معرفت چیست؟ کلمه ی معرفت در لغت به معنای شناختن و علم
و آگاهی است. اما در مفهوم آن، معرفت مثل نور است که خود روشن است و هر چیزی را روشن
می کند. در معنای واژه ی "عَرَفَ" گفته شده است که معرفت، شناختن شیء
است با تفکر و تدبر در آثار آن شیء و لذا می گویند فلانی به خدا معرفت دارد
نمی گویند به خدا علم دارد چون شناخت خدا با تفکر در آثار اوست. به طور خلاصه می
توان گفت هر معرفتی علم است ولی هر علمی معلوم نیست به حد معرفت برسد. البته در
زبان عربی تمایز بسیار دقیقی میان علم و معرفت دیده می شود. بر اساس این تمایز
واژه علم شمول بیشتری دارد، اما واژه معرفت از آن خاصتر و محدودتر است و لذا معرفت
اخصّ از علم است. امیرالمؤمنین
علی عَلیهِ السَّلام فرمودند: معرفت و شناخت، نور و روشنایی قلب است.
(غررالحکم
ج1ص144) معرفت در اصطلاح، معانی و کاربردهای متفاوتی دارد.
تنها با کسب معرفت می توان از دام جهل رَست و بر بام سعادت نشست و از این روست که
مسئله ی معرفت این اندازه برای انسان اهمیت و ضرورت دارد و نباید برای به دست
آوردن آن سستی و کاهلی کرد. معرفت و شناخت از مسائل اساسی حیات بشری است. چرا که
مقدمه ی حرکت آدمی است و او بر اساس شناخت خویش از مبدا و معاد زندگی و حقیقت و
هدف آن، برنامه ریزی کرده و بر طبق آن عمل می کند. عرف
به دانستن منحصر به فرد نمی گویند، بلکه به دانستنی گفته می شود که در دل انسان
مستقر شود و دل را خاضع کند. و خضوع عقلی را علم می گویند. اگر عقل دانست و
خاضع شد. علم است. چه بسیار افراد هستند که می دانند، اما در قلب خاضع نیستند. اگر
همراه با دانستن خضوع قلبی بیاید، می گویند: عرف. اهل معرفت کلمه معرفت را مانند حروف مقطعه
قرآن مخفف و رمز چند چیز دانسته اند که هر حرفی از آن اشاره به حقیقتی دارد. میمِ معرفت: اشاره
به مَقتِ نفس دارد. مقت یعنی دشمن دانستن و بیزاری؛ یعنی اگر کسی می خواهد
از دنیا عبور کند و از این عالم بهره ی نیکو ببرد و لذت ارزش ها را بچشد، باید
مانند مجاهدان فی سبیل الله در میدان مقت نفس شرکت کند و با نفس خو درگیر باشد،
زیرا اگر کسی با نفس خود درگیر نباشد و در این راه تنبلی کند، هرگز پیش نمی رود و
سرانجام نفس بر او مسلط می شود. پس باید در مقابل آن چه که درون انسان بر خلاف
ارزش های الهی از او می طلبد ایستاد و این طلبکاری لجوجانه را سرکوب کرد. مقت نفس،
رو درویی با نفس حیوانی است که میل به هیچ عبادت و انجام هیچ کار خیر و خدمتی
ندارد و از علم و معرفت گریزان است. قرآن تصریح می کند که میل این نفس متمرکز
در دو برنامه بوده و زلف خواسته هایش به دو کیسه گره خورده است: یکی معده و دیگری شهوت." وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ
الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ " و [حال آنكه] كسانى كه كافر
شدهاند [در ظاهر] بهره مىبرند و همان گونه كه چارپايان مىخورند، مىخورند و[لى]
جايگاه آنها آتش است(محمّد12). پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: پس
از خود بر امتم از سه چیز می ترسم: گمراهی بعد از معرفت، فتنه های گمراه کننده و شهوت
شکم و فرج. (اصول کافی ج3 ص 126) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: پرخوری نکنید که نور معرفت در قلب شما
خاموش می گردد. ( مستدرک ج3 ص 81) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: دلهای خود را با کثرت خوردنی ها و
آشامیدنی ها نکُشید زیرا دلها مثل کشت و زرع هستند که با زیادی آب از پای در می
آید. (جامع الاخیار، فصل النوادر ص 141، پرورش روح سید محمد
شفیعی ج2) معرفت به انسان هم قدرت مبارزه با نفس را می
دهد و هم راه را به او نشان می دهد. معرفت ارزش ها را به انسان می نمایاند
تا با دیدن زیبایی ارزش ها به جانب آن ها سوق پیدا کند. عینِ معرفت:
اشاره به عرفان ربّ دارد. طالب معرفت باید در پی این باشد که مالک و خالق و
معبود خود را بشناسد و هر روز این شناخت را گسترش دهد. به فرموده ی پیغمبر
صلّی الله علیه و آله وسلّم قدمی که برای بدست آوردن این
شناخت برداشته می شود از همه هستی بالاتر است. که همین انسان را به مقصد می رساند " وَأَمَّا مَنْ خَافَ
مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى
"و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش
هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت . پس جايگاه او همان بهشت است.نازعات40_41 آیت الله کشمیری عرفان را در
یک جمله بیان می کند: "یعنی اگر روی خود و آثار خود قدم گذاشتی به خود می
رسی و این بزرگترین شناخت است".(به نقل آقای قائمی در
کتاب شیداص246) را معرفت:
به معنای راضی شدن به رضای خداوند است. فا معرفت:
به معنای " الفّر إلی الله" است.
