لزوم
نقلی وجود امام
در
بیان لزوم عقلی وجود امام، احادیث و روایات بسیاری از کلام معصومین وجود دارد که
در این بخش به تعدادی از آن اشاره می کنیم:
امام
صادق علیه السلام می فرمایند: خدا و رسول،
امام را تعیین نمودند تا بر مردم حجت باشد. به واسطه ی وجود امام ارتباط بین
زمین و آسمان برقرار است و فیوضات خدا قطع نمی شود. خدا اعمال بندگان را جز به
ولایت امام قبول نمی کند. خدا بعد از آن که مردم را هدایت نمود در سرگردانی
قرار نمی دهد. تا این که راه تقوی را به آنان نشان دهد و حجت بر آنان تمام
گردد. (اثبات الهداه ج1 ص247)
امام صادق علیه السلام
فرمودند: خداوند امامان هدایت را یکی پس از دیگری ارکان زمین قرار داده است تا
آرامش زمینیان به هم نخورد و حجت بالغه او بر کسانی باشند که روی زمین و زیر زمین
هستند. ( اصول کافی ج1 ص196)
ابن
بابویه به سند معتبر از جابر روایت کرده است به خدمت امام باقر علیه
السلام عرض کردم که به چه سبب مردم به پیغمبر و امام محتاجند؟
حضرت فرمودند: از برای آن که عالَم بر صلاح خود باقی بماند زیرا که خداوند رحمان
عذاب را از اهل زمین دفع می کند مادامی که در آن پیغمبری یا امامی باشد چنان چه
خداوند می فرمایند:
وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ
اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ. و[لى] تا تو در ميان آنان هستى خدا
بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مىكنند خدا عذابكننده
ايشان نخواهد بود. انفال 33
و پیامبر اکرم صلی
الله علیه و آله و سلم فرمودند: ستارگان امانند برای اهل آسمان
از آن که ایشان از جاهای خود بدر روند و اهل بیت من امانند برای اهل زمین پس چون
ستارگان برطرف شوند بیاید به سوی اهل آسمان آنچه نخواهند و چون اهل بیت من از زمین
برطرف شوند بیاید به سوی اهل زمین آنچه نخواهند. (حیات
القلوب ج3 ص 11)
مقصود
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از
اهل بیتش امامانی هستند که خداوند متعال طاعت آن ها را قرین طاعت خویش کرده است...
و آنان معصوم و پاکیزه اند و نور خداوندند که به واسطه ی آن ها بندگان خدا روزی می
خورند و شهرهایشان آباد می شود و به سبب آنان از آسمان باران فرو می آید و برکات
زمین خارج می شود و معصیت کاران مهلت می یابند و در عقوبت و عذاب آن ها تعجیل نمی
شود.( علل الشرایع ج1 ص123؛ بحارالانوار
ج23ص19)
محمد
بن مسلم گفت از امام صادق علیه السلام
شنیدم که فرمود: خداوند را آفریده ایست که
آنان را از نور و رحمت خود برای رحمت آفرید. آنها چشم بینای خدایند و گوش شنوا و
زبان گویا در میان مردم با اجازه ی خدایند و به واسطه ی آنها رحمت نازل می شود و
به واسطه ی آنها مرده زنده و زنده می میرد و به وسیله ی آنها مردم، گرفتار و به
واسطه ی آنها اجرای قضای خویش را میان مردم می کنند. عرض کردم: فدایت شوم اینها
کیانند؟ فرمود: ائمه و اوصیا. (بحارالانوار ج7 ص178)
جابر
گوید به حضرت باقر علیه السلامعرض
کردم: به چه علت مردم احتیاج به پیغمبر و امام دارند؟ فرمود: وجود پیغمبر و امام
برای بقا و صلاح عالم لازم است. زیرا در صورتی که پیغمبر یا امام در بین بشر موجود
باشد خدا عذاب را از آنان برطرف می سازد. (بحارالانوار ج23
ص19)
به
سند معتبر از امام صادق علیه السلام
روایت شده است که چون پیغمبری آدم علیه السلام
منقضی شد و عمرش به آخر رسید حق تعالی وحی نمود: که ای آدم ایام پیغمبری تو تمام
شد و عمرت به آخر رسید پس نظر کرد به سوی آن چه نزد توست از علم و ایمان و میراث
پیغمبری و بقیه ی علم و اسم اعظم و همه را به عقب خود هبة الله بده. به درستی که
من زمین را هرگز به غیر عالمی که به او طاعت من و دین محمد صلی
الله علیه و آله و سلم دانسته شود و نجات بخشد برای هر کس که
اطاعت او کند، نمی گذارم. (حیات القلوب ج3 ص 12)
امیرالمؤمنین
علی علیه السلام فرمودند: خداوندا! تو زمین
را خالی نمی گذاری از حجتی بر خلق که یا ظاهر و هویدا باشد یا پنهان تا آن که باطل
