سالروز غروب پنجمین کوکب ولایت و امامت، امام
محمد باقر علیه السلام، شکافنده علوم اولین و آخرین بر تنها زائر
داغدیده ی قبرستان بقیع حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و شیعیان و رهروان و پیروان بر حق آن امام تسلیت
و تعزیت باد.
امام
محمد باقر علیه السلام بیش از سه سال از عمر پر برکتشان را در حالی که
کودکی خردسال بود در عصر جدّش اباعبدالله الحسین علیه
السلام گذراند
و در آغاز زندگی پر از مظلومیت خویش از نزدیک، حادثه خونین، اسفناک و تاریخی کربلا
را شاهد بود.
یعقوبی
نقل می کند که حضرت باقر علیه السلام
فرمود: هنگامی که جدّم حسین بن علیّ علیه السلام به
شهادت رسید، من چهار ساله بودم و شهادت آن حضرت و آنچه که در آن روز بر ما گذشت را
به یاد دارم....
جابر
بن عبّدالله انصاری، صحابی گرانقدر رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم می
گوید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: تو آنقدر عمر می کنی تا یکی از
فرزندان مرا از نسل حسین علیه السلام ملاقات خواهی کرد. او را « محمّد » می نامند،
وی علم دین را کاملا مو شکافی می کند، هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان.
دوران
امامت آن حضرت مصادف با ادامه فشارهای خلفای ستمگر بنی امیه مانند: ولید بن عبد
الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبد العزیز،، یزید بن عبد الملک و هشام بن عبد
الملک بود که تاریخ، برخورد جنایتکارانه آنها را با اهل بیت پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم و
شیعیان ضبط نموده است .
در آن دوران، عراق به عنوان مرکز اصلی شیعیان
بود و همین مسئله باعث وحشت دستگاه اموی شده بود و لذا حاکمان اموی سعی می کردند
از نزدیک شدن مردم عراق با حضرت باقر علیه السلام
جلوگیری کنند. به زعم آنها، مردم عراق شیفته محمّد بن علیّ علیه
السلام بودند و او را امام می دانستند و از تماس ها
ممانعت می کردند. لکن در مراحل مختلف از جمله مراسم حج و غیره، مردم مسلمان و
بخصوص شیعیان عراق با حضرت باقر علیه السلام تماس
برقرار نموده و دستور می گرفتند و یا سوالها و شبهات فقهی و غیره را با ایشان در
میان می گذاشتند و پاسخ و راهنمائی می شنیدند.
مشکل
مهم در آن زمان مسئاله غلات بود که مقدار آنها رو به فزونی گذاشته بود، آنان با
سوء استفاده از روایات امام و نسبت دادن احادیث جعلی به حضرت می کوشیدند از حیثیت
شیعی برخوردار شوند و با کشاندن شیعیان به جمع خود به اغراض سیاسی شان جامه عمل
بپوشانند. به خصوص زمانی که امام باقر علیه السلام در
مدینه تشریف داشتند. اما حضرت آنها را طرد می کردند و دستور می دادند که اصحاب و
دوست داران ایشان نیز آنها را طرد نمایند. مثلا یفره بن سعید و بیان بن سمعان را
که از رهبران غلات بودند توسط اصحاب امام باقر علیه
السلام تکفیر شدند.
غلات
سعی می کردند با وانمود کردن اطاعت ظاهری از امام باقر علیه
السلام ، خود
را از عمل به وظائف اسلامی معاف دانسته ولی امام علیه
السلام مکرر به لزوم عمل صالح تاکید می فرمودند و سعی
در خنثی نمودن اندیشه غلات می کردند.
حضرت
می فرمودند: "شیعیان ما اطاعت کنندگان خدا هستند".
همچنین
می فرمودند" شیعیان ما اهل زهد و عبادت هستند، افرادی که شبانه روزی پنجاه و
یک رکعت نماز بجای می آورند، شبها در حال عبادت و روزها، روزه دار و زکات اموال
خود را می پردازند و به زیارت خانه خدا رفته و از محرّمات الهی اجتناب می
کنند".
