ابان از سليم نقل مى كند كه گفت : با اميرالمؤ منين علیه السلام از صفين مى آمديم ، لشكر نزديك صومعه يك راهب
پياده شدند. از صومعه پيرمرد سالخورده زيبا و خوش چهره اى بيرون آمد در حالى كه
كتابى در دستش بود و چهره هاى مردم را با دقت نگاه مى كرد تا به اميرالمؤ منين علیه السلام رسيد و ایشان را با عنوان خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواند و گفت :السلام عليك يا خليفه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
حضرت فرمود: مرحبا اى برادرم شمعون فرزند حمون
، حالت چطور است ؟ خدا تو را رحمت كند.
او پاسخ داد: سلام بر تو اى اميرالمؤ منين علیه السلام و اى آقاى مسلمين و اى وصى رسول رب العالمين .
من از نسل مردى از حواريين برادرت عيسى بن مريم هستم . من از نسل شمعون بن يوحنا
وصى حضرت عيسى هستم كه از بهترين دوازده نفر حواريين آن حضرت و محبوب ترين
آنان نزد او و مقدم آنها در پيشگاه او بود و عيسى بن مريم به او وصيت كرد و كتابها
و علم و حكمتش را به او سپرد. و خاندانش همچنان بر دين او ثابت ماندند و به آيين
او پايدار بودند و كافر نشدند و تبديل و تغييرى ندادند.
آن کتاب ها که املای عیسی بن مریم و دست خط
پدرمان است نزد من است. در آن کتاب آن چه مردم بعد از انجام می دهند با ذکر یک یک
پادشاهان و زمان سیطره و حکومت هر پادشاهی و هر واقعه ای که در زمان هر پادشاهی رخ
خواهد دادذکر شده است تا آن جا که خداوند مردی از عرب، از فرزندان اسماعیل بن
ابراهیم خلیل الله، از زمینی که تهامه نام دارد. در قریه ای به نام مکه مبعوث
نماید که احمد نامیده می شود. چشمانش درشت و ابروهایش نزدیک یکدیگر است. صاحب ستر
و الاغ است و نیز صاحب چوب دستی و تاج است و دوازده اسم دارد.
سپس راهب، محل بعثت و محل تولد و هجرت پیامبر
را ذکر کرد و گفت چه کسی با او می جنگد و چه کسی او را یاری خواهد کرد و چه کسی با
او دشمنی می کند. چقدر زندگی خواهد نمود. و این که امت بعد از او تفرقه و اختلاف
می نمایند. همچنین نام هر امام هدایت و امام ضلالت تا روزی که عیسی بن مریم را از
آسمان نازل کند، گفت.
سپس سیزده نفر ( خود پیامبر هم داخل این سیزده
نفر است) از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم خلیل الله صلی الله علیه و آله و سلم را نام برد که اینان بهترین مخلوق خدایند و از
همه مخلوقات خداوند بیشتر مورد رحمت خداوند هستند. خداوند دوستداران اینان را دوست
و دشمنانشان را دشمن می دارد. هر کس اطاعت از آنان نماید هدایت می شود و هر که از
آنان سرپیچی کند گمراه می شود. اطاعت از آنان اطاعت خدا و سرپیچی از آنان سرپیچی
از فرمان خداست.
همچنین در آن کتاب نام این امامان و نسب و صفت
آنها و مدت زندگی هر کدام یکی پس از دیگری نوشته شده است. و همچنین نوشته شده که
چند نفر از آنان دینش را پنهان می دارد و آن را از قوم خود کتمان می کند، و کدام یک
دین خود را اظهار می کند. و کدام به حکومت می رسد و مردم در مقابل او سر تسلیم
فرود می آورند، تا آن که خداوند عیسی بن مریم را در زمان آخرین آنان نازل می کند.
و عیسی پشت سر وی نماز می گذارد و می گوید: شما امامانی هستید که سزاوار نیست کسی
بر شما تقدم جوید، آن آخرین امام پیش می رود و با مردم نماز می خواند در حالی که
حضرت عیسی پشت سر او در صف اول قرار دارد. اولین آن سیزده نفر افضل آنهاست و آخرین
ایشان اجر او برابر است با اجر همه ی آنان که اطاعت ایشان را کرده و به هدایت
ایشان هدایت شده اند.
