صادق علیه السّلام زن ها را امر می فرمودند که در اخذ مسائل و احکام دین به او رجوع
نمایید. (منتهی الامال شیخ عباس قمی
ج2ص777 انتشارات مطبوعاتی حسینی سال1362)
حمیده یکی از زنان با
فضیلت به شمار می آمد زیرا به کار مهم نشر رسالت همت می گماشت و در این راه
برخی از احادیث همسر بزرگوارش را نیز روایت می کرد .از ابن سنان از سابق بن
ولید از معلی بن خنیس روایت شده است که ابوعبدالله امام صادق عَلیهِ السَّلام فرمودند :حمیده مثل شمش طلا از هر
آلودگی و چرکی پیراسته است . فرشتگان پیوسته او را پاسبانی می کردند تا به من رسید
و این کرامتی از خداوند بود در حق من و حجت پس از من.(بحارالانوار، ج 48، ص 6
به نقل از کافی، ج 1، ص 477(
ولادت پر نور هفتمین خورشید ولایت
زمان ها و مکان ها می توانند
برای هر کس و هر دوره، شیرینی یا تلخی خاصی داشته باشند. روستای کوچک "ابواء"
هم که در میانه ی راه شهر مکه و مدینه قرار دارد، روزگاری شاهد اشک های غریبانه
کودکی به نام محمد صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم در مرگ مادرش بود و
زمانی هم نظاره گر شادی و شعف پدری آسمانی برای تولد فرزندش. حمیده نام
مادری بود که این تاج را بر سر نهاده بود و این نوزاد پربرکت را بر دامن داشت...
شیخ کلینی و صفار و دیگران از ابوبصیر روایت کرده اند که گفت: در سالی که حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام متولد شدند من
در خدمت امام صادق علیه السّلام به سفر حج رفتم. چون به منزل "ابواء" رسیدیم. حضرت برای ما چاشت طلبید و بسیار و نیکو آوردند. در اثنای طعام خوردن
پیکی از جانب حمیده به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: حمیده می گوید اثر وضع حمل در
من ظاهر شده است و فرموده بودی که چون اثر ظاهر شود تو را خبر کنم که این فرزند
مانند فرزندان دیگر نیست. پس حضرت شاد و خوشحال برخاست و متوجه خیمه ی حرم شد و
بعد از اندک زمانی بازگشت شکفته و خندان و آستین های مبارک خود را برزده بود.
گفتم: خدا همیشه دهان تو را خندان و دل را شادان بدارد، حال حمیده چگونه شد؟
امام صادق عَلیهِ
السَّلام فرمودند: حق تعالی پسری به من عطا کرد که بهترین خلق خداست و حمیده مرا به
امری خبر داد از او که من از او مطلع تر بودم به آن. ابوبصیر گفت: فدای تو شوم! چه
چیز خبر داد تو را حمیده؟ حضرت فرمودند: حمیده گفت چون آن مولود مبارک به زمین
آمد دست های خود را بر زمین گذاشت و سر خود را به سوی آسمان بلند کرد، من به
او گفتم که چنین است علامت ولادت حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم و هر امامی که بعد از اوست.
سپس پرسیدم : فدایت شوم
چگونه این علامت امام است؟
حضرت
فرمودند:
شبی که نطفه ی جدم در آن بسته شد کسی پیش جد پدرم که خوابیده بود آمد و کاسه ای
برای او آورد . در آن کاسه شربتی روان تر از آب، سپیدتر از شیر، نرم تر از شیره،
شیرین از شهد و سردتر از یخ بود . پس آن را به وی نوشانید و بدو گفت که آمیزش کند
. او نیز شادمان و خوشحال برخاست و آمیزش کرد و نطفه ی جدم بسته شد و در شبی که
نطفه ی پدرم در آن به هم رسید کسی نزد جدم در آمد و او را نوشانید همچنان که جد
پدرم را نوشانیده بود و سپس وی را دستور آمیزش داد و او خوشحال و شادمان برخاست و
نطفه ی پدرم بسته شد .
شبی که نطفه ی من درآن به
وجود آمد کسی نزد پدرم درآمد و او را نوشانید و بدو دستور آمیزش داد چنان که به
دیگران دستور داده بود .پدرم خوشحال و شادمان برخاست و نطفه ی من در آن شب بسته شد .