نگردد حجت ها و بیّنات تو. (حیات القلوب ج3 ص 12)
ابن
بابویه و شیخ مفید به سند معتبر روایت شده است که امام صادق علیه
السلام فرمودند: زمین باقی نمی ماند مگر آن که در آن عالمی باشد
که کمی و کاستی در دین را بداند پس اگر
مؤمنان در دین خدا اضافه کنند، ایشان را برگرداند و اگر کم کنند از برای
ایشان چیزی را کامل گرداند، پس بگوید؛ دین
خدا را کامل و تمام بگیرید و اگر چنین نباشد هر آینه بر مؤمنان امر دین ایشان
مشتبه شود و میان حق و باطل فرق نکنند. ( حیات القلوب ج3 ص
12)
امام
صادق علیه السلام فرمودند: جبرئیل بر محمد صلی
الله علیه و آله و سلم نازل شد و خبر آورد از جانب خدا که: ای
محمد! من زمین را نگذاشتم مگر آن که در آن عالِمی باشد که بداند طاعت مرا و راه
هدایت مرا و سبب نجات خلق باشد در مابین وفات پیغمبر تا بیرون آمدن پیغمبری دیگر و
نمی گذارم شیطان را که مردم را گمراه کند و نبوده باشد در زمین حجتی و دعوت کننده
ایی به سوی من و هدایت کننده ایی به سوی راه من و عارف و دانا به امر دین من، به درستی که من برانگیخته ام و
مقّرر گردانیده ام از برای هر قومی هدایت کننده که او هدایت کند سعادتمندان را و
حجت باشد بر اشقیا. ( حیات القلوب ج3 ص 12)
امام
صادق علیه السلام فرمودند: مردم به اصلاح نمی
آیند مگر به امام و صلاحیت نمی یابد زمین مگر به امام. (حیات
القلوب ج3 ص 12)
از
امام باقر علیه السلام روایت
شده است که فرمودند: به خدا سوگند که خدا زمین را نگذاشته است از روزی که آدم را
از دنیا برده است بدون امامی که هدایت یابند به سبب او به سوی خدا و او حجت خدا
باشد بر بندگانش هر که ترک متابعت او کند هلاک می گردد و هر که متابعت او کند و
ملازمت او نماید نجات می یابد این بر حق تعالی واجب است. (حیات
القلوب ج3 ص 12)
پیامبر اکرم صلی
الله علیه و آله و سلم فرمودند: در هر خلقی و عصری از امت من
عادلی از اهل بیت من می باشد که نهی می کند از دین تحریف کردن غالبان را و ادعاهای
دروغ اهل بطالت را و تاویل کردن جاهلان را.( حیات القلوب ج3 ص
13)
امام
صادق علیه السلام فرمودند: خدا برتر و بزرگتر
از آن است که زمین را بدون امام عادل واگذارد.(
اصول کافی ج 1 ص252)
محمد
بن فضیل گوید: به امام رضا علیه السلام
عرض کردم: زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمودند: نه. گفتم: برای ما از حضرت صادق علیه
السلام روایت شده که زمین بدون امام باقی نباشد مگر اینکه خدای
تعالی بر اهل زمین یا بر بندگان خشم گیرد، فرمود: نه، باقی نماند. در آن صورت فرو
ریزد. ( اصول کافی ج 1 ص253)
امام
رضا علیه السلام فرمودند: همانا خلق را لازم
است در حدّ محدود عمل کنند و از آن فراتر نروند، زیرا تجاوز از آن موجب تباهی آن
ها است. و این امر در میان آن ها استوار نمی شود جز به این که خدای تعالی بر آن ها
شخصی امین نصب کند تا آن ها را در اموری که بر ایشان مباح شده نگه دارد و از تجاوز
و داخل شدن در حریم محرّمات منع شان کند. زیرا در صورت عدم نصب چنین شخصی، کسی از
لذت و منفعت خویش به خاطر تباهی دیگری دست بر نمی دارد. پس خدای تعالی بر آن ها قیّمی
قرار داده تا آن ها را از تباهی باز دارد و در میان آن ها حدود و احکام را اقامه
کند. (عیون الاخبار الرضا علیه
السلام ج2 ص99؛ بحارالانوار ج23 ص32)
امام
صادق علیه السلام می فرماید: خدا بزرگ تر از
آن است که زمین را بدون وجود امام عادل رها کند. (اصول
کافی ج1 ص 178)
امام
صادق علیه السلام می فرمایند: اگر در زمین
بیش از دو نفر نباشد یکی از آنان حتما امام خواهد بود. (اصول
کافی ج1 ص179)
امام رضا علیه السلام در فلسفه ی امامت و ضرورت وجود امامت و رهبری
در عیون اخبار الرضا علیه
السلام فرمودند: اگر کسی از حکمت رهبری و لزوم اطاعت از رهبری
(در ادیان الهی) سوال کند؟ در پاسخش گویند که این امر علت های فراوانی دارد: یکی
از ادّله ضرورت امامت و رهبری این است که جامعه نیاز به قانون دارد و مردم مکلفّند
که از مرز قانون، تجاوز نکنند، چون شکستن این مرز موجب فساد و تباهی جامعه است.
