امام حسن علیه السلام عقل مجسم
امشب
ستاره ها جشن ساده ی علیعَلیهِ
السَّلام و فاطمه سَلام
الله عَلیها را چراغانی می کنند.امشب بهشت آغوش فاطمه،
بی تاب روی ماه پاره ی خویش است. امشب تمام
کائنات در تلاطم دیدار روی سبط اکبر رسول حق صَلّی
الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم هستند.
همه می دانند، قدر امشب کم از شب قدر ندارد. امشب در
خانه فاطمه سَلام الله عَلیها کودکی
به دنیا می آید؛ کودکی که آمدنش، آسمان را به زمین
میآورد.
امشب، به ستايش و تمجيد، بر رخساره ی
ماه بوسه ميزنيم كه براي چراغاني شب ميلاد تو، تمام
چهره ی منور خود را به آسمان هديه داده است. ستارهها را بايد امشب بيشتر دوست
داشت؛ چرا كه هر يك، تنها به شوق ديدار تو سوسو ميزنند. امشب، ستارهها فراوانتر از
همه ی شبها هستند؛ ستارههايي كه سرك كشيدهاند براي ديدن چشمان تازه گشوده ی تو.
خداوند، تو را به تمام ملائکه نشان ميدهد تا
جلوه ی جمال حق را از نزديك ببينند و بشناسند، تا تضمين زيبايي عالم را باور كنند،
تا بدانند كه پروردگار حكيم، عالم را به چه علت آفريده است.
حَــــسن یعنی کسی که نوری از زهــرا به تن دارد / جهان، عشق رسول
الله و او عشق حسن دارد
کرامت
میکنی هر مستمندی بر درت آید / که صاحبخانه مانند تو باشد، در زدن
دارد
بیا
دست کرم از آستین بالا بزن آقا! / شکر
از ظرف شیرین دهانت ریختن دارد
تو
فرزند علی هستی که از بخشندگی دائم
/ عبای نازنینت وصله
مولا به تن دارد
شب
میلاد تو هر شاخه ی گل را که بو کردم / به جان مادر تو،یاسها بوی حسن دارد
سحر است. ستارهها از مناجات سحرگاه لبریز ميشوند و براي روزهاي ديگر،
رو به سوي قبله، نيت ميكنند. همينكه ماه با تمام چهره خويش، نورش را بر سفرههاي
روزهخواه ميگستراند، همينكه نسيم، نزديك شدن هنگامه ی اذان را در گوش بيداران
رمضان ندا ميدهد، تو مثل خورشيد به یک باره طلوع ميكني...
تمام صداها خاموش ميشوند، تا صداي پلك زدن آغازينت، اذان رستگاري
عالم شود. گلدستهها سر خم ميكنند، به سوي خانه ی وحی، خانه ای که تو در آن چشم
گشودی. درختان مناجاتشان را نيمهكاره ميگذارند تا تو را سلام بگويند و گنجشكها و
كبوتران سپيده دم، دیدن سپيدي چهره ی نورانیت را آواز شكر سر ميدهند؛
رمضان، خشنود ميشود كه اينك، فلسفه بودن خود را درمييابد. رمضان،
اينك ميداند كه فقط براي چنين روزي خلق شده است.براي يتيمان، عشق؛ براي فقيران،
مهرباني؛ براي گرسنگان، شفقت و براي تشنگان همدردي. تو بهترين ارمغان آفرينش هستی حســــــن جان.
تو كيستي كه خداوند، كليد خزاين بيپايانش را اينگونه، با اعتماد، در
دستان تو نهاده و تمام نعمتهاي بيدريغش، به يمن نيكويي تو به دست بندگانش ميرسد؟تو
كيستي كه تمام گدايان جهان، در محضر سؤال از تو به مقام شاهي جهان ميرسند و به
خاكافتادگان بلندبالاييات، رفعتي برتر از هرچه ستاره، دارند؟
نام تو صلح است، نام تو مهرباني پيروز، نام تو صبر فاتح، نام تو تمدن
عشق و آشتي است. نام تو زيبايي است، دلربايي بيمنّت است، جمال خداوند است، تجمل
توحيد و پرستش است. نامت آزادگي است، سرفرازي و رهايي براي حق است، نام تو حَـــسن است.
امام حسن علیه السلام عقل مجسم
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند:اگر عقل و خرد تجسم می یافت چهره ی حسن را به خود می گرفت.(امام حسن مجتبی اسوه ی حلم و حماسه ص19)
عقل، بازدارنده ي زشتيها در قول و فكر است. عقل به معناي آن حقيقتي است كه درون آدمي است و به
وسيله ي آن، بين صلاح و فساد و بيان حق و باطل، راست و دروغ فرق گذاشته ميشود.
عقل نور است و جاي آن دل است.
مولا علي عليه السّلام ميفرمايد: عقل يعني بيان
آنچه ميدانند و عمل به آنچه ميگويند؛ و نيز حضرت در تعريفي فيلسوفانه ميفرمايند:
خرد، گوهر درككننده است بر حقايق و موجودات كه از همه جهت احاطه دارد. اشياء را
ميداند قبل از به وجود آمدن آنها. اين جوهر، علت موجودات و نهايت خواسته ي
آنهاست(آملي، 1404ق، ص12)
در حدیثی آمده
است روزی مولا علی علیه السلام از فرزندش حسن بن علی علیه السلام پرسیدند:
فرزندم عقل چیست؟ امام حسن مجتبی علیه السلام پاسخ دادند: عقل
عبارت است از اینکه قلب انسان هر چیزی را که آموخته حفظ کند که در قلب به ودیعه
گذاشته شده است.