متن نوشته های کتاب عیسی بن مریم سلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحیم
احمد پیامبر خدااست. و نام او محمّد و یاسین و طه و نون و فاتح و خاتم و حاشر و
عاقب و ماحی است. او پیامبر خدا و دوست خدا و حبیب خدا و برگزیده او و امین او و
منتخب او است . خداوند انتقال او را در سجده کنندگان می دیده است - یعنی در صلب
پیامبران - و با او به رحمت خویش تکلم کرده است . هرگاه خدا یاد شود او هم یاد می
شود . او بزرگوارترین خلق خدا در پیشگاه او و محبوب ترین آنها نزد او است . خداوند
هیچ خلقی را خلق نکرده - چه ملائکه مقرّب و چه پیامبر مرسل از آدم تا دیگران - که
نزد او بالاتر و محبوب تر از او باشند . خداوند در روز قیامت او را بر عرش خود می
نشاند و درباره هرکس که شفاعت کند می پذیرد . به نام او و به یاد قلم در لوح محفوظ
در امّ الکتاب جاری گشته است.او محمّد رسول الله است .
سپس برادرش صاحب پرچم در روز قیامت و روز محشر کبری است . او برادر پیامبر و وصیّ او و وزیرش و
خلیفه او در امّتش است . محبوب ترین خلق خداوند نزد او بعد از پیامبر ، علی بن ابی
طالب پسر عموی او از طرف پدر و مادر ، علی علیه السلام است. صاحب اختیار هر مؤمنی بعد از اوست .
سپس یازده امام از فرزندان اوّل نفر از دوازده نفر یعنی علی علیه السلام ، که دو نفر از آنان همنام دو پسر
هارون یعنی شَبَر و شُبَیْر هستند و نُه نفر از اولاد کوچک تر این دو برادر که
حسین است ، یکی پس از دیگری خواهند بود . آخرین آنها کسی است که عیسی بن مریم پشت
سر او نماز می گذارد ( در اینجا متن قول از کتاب راهب پایان می پذیرد )
در این کتاب نام هر کدام از این امامان که به حکومت می رسند ،
و آنانکه دین خود را پنهان یا ظاهر می کنند آمده است . اوّل کسی که دین خود را
ظاهر می کند کسی است که همه شهر های خداوند را از عدل و داد پر می کند و بر ما بین
مشرق و مغرب حکومت می کند تا آنجا که خداوند او را بر همه ادیان غالب کند ( در
کتاب فضائل عبارت چنین است : تا خداوند او را بر همه اهل زمین غالب کند ).
راهب ادامه داد: وقتی پیامبر مبعوث شد پدرم زنده بود و او را
تصدیق کرد و به او ایمان آورد و شهادت داد که او پیامبر خدا است . پدرم پیرمرد
سالخورده ای بود که قدرت برخاستن نداشت . او وقتی از دنیا رفت به من گفت: ای پسرم!
وصیّ محمّد و جانشین او - که نام و صفت او در این کتاب است - بزودی از کنار
(صومعه) تو عبور می کند ، آن هنگام که سه نفر از امامان ضلالت و دعوت کنندگان به
آتش - که با نامشان و نام قبائلشان و صفتشان و اینکه هریک از آنان چقدر حکومت می
کنند در این کتاب ذکر شده اند - یعنی فلان و فلان فلان ( راهب از روی تقیّه ، نام
ابوبکر و عمر و عثمان را تصریح نکرده است ) ، در گذشته باشند . هرگاه عبورش بر تو
افتاد نزد او برو و با او بیعت کن و همراه او با دشمنش جنگ کن ، چراکه جهاد همراه
او همچون جهاد همراه محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است و دوستدارِ او همچون دوستدار
محمّد و دشمن او همچون دشمن محمّد است.( در کتاب فضائل عبارت چنین است : دوستدار
او همچون دوستدار خدا و محمّد است و دشمن او همچون دشمن خدا و محمّد است ).