برای نگاهبانی از مرز قانون مرزبانی امین لازم است و اگر این چنین نباشد، هیچ کس نمی خواهد لذّت و منفعت شخصی خود را، هر
چند موجب فساد جامعه شود از دست بدهد، بر این مبناست که خداوند زمام امور مردم را
به دست فردی می سپارد تا از فساد مفسدان و تبهکاران پیشگیری کند و مقررات و قوانین
را در جامعه به اجرا در آورد.
دلیل
دیگر اینکه هیچ فرقه و ملّتی نمی تواند بدون رئیس و سرپرست به حیات خود ادامه دهد
و امور دینی و دنیوی خود را که ناگریز از انجام آن است، نادیده انگارد. بر این
اساس حکمت حکیم روا نمی بیند که خلق را در
آنچه برای آنان ضروری و مایه ی قوام زندگیشان است، رها کند، اموری همچون: جنگ با
دشمن، تقسیم درآمدهای ملّی، برپاداشتن نمازهای جمعه و جماعت و جلوگیری از ستمگر در
ظلم بر ستمدیده. یکی دیگر از ادّله ضرورت رهبری، این است که اگر خداوند رهبر امینی
برای سرپرستی و حفظِ امانت امامت مردم قرار ندهد مذهب و دین به تدریج از بین خواهد
رفت و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
و احکام الهی دستخوش دگرگونی می گردد، و بدعت گذاران چیزهایی بر دین بیفزایند و
ملحدان چیزهایی از دین بکاهند و در نتیجه حقیقت را بر مسلمانان دگرگون سازند. (بحارالانوار
ج23 ص32)
امیرالمومنین
علی علیه السلاممی فرماید: زمین هرگز از کسی
که حجت خدا را اقامه کند خالی نمی شود. خواه این حجت آشکار و شناخته شده باشد و
خواه ترسان و ناشناس باشد تا این که حجت ها و دلایل خداوند باطل نگردد. (نهج
البلاغه حکمت 147)
امام صادق علیه السلام در پاسخ زندیقی که سوال کرد: از کجا وجود
پیغمبران و رسولان را ثابت می کنی؟ فرمودند: وقتی برای
ما وجود آفریدگار صانعی که از ما و همه مخلوقات خود متعالی است ثابت شد و نیز روشن
شد که او حکیم و بلند مرتبه است به طوری که محال است آفریدگانش او را مشاهده و لمس
کنند تا این که بی واسطه با او ارتباط داشته و او هم با ایشان بی واسطه در ارتباط
باشد و با هم بحث و گفتگو داشته باشند، (نیاز به) وجود سفیرانی در میان مخلوقات
خدا ثابت می شود که از طرف او برای مخلوقات و بندگانش سخن بگویند و مصالح و مفاسد
ایشان را به آنها یاد دهند و از آن چه سبب بقای ایشان و در صورت ترک، باعث از بین
رفتنشان می شود، آگاه شان کنند. بنابراین وجود امر و نهی کنندگان از جانب خدای
حکیم دانا در میان خلق خود و سخنگویان از جانب او ثابت می شود. و این ها عبارتند
از پیامبران و برگزیدگان الهی از میان آفریدگانش که به حکمت تربیت شده و با حکمت
هم مبعوث شده اند. این ها با آن که در شکل و ترکیب خلقت خود شبیه بقیه مردم هستند
ولی با دیگران متفاوت بوده، از جانب خداوند حکیم دانا، مویّد به حکمت هستند. به علاوه در هر دوره و زمانی این موضوع به
وسیله دلایل و معجزاتی که پیغمبران و رسولان آورده اند ثابت و محقق گردیده تا ان
که زمین از حجت خدا تهی نباشد که همراهش نشانه و دلیلی باشد که دلالت بر صدق گفتار
و روش عدالت او کند. (اصول کافی ج 2 ص
15.16.17)
جمعی از اصحاب امام صادق علیه
السلامخدمت آن حضرت بودند و
هشام بن سالم که از شاگردان حضرت بود نیز حضور داشت. در آن میان امام صادق علیهالسّلام فرمود: ای
هشام گزارش نمی دهی که با عمر بن عبید چه کردی و چطور با او سوال و جواب کردی؟ عرض
کرد: یابن رسول الله! من شما را محترم تر از آن می دانم و شرم دارم. و زبانم در
برابر شما بند آمده و کار نمی کند. امام علیهالسّلام
فرمود: چون به شما دستوری دادیم به کار ببندید.