بعد مولا علی علیه السلام پرسیدند فرزندم: جهل چیست؟ پاسخ دادند: شتاب در پاسخ دادن قبل از درک
حقیقت مسأله و اینکه مطلب را درست درک کرده باشد، و امتناع از پاسخ دادن با اینکه
می داند هیچ مانعی وجود ندارد. بهترین یار انسان صمت و سکوت او است اگرچه وارد
باشد و بتواند پاسخ فصیح بدهد (مجلسی ج 1 باب 3 و ج 10: 116)
حدیث معتبری است
که امام هفتم علیه السلام از پدران بزرگوارش از مولا علی علیه السلام و ایشان از رسول
اکرم نقل می کند:
خدای متعال عقل را از نوری خلق کرد که آن نور در علم سابق حضرت حق
مقدم بر همة موجودات عالمِ امکان قرار داشت و در پرتو نور علم واجب، مکنون و مستور
بود، از انبیا و رسولان و فرشتگان الهی کسی از آن مطلع نبود، سپس حقیقت و ذات عقل
را علم، روح و روانش را فهم، رأس آن را زهد و وارستگی، چشمانش را حیا، زبانش را
حکمت، همت و خواستش را رأفت و مهربانی، و قلبش را رحمت و انعطاف قرار داد.
حقیقت عقل را که یک حقیقت نورانی و روشن است از علم، فهم، رحمت، زهد،
حیا، حکمت و رأفت ترکیب کرده و موجودی آفریده است که عین همة اینهاست. سپس آن را
با ده چیز تقویت کرده و استحکام بخشیده است و آن ده چیز عبارتند از: یقین، ایمان،
صدق، سکینه، اخلاص، رفق، عطیه، قنوع، تسلیم و شکر.
پس از آن که عقل با این خصوصیات و ویژگیها آفریده شد، از طرف خدای
متعال مخاطب قرار گرفت و به وی دستور داده شد که برگرد و او برگشت و دستور داده شد
بیا و او آمد. دوباره مورد خطاب قرار گرفت: ای عقل حرف بزن و او به سخن درآمد و
گفت: حمد و ثنا مر خداوندی راست که ضد، مثل، شبیه و مانند ندارد و از عدیل، عوض و
مثل به دور است. خداوندی که همة موجودات جهان در برابر عظمتش خاضع و ذلیلند.
پروردگار جهان به وی فرمود به عزت و جلالم سوگند،آفریده ای بهتر و زیباتر
از تو خلق نکرده ام و هیچ موجودی مطیع تر از تو در برابر دستورات من، عالیتر،
شریفتر و عزیزتر از تو نیست. بندگان من به وسیلة تو به توحید و یگانگی من می رسند،
به واسطة تو مرا عبادت می کنند، بوسیلة تو از قدرت و غضب من می ترسند، از مخالفت
با من پرهیز می کنند و ثواب و عقاب با تو حاصل می شود.
پس از آن عقل که دارای حقیقت روشن و نورانی بود و شاهد شهود و
قیمومیت حضرت حق شد، به عنوان سپاس و ابراز حقیقت بندگی به سجده افتاد و در آن
سجده، هزار سال (حکایت از زمان و مدت زیاد و نامتناهی است) از خاک عبودیت و بندگی
سر بلند نکرد و در همان حال، خداوند مجدداً او را مورد خطاب قرار داد و گفت: سر از
سجده بردار و از من سؤال کن، هرچه بخواهی پذیرفته شده و عطا می شود. شفاعت و وساطت
کن که هر کس را شفاعت و وساطت کنی پذیرفته می شود. عقل به ندای غیبی شهودی و
تکوینی حضرت رب الارباب لبیک گفت و سر از سجده برداشت و گفت: خدایا از تو می خواهم
شفاعت مرا دربارة هرکسی که با او و همراه او هستم بپذیری. از ناحیة خدای متعال
خطاب آمد: من خودت را گواه قرار می دهم که شفاعت تو را دربارة آنان پذیرفتم و قبول
کردم (مجلسی ج 1 باب 4 و ج 3: 107).
عقل نزدیکترین موجودات به خدای عالم است. از
حقیقت نور و روشنایی خلق شده و از هرگونه عامل دور کننده از خدای جهان مبراست. او
اول مخلوقات عالم و اشرف موجودات جهان است. عقل حقیقت نوریّه است و ذات نور، هم
خود حقیقتی ظاهر و روشن است و هم ظاهر و روشن کنندة همة اشیاء و تاریکیهاست. به
همین سبب عقل حقیقتی است که با آن حق و باطل از یکدیگر تمیز داده شده و ظاهر می
شوند و راه تشخیص آنها بر روی انسان گشوده می شود.
امام
علیه السلام در
جایی فرموده است: عاقلترین انسانها نزدیکترین آنان به خدای عالم است(آمدی ج 2: 443)،
و در جای دیگر فرموده است: با وفور و کثرت عقل بر حلم، بردباری، ظرفیت و تحمل
انسانها افزوده می شود (آمدی ج 3: 221)
امام
حسن مجتبی علیه السلام یگانه و عقل مجسم است عقلی که مایه نزدیکی به خداوند است او
تکه ای از نورخداوند است . او امام است. امامی که:
امام
رضا علیه السلام فرمودند: امام چونان خورشید نورافشانی است که با
نور خود روشنگر جهان است. در جایگاهی
قرار دارد که دستها و چشمها بدان نایل نمی شود. امام دارای
علم ویژه و حلم و بردباری است و وجود او مایه استواری دین است. امام، یگانه عصر خویش است، به طوری که هیچ کس در
شرافت و فضیلت به پای او نرسد و در دانش به مرتبه او راه نیابد، همانندی برای او
یافت نمی شود و مثل و نظیر ندارد.
|