اما
با این حال امام باقر علیه السلام نسبت به
مردم عراق و میزان پایداری و اطاعت آنها در راه و اهداف عالیه اسلامی اعتماد
نداشتند، گرچه آنها بشدت اظهار علاقه می کردند اما به دلائلی که بعضی از آنها به
سوابق تاریخی مردم کوفه و رفتار آنها با مولا علیّ ، امام حسن و امام حسین علیهما
السلام بر می گردد، امّا امام باقر علیه
السلام اعتماد
نداشتند و در جواب یکی از شیعیان که گفت: اصحاب و یاران ما ( شما ) در کوفه جمعیتی
زیاد هستند و شما را اطاعت می کنند، فرمودند: " آنها به خونهای خود بخیل تر
هستند".
با
توجه به این مسائل (کمی یاران و انصار واقعی و خالص) حضرت باقر
علیه السلام مصلحت اسلام و حفظ آن را در رعایت تقیّه می
دانستند و علی رغم فشاری که مردم عراق از حاکمان ستمگر و ظالم اموی متحمل می شدند
قیام نفرمودند، و این مسئله باعث شد که تعداد زیادی در امامت ایشان تردید کردند و لذا
انشعاباتی در میان آنها رخ داد و عده ای به امامت برادرش زید معتقد شدند. ولی امام
باقر علیه السلام همواره
شیعیان را به صبر و بردباری در برابر مشکلات و مقاومت و خویشتن داری توصیه می
فرمودند.
روایت
مفصّل و جالبی در تحلیل اوضاع سیاسی شیعه و فشار خلفا از آغاز دعوت پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم تا زمان امام باقر علیه
السلام از
ایشان نقل شده است که به جهت روشن شدن نظرات حضرت خلاصه ای از آنرا نقل می کنیم.
"
ما اهل بیت علیه السلام از
ستم قریش و صف بندی آنان در برابرمان چه ها کشیدیم و دوستان و شیعیان ما نیز از دست
مردم چه ها دیدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام ارتحال از دارفانی اعلان کردند، که ما
(ائمه) نسبت به مردم از خودشان اولی تریم، ولی قریش پشت به پشت کردند تا این امر
را از معدن و محور آن خارج ساختند و حق ما را تصاحب کردند. حکومت در میان قریش دست
بدست گردید تا اینکه دو باره به ما اهل بیت علیه
السلام بر گردانده شد، ولی مردم بیعت ما را شکستند و بر علیه ما
تدارک جنگ دیدند، بطوری که امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب علیه
السلام، تا هنگامی که به شهادت رسید در فراز و نشیب حوادث قرار
گرفته بود. سپس با فرزندش، حسن بن علیّ علیه السلام
بیعت کردند ولی به او خیانت کردند ... پس از آن با حسین بن علیِّ علیه
السلام با بیست هزار نفر بیعت نمودند ولی به او نیز خیانت
ورزیدند... و پس از آن نیر دائما مورد تحقیر و ستم قرار گرفتیم و مورد قتل و تهدید
واقع شدیم، منکران حق دروغ گویان در سراسر کشور اسلامی به جعل حدیث پرداختند و می
خواستند ما را در میان مردم منفور سازند که این سیاست پس از شهادت حسن علیه
السلام دنبال شد. چقدر دست و پای شیعیان را با اندک
بهانه ای قطع کردند و کسانی که به دوستی ما معروف بودند راهی زندانها شدند و
اموالشان به غارت رفت تا حجّاج بن یوسف روی کار آمد. او با انواع شکنجه ها عرصه را
بر پیروان ما تنگ کرد تا جائی که اگر کسی را زندیق و کافر می نامیدند بهتر از آن
بود که او را شیعه علیّ امیر المومنین علیه السلام بنامند! ... ."
از کف برفت صبر و نماندش دگر قرار/ از ضعف بر
جبین شریفش عرق نشست
گاهی زبان به ذکر حق و گه شدی خموش/ از دل کشید
آه شرربار و شد خموش
امام باقر علیه السلام در بستر بیماری
كلینی به سند صحیح از زراره روایت كرده است كه گفت روزی از حضرت امام محمد
باقر علیه السلام شنیدم كه فرمودند :درخواب دیدم كه برسركوهی ایستاده ام و مردم از هر طرف آن
كوه به سوی من بالا می آ مدند چون مردم بسیاری دراطراف آن كوه جمع شدند به ناگاه
كوه بلند شد و مردم از هر طرف آن فرو می ریختند ، تا آنكه جماعتی بر آن كوه باقی
ماندند واین اتفاق پنج مرتبه تكرارشد، گویا آن حضرت این خواب را به وفات
خود تعبیر فرموده بود ، كه بعد از گذشت پنج شب از این خواب به رحمت ایزدی
پیوستند .