پس
هشام گفت: به من خبر رسید عمر بن عبید موقعیتی پیدا کرده و مجلس بحثی در مسجد بصره
برپا کرده و برمن گران آمد و برای ملاقات او به بصره رفتم. و او را در مجلس بزرگی
حاضر دیدم. از او سوال کردم: ای مرد دانشمند من غریبم اجازه می دهید از شما پرسشی
داشته باشم؟ گفت: آری. بپرس. پس سوال کردم: شما چشم دارید؟ گفت: پسر جان این چه
پرسشی ست؟ چیزی که به چشم خود می بینی پرسش ندارد.
گفتم:
پرسش من همین است. گفت: پسر جان بپرس اگر چه پرسش تو احمقانه است. پرسیدم: شما چشم
دارید؟ گفت: آری. پرسیدم: با چشم خود چه می کنید؟ گفت: با آن رنگ ها و اشخاص را می
بینم. پرسیدم: شما بینی داری؟ با آن چه می کنی؟ گفت: آری. مزه ها را با آن می چشم.
پرسیدم: شما گوش دارید با آن چه می کنید؟ گفت: آری. با آن آواز ها را می شنوم.
پرسیدم: شما دل دارید با آن چه می کنید؟ گفت: هر آن چه با این اعضا و حواسم انجام
می دهم را تمیز می دهم. پرسیدم: مگر این اعضا تو را از دل بی نیاز نمی کند؟ گفت:
خیر. پرسیدم: پس چطور بی نیاز نمی کند با این که همه درست و بی عیبند. گفت:
پسرجان! وقتی این اعضا در چیزی که می بویند یا می بینند یا می چشند یا می شنوند
تردید کنند در تشخیص آن به دل مراجعه می کنند تا یقین حاصل کنند و شک نکنند.
هشام
گفت: پس همانا خدا دل را برای رفع شک و تردید حواس قرار داده است؟ گفت : آری.
پرسیدم: باید دل باشد و گرنه برای حواس یقینی حاصل نمی شود؟ گفت: آری.
پس
گفتم: ای عمر! خدای تبارک و تعالی حواس تو را بی امام رها نکرده و برای آنها امامی
گذاشته است که ادارک او را تصحیح کند و در مورد شک، یقین بدست آورد پس چطور همه
این خلق را در شک و سرگردانی و اختلاف بگذارد و امامی برای آنها معین نکند تا آنها
را از شک و حیرت برهاند و برای اعضای تن تو امامی معین کند تا حیرت و شک او را
علاج باشد؟
عمر
بن عبید در این جا خاموش ماند و پاسخی نداد.