ای امیرالمؤمنین ، در این کتاب آمده است که دوازده امام از
قریش از قوم پیامبر با اهل بیتش دشمنی می کنند و حق ایشان را مانع می شوند و حق
ایشان را ادّعا می کنند، و آنان را می کشند و طرد می نمایند و محروم می کنند و از
آنان بیزاری می جویند و ایشان را می ترسانند . نام یک یک آنان به اسم و صفتشان در
این کتاب آمده است ، و اینکه هر کدام از آنان چه مدّت زمانی و در چه وسعتی حکومت
می کند ، و آنچه به فرزندان تو و یاران و شیعیانت از قتل و خوف و بلا از ناحیه
آنان می رسد ، و اینکه چگونه خداوند بار دیگر شما را جانشین آنها و اولیاء و
انصارشان می نماید و آنچه از ذلّت و جنگ و بلا و خواری و قتل و ترس که از جانب شما
اهل بیت خواهند دید .
بیعت راهب با امیرالمؤمنین علیه السلام
سپس راهب گفت : یا امیرالمؤمنین ، دستت را بگشا تا با تو بیعت
کنم . من شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمّد بنده و پیامبر او است و
تو خلیفه پیامبر خدا در امّت او و وصیّ و شاهد او بر مردم و حجّت او در زمین هستی
. اسلام دین خدا است و من از هر دینی که مخالف اسلام باشد بیزارم ،
چراکه اسلام دینی است که خداوند برای خود برگزیده و برای اولیائش به آن راضی شده
است . و آن دین عیسی بن مریم و پیامبران و رُسُلی است که قبل از او بوده اند ، و
همین دین است که پدران گذشته من به آن معتقد بوده اند .
من تو و او و دوستان تو را دوست دارم و از دشمن تو بیزارم .
یازده امام از فرزندان تو را دوست می دارم و از دشمنشان و مخالفین آنان و از کسانی
که از آنان بیزار باشند و حقّشان را ادّعا کنند و به آنان ظلم کنند - از اوّلین و
آخرین - بیزاری می جویم .
سپس دست داد و با حضرت بیعت نمود. (در کتاب فضائل عبارت چنین
است : اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه السلام دست مبارکش را پیش
برد و با او بیعت کرد ) .
سپس امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود : کتابت را به من بده . او هم کتاب را داد .
امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از اصحابش
فرمود : برخیز با این مرد و مترجمی پیدا کن، که سخن او را بفهمد و مطالب کتاب را
به زبان عربی واضح برای تو بنویسد . او هم کتاب را که به عربی نوشته شده بود آورد
( یعنی رفت و مترجمی پیدا کرد و آن را به عربی ترجمه کرد و بعد آورد ) .
وقتی آن را آورد حضرت به پسرش امام حسن علیه السلام فرمود : پسرم ، کتابی را که به تو سپرده بودم
بیاور . حضرت آن را آورد . امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : پسرم تو این
کتاب را بخوان و تو ای فلانی - که اظهار نادانی می کنی - در نسخه این کتاب نگاه کن
که دست خط من و املاء پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است .
امام حسن علیه السلام کتاب را خواند . حتی یک حرف مخالف آن نبود و تقدیم و تأخیری
هم در کلمات نداشت گویی یک شخص بر دو نفر املاء کرده است !
سپس امیرالمؤمنین علیه السلام حمد و ثنای الهی بجا آورد و فرمود : سپاس خدایی را که اگر می
خواست امّت اختلاف نمی کردند و متفرّق نمی شدند . شکر خدایی را که مرا به فراموشی
نسپرده و امر مرا رها نکرده است: امر مرا کوچک نکرده است . و یاد مرا نزد خود و
دوستانش خاموش نکرده در زمانی که یاد دوستان شیطان و حزبش را کوچک و خاموش کرده
است.
سلیم می گوید : از این جریان ، شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام که حاضر بودند خوشحال شدند و شکر بجا
آوردند . از سوی دیگر موجب ناراحتی بسیاری از کسانی که اطراف آن حضرت بودند ( در
کتاب فضائل : بسیاری از معاندین که در اطراف او بودند ) ، شد ، بطوری که اثر
ناراحتی در صورتشان و رنگهایشان پیدا بود .(اسرار آل محمد حدیث 16 ص144)
الحمدالله الذی جعلنا
من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی بن ابیطالب
و الائمه المعصومین و
الحجه بن الحسن العسگری
|