شبی که نطفه ی این پسرم [امام
کاظم عَلیهِ السَّلام] پدید آمد کسی نزد من بیامد همچنان که نزد جد
پدرم و جد خودم در آمده بود و مرا نوشانید چنان که آنان را نوشانیده بود. من
خوشحال و شادمان با آگاهی از آنچه خداوند به من ارزانی فرموده بود برخاستم و نطفه
ی این نوزاد بسته شد. پس به او تمسک کنید که به خدا او پس از من صاحب الامر شماست.(بحارالانوار، ج 48، ص 2(
همین که امام عَلیهِ السَّلام به مدینه بازگشت سه روز
به مردم طعام داد و مردم خبر ولادت این نوزاد فرخنده را به یکدیگر نوید دادند
شیخ برقی از منهال قصاب روایت کرده است که گفت به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم : محبت شما نسبت به پسرت موسی علیه السّلام تا چه حد
رسیده؟ حضرت فرمودند: به آن مرتبه که دوست دارم که فرزندی غیر از او نداشتم که
تمام محبت من برای او باشد و دیگری شریک او نشود.(منتهی الامال شیخ عباس قمی ج2ص777 انتشارات مطبوعاتی حسینی سال1362)
کنیه و القاب آن حضرت
مشهور ترين لقب هاي آن حضرت صالح، صابر، امين و كاظم، و مشهورترين
كنيه آن حضرت ابوالحسن است. اگر چه اميرالمؤمنين عَلیهِ السَّلام و امام زين
العابدين عَلیهِ السَّلام هم مكني به اين كنيه اند، ولي در كتب اخبار از امام كاظم عَلیهِ السَّلام به ابوالحسن
اول، و از امام رضا عَلیهِ السَّلام به ابوالحسن ثاني و از حضرت هادي عَلیهِ السَّلام به ابوالحسن
ثالث تعبير مي كنند. البته گاهي به خاطر تقيـه، از آن حضرت به عنوان عبد صـالح،
فقيـه و عالـم نيـز تعبيـر كرده اند.(اعلام
الوري: ج 2 ص 6. توضيح المقاصد: ص 6. مناقب ابن شهر آشوب: ج 4 ص 349. مصباح كفعمي: ج 2 ص
596 . بحار الانوار: ج 48 ص 9. جلاء العيون: ص 524 . كافي: ج 3 ص 507،رياحين
الشريعة: ج 3 ص 18. بحار الانوار: ج 48 ص 1 ـ 6،جلاء
العيون: ص 524 . منتخب التواريخ: ص 516 . منتهي الآمال: ج 2 ص 181)
دوران
امامت
او
که براساس تقدیر الهی قرار بود پس از پدر بزرگوارش امامت امت را به
عهده بگیرد، تحت تربیت فوق العاده امام صادق عَلیهِ
السَّلام مراحل رشد و کمال را
پشت سر گذاشت و مرحله نوجوانی و جوانی را طی نمود، به گونه ای که
تا آخر عمر، جلال و جمال الهی در صورت و سیرتش مشهود بود. از حوادث مهم دوران جوانی
آن امام، مرگ نابهنگام برادر بزرگترش، اسماعیل بود که از الطاف خفیه الهیه
محسوب می شد و زمینه ساز تثبیت امامت وی شد. تلاش امام جعفر صادق عَلیهِ
السَّلام نیز در این راستا و
به منظور جلوگیری از انحراف جریان امامت بود. هر چند بعدها نیز گروهی
پیدا شدند و پس از امام صادق عَلیهِ
السَّلام معتقد به امامت اسماعیل
گشتند و مرگ او را انکار نمودند. سرانجام پس از شهادت جانگداز امام صادق عَلیهِ السَّلام، موسی
بن جعفر عَلیهِ السَّلام در سن بیست سالگی مسئولیت بزرگ امامت و هدایت امت را در یکی
از بحرانی ترین دوران ها به دوش گرفت.
از
مشکلات روزهای نخستین امامت امام کاظم عَلیهِ السَّلام،
ادعای امامت دروغین برادر بزرگ تر حضرت، عبدالله افطح بود که گروهی را به دنبال خود کشید و
فرقه "فطحیه" به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانه ی امام عَلیهِ السَّلام،
عبدالله با شکست روبرو گردید.
دوران
سی و پنج ساله ی امامت موسی بن جعفر عَلیهِ
السَّلام مصادف بود با اوج
قدرت حکومت بنی عباس و هم زمان با چهار تن از حاکمان عیاش و خون آشام عباسی به نام های
منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید که حضرت نیز به فراخور
شرایط زمانی حساس هر یک، وظیفه ی سنگین امامت و هدایت امت را به بهترین شکل ممکن به
دوش کشید، و اگر چه با حوادث سهمگین و خونینی همچون واقعه ی "فخ" و
شهادت مظلومانه ی گروهی از آل امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام روبرو گردید، ولی
لحظه ای از وظیفه خطیر خود کوتاهی ننمود و تلاش مستمر خویش را عمدتا اینگونه
متمرکز ساخت:
1.