امام
صادق علیهالسّلام
پس از شنیدن ماجرا خنده ای کرد و فرمود: ای هشام! چه کسی این را به تو آموخت. هشام
گفت: اینها مطالبی بود که از شما یاد گرفتم. و تنظیم کردم. امام علیهالسّلام
فرمود: به خدا این حقیقتی است که در صحف ابراهیم و موسی نوشته است. (اصول
کافی ج 2 ص 21 تا 25)
مولا علی علیه السلام درباره ی جریان های سیاسی
انحرافی که پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم
رخ داد و به تفکیک ویرانگر امامت از امّت انجامید؛ به عنوان یک افشاگری تاریخی، در
خطبه سوم نهج البلاغه از خود و سردمداران این جریان انحرافی سخن می گوید. امام علیه
السلام نخستین نقش امام را در جامعه اسلامی و هسته ی مرکزی و
مقوّم امامت را در امّت چنین بیان
می کند:
قسم
به خدا که فلانی خلافت را چون تن پوشی به تن کشید، در حالی که نیک می دانست،
موقعیت و نقش من در خلافت، چون محور سنگ آسیاب است. از وجود من، سیل جریان می یابد
و حرکت ها در امّت سرازیر می گردد و هیچ پرنده اوج گیری یارای رسیدن به قلّه این
وجود برتر را ندارد.( خطبه سوم نهج البلاغه)
از
سخن امام علی علیه السلام
نتیجه می گیریم که امامت و امام قطب امّت و اجتماع قلب است. پس در این صورت
وجود امام در پیکر جامعه به عنوان قلب آن لازم و ضروری است.(
امامت پژوهی ص85)
امام رضا علیه السلام فرمودند: امامت،
مهار دین و نظام مسلمانان است. ( اصول کافی ج2ص300)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: خداوند
ایمان را برای پاکیزگی از شرک... و امامت را برای نظام بخشیدن به امّت اسلامی واجب
ساخته است. ( نهج البلاغه حکمت252)
امیرالمؤمنین
علی علیه السلام فرمودند: جایگاه صاحب امر،
جایگاه نخ تسبیح است با دانه های آن، که آن ها را جمع می کند و به هم می آورد پس
اگر نخ پاره شود دانه ها پراکنده شده از بین می روند و هیچ گاه همه ی آن ها را
نتوان به هم آورد. (نهج البلاغه خطبه ی 146)
امامت
رشته ای است که دانه های پراکنده امّت مسلمان و ابعاد مختلف آن را منسجم می کند و
به همه پیوند داده ، در یک مسیر و برای یک هدف که تکامل و سعادت است قرار می دهد. (
امامت پژوهی ص86)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: بار
خدایا ناگزیر تو در زمین حجت هایی باید بر خلق قرار دهی، تا مردمان را به دینت ره
نمایند و دانش تو را بدیشان بیاموزند؛ مباد که پیروان اولیایت پراکنده گردند. آری
حجتی باید؛ خواه آشکار و فرمان نا برده شده و خواه دل نگران و پنهان داشته شده. (
و باید دانست) که هر چند جسم حجت خدا پنهان، در زمانه ی دولت باطل و هنگامه ی آتش
بس، از مردمان نهان است. ( دانشنامه ی امام علی علیه السلام ص292)
امام
صادق علیه السلام می فرمایند: خداوند امام را
وسیله ی زندگی مردم و چراغ های تاریکی برافروخته و کلید سخن و ستون های اسلام قرار
داده است. ( اصول کافی ج1 ص421)
امام
صادق علیه السلام می فرمایند: امامان از طرف
خدا به رهبری مردم نصب شده اند که آنان را به حق هدایت نموده بدینسان عدالت را
اجرا کنند، حجت های الهی عیان و داعیان مردم به سوی اویند که با راهنمایی های آنان
بندگان خدا دینداری نمایند و سرزمین ها به نورشان آباد گردد و از برکت آنها ثروت
ها و ذخایر کهن افزوده شود، خداوند آنان را مایه ی حیات و زندگی مردم ساخته و به
وسیله ایشان تاریکی ها را روشن نموده و آنان را کلیدهای سخن و ستون های اسلام قرار
داده است و بدین ترتیب تقدیر الهی در مورد ایشان جاری شده است، پس امام همان شخصی
است که خداوند او را پسندیده و برگزیده و رهبری مردم را به او تفویض نموده و محرم
اسرار غیبی و امید بندگان خویش قرار داده است. (
اصول کافی ج1 ص203)
امام
سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه چنین می فرمایند: خدایا! به
تحقیق که تو دین خودت را در هر زمان به امامی تایید کردی که او را علامتی برای
بندگانت بر پا و نصب کردی( که گمراه نگردند و گمشدگان به آن راه یابند) و نشانی
باشد در شهرهای تو (تا مردم در هنگام اشتباه حق و باطل و کاوش از حق به او رجوع
نمایند) بعد از آن که ریسمان او را به ریسمان خودت متصل کردی (یعنی سبب وصول و
رسیدن به خودت قرار دادی یا ولایت او را ولایت خویش قرار دادی) و او را وسیله ی به
سوی رضوان و خشنودی خودت قرار دادی، و اطاعت او را واجب گردانیدی و از معصیت او
پرهیز دادی و به امتثال اوامر او و پذیرفتن نهی او فرمان دادی و این که هیچ مقدم و
پیشروی بر او مقدم و پیشی نگیرد و هیچ متاخر و عقب مانده ای از او عقب نماند و
متاخر نگردد. (یعنی برای احدی نیست که از فرمان او تخلف کند و بر آن چه او امر می
کند و هدایت می نماید، چیزی بیافزاید و یا از آن چیزی کم کند. (دعای
47 صحیفه سجادیه)
|