دركافی و بصائر الدرجات و سایر كتابهای معتبر روایت كرده اند كه حضرت امام
صادق علیه السلام فرمودند
: كه پدرم بیماری سختی گرفته بود و بیشتر مردم از بیماری حضرت ترسیدند و اهل بیت
آن حضرت را به گریه درآمدند. امام باقر علیه السلام فرمودند: من در این بیماری از دنیا نخواهم رفت
زیرا دو نفر نزد من آمدند و به من چنین خبر دادند. پس از آن بیماری صحت یافت و مدتی
سالم بود. و برای من زمین را بشكاف و گود كن زیرا كه در زمین مدینه برای من نمی
توان لحد ساخت .
علت فرمایش حضرت آن است كه زمینهای مدینه سخت بودند به جای آنكه قبر را به
اندازه قد متوسط انسان گود كنند ، معمولاً برای قبر درآن زمینها لحد درمی آوردند
یعنی حفره ای به اندازه جسد در دیوار قبر درسمت قبله درست می كردند و چون امام
باقر علیه السلام بر
اثر زهر بدن مبارکشان متورم شده بودند و در و دیوار قبر به سختی جای می گرفتند،
لذا وصیت كردند كه زمین را برای این امر گود نمایند تا ایشان به آسانی و بدون مشكل
درقبر شریفشان جای گیرند.
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت
كرده است كه پدرم گفت: ای جعفر از مال من برای ندبه كنندگان وقف كن كه ده سال در
منی در موسم حج برمن ندبه و گریه كنند. و رسم ماتم را تجدید نمایند و بر مظلومیت
من زاری كنند.
پس گفتم : ای پدر بزرگوار من امروز تو را از همه وقت سالم تر می بینم و ناراحتی
در تو مشاهده نمی كنم حضرت فرمودند : آن دو نفر كه در آن بیماری صحت و سلامت من
راخبر دادند دراین بیماری به نزد من آمدند و گفتند : دراین مریضی به عالم آخرت
رحلت می نمایی و به روایت دیگری فرمود: كه ای فرزند ، مگر نشنیدی حضرت علی بن
الحسین علیه السلام من را از پس دیوار ندا كرد كه ای محمد بیا و
زود باش كه ما انتظار تو را می كشیم .
كلینی به سند حسن روایت كرده است كه حضرت امام محمد باقر علیه السلام هشتصد
درهم برای تعزیه و ماتم خود وصیت فرمود.
و به سند موثق ازحضرت امام صادق علیه السلام) روایت كرده است كه پدرم گفت: ای جعفر از مال من برای ندبه كنندگان وقف كن كه
ده سال در منی در موسم حج بر من ندبه و گریه كنند. و رسم ماتم را تجدید نمایند و بر
مظلومیت من زاری كنند.
كلینی به سند معتبر نیز روایت كرده است كه چون امام محمد باقر علیه السلام به
جهان باقی رحلت نمود، حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند : كه هر شب درحجره ای كه آن حضرت درآن
وفات یافته بود ، چراغ می افروختند.
شیخ عباس قمی می گویند : كه در تاریخ وفات آن حضرت اختلاف است و وفات ایشان
در روز دوشنبه هفتم ذیحجه سال صد و چهاردهم به سن پنجاه و هفت سالگی در مدینه
مشرفه اتفاق افتاد. وفات ایشان در ایام خلافت هشام بن عبدالملك بود و گفته شده كه
آن حضرت را ابراهیم بن ولید بن عبدالملك بن مروان به زهر شهید كرده و شاید به امر
هشام بوده است .
قبر مقدس آن حضرت به اتفاق همگی در بقیع ، كنار قبر پدر و عم بزرگوار خود ،
حضرت امام حسن علیه السلام قرار دارد .
|