تبلیغ دین خداوند و گسترش فرهنگ اسلام، تبیین و
تشریح معارف و احکام الهی در قالب احادیث بلند و کوتاه و پاسخ به
سوالات شفاهی و کتبی و ....
2.
پرورش انسان های مستعد و تربیت شاگردان والامقام
و شاخص در میدان علم و عمل و حفظ و حراست آنان.
3.
مبارزه بی امان با حاکمان جور و ستم و
غاصبان خلافت و شکستن صولت شیطانی آنان در میدان های مختلف و تشریح مبانی حق.
4.
تربیت یاران مدیر و مدبر و خود ساخته و نفوذ دادن آنان در مراکز
حساس حکومتی، تا مرز وزارت و استانداری، به منظور خنثی سازی نقشه های مخرب و دین
سوز دشمنان، کمک به مظلومان و محرومان و دفاع از حریم شیعیان.
5.
سامان دهی شیعیان با شیوه های مختلف تربیتی، عملی، مناظره های
سیاسی و...
امام کاظم
عَلیهِ السَّلام در
این مسیر، نهایت تلاش خویش را مبذول داشت و در مواقع لازم از اهرم های
فوق العاده ای همچون استفاده از معجزه، دعای مستجاب و به کارگیری علم امامت بهره
بردند.
درایت امام عَلیهِ السَّلام
روش
امام آنچنان دقیق و حساس بود که تلاش چشمگیر و جاسوسی های مداوم حاکمان عباسی
برای به دست آوردن سرنخی از اقدامات امام کاظم عَلیهِ السَّلام بی
نتیجه بود و امام همچنان در همه ی زمینه ها موفق و کارآمد به پیش
می رفت و در اوج اقتدار معنوی و اجتماعی قرار داشت، به گونه ای که نگاه کل جهان
اسلام متوجه ایشان بود. سرانجام هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد
و طی صحنه سازی در کنار قبر پیامبر اکرم صَلّی
الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم به
جوسازی علیه امام عَلیهِ السَّلام پرداخت و او را در یک جلالت ظاهری ولی در
پرده ای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان
انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام نمود و در بعضی موارد شخصا وارد شد که
هر بار ناموفق بود.
فرزندان امام
بنا به گفته شیخ مفید در
ارشاد امام موسی كاظم عَلیهِ السَّلام سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هیجده تن از
آن ها پسر بودند و علی بن موسی الرضا عَلیهِ السَّلام امام هشتم افضل ایشان
بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن
موسی بودند. یكی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است كه قبرش در قم مزار
شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بیشتر نیز گفته اند.
پنجــــــم ماه رجــب میلاد
هفتــــم اختـــــر است کاظم است
موسي بن جعفر نور چشم حيـدر است
شادمان جدش رسول و مادرش
زهـــــــرا به جنت هم
حسن شاد و حسين شاد زين عطاي ديگراست
حضرت ســـجاد و باقــــر
شكرگزار درگـــه حـــــق درنماز
شكـــــــر بس شادان امـــــام جعفــــر است
در سراي صــادق آل محــمد
جشــــن نـــــــــــــور تاج گل بانو حميــــــده زين
ســعادت بر ســـر است
نورباران آسـمان و گل
بــــاران است زميـــــــــــن چون
كه باب رحمت حـق باز امشب يكســـــر است
صبح چون گرددعيان خورشيدمي
پوشد نقـــــــاب شرمگين است نزداين مولود كه
نورش برتـــر است
ســــــرزمين ابــواء نازد
به خود تـا روز حشـــــــر چون كه زادگاه عزيز حـق و پور
جعفـــــــــــر است
عبد صالح آمده فرزند صــــــــادق
آمــــــــــــــــده كاظم است اورا لقب چون حفظ
خشمش بيشتر است
شيعيان شادي كنيد باب
الحوائــــج آمـــــــــــــده دستگير دردمندان هم
شفيـــــــع محشــــــر است
من غلامم بر غلامش، افتخارم
ذكر نامــــــــــــش چون به
فرمان پيامبر او امـــــــام و رهبــــــر است
" یا ربّ الکاظِم بِحَقّ
الکاظِم اشفِ صَدرِ الکاظِم بِظُهور الحجّة "
|