یعنی انسان از هرچه غیر خداست به سوی خدا فرار کند. " فَفِرّوا إلی الله
" پس به سوی خدا بگریزید.ذاریات 50 تا معرفت: تاء معرفت به معنای " تفیض امر إلی الله "است یعنی انسان
به درجه ای از معرفت برسد که خود و همه چیزش را به خدا واگذار کند. یکی از ویژگی های انسان میل به شناخت حقایق و
معرفت به واقعیت هاست چرا که این یک نیاز فطری است که انسان نیازمند است برای شروع
هر کاری و درک هر مجهولی به کسب معرفت بپردازد چرا که انسان بدون معرفت کور
است. معرفت راهنمایی است که انسان را تا سر منزل
مقصود می رساند و احتمال بیراهه رفتن را از بین می برد و انسان را از لغزش حفظ می
نماید. همان طور که امام صادق علیه السلام می فرمایند:
نشانه را بشناس ... چون اگر نشانه را شناختی، دیگر پس از هدایت شدن گمراه نخواهی
شد و به فریبکاران تمایل نخواهی یافت. (
مکیال المکارم ج2 ص 170) معرفت صنع خداست معرفت اعطایی است که از عالم بالا می آید و آن
چیزی نیست جز این که به اندازه ی ظرفیت انسان به او عطا می شود که شاهد بر این
مدعی کلام نورانی امام حسین علیه السلام است که می فرمایند:
... پس در هر سال مرا به رشدی فزون پروراندی تا آنگاه که آفرینشم کامل شد و جانم
اعتدال یافت و حجت خود را همراهم نمودی، بدین گونه که معرفت خود را به من الهام
نمودی... و در نادانی تو را خواندم و تو معرفتم بخشیدی. (
فرازی از دعای عرفه) مولا علی علیه السلام از زبان موسی بن عمران در تورات می فرماید: ای
پسر آدم عطا نمودم تو را ایمان و معرفت بدون سؤال و تضرع نمودن، پس چگونه بخل کنم
به تو به بهشت و آمرزش با وجود سؤال و تضرع کردن تو. ای پسر آدم! هر گاه چنگ زند
برمن، خبر بده هدایت می کنم او را. ( چهل حدیث قدسی از زبان امیرالمؤمنین
ص 63) و نیز امام سجاد در مناجات خمسه
عشره در مناجات عارفین و مریدین می فرماید: خدایا ما را از آنانی قرار ده که سینه هایشان
در فضای معرفت تو گشاده است... خدایا دست و دامن مرا گنجایش بیشتری از میوه های
درخت معرفت عنایت کن... تو که مرا به خانه راه داده ای، از حقایق ناگفته و دُرّهای
ناسفته گوهری به من بنمایان. امام سجاد عَلیهِ السَّلام فرمودند:
بار الها! مرا از کسانی قرار ده که برای دیدنت جدیّت به خرج دادند و باز نماندند و
راه تو را پیمودند و از آن منحرف نشدند و برای رسیدن، به تو اعتماد کردند تا آنکه
رسیدند. پس دل هایشان را از محبت خود، سیراب ساختی و جان هایشان را به معرفت خویش
مأنوس کردی. (بحارالانوار ج94ص156ح22) و آیات بسیاری دلالت دارد بر این موضوع که
معرفت را پروردگار عطا می کند و انسان آن را می پذیرد: " فَمَن یُرِدِ اللهُ أن یَهدیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلاِسلامِ
وَ مَن یُرِد أن یُضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّما یَصَّعَّدُ
فِی السَّماءِ کَذالِکَ یَجعَلُ اللهُ الرِّجسَ عَلَی الَّذینَ لا یؤمِنُون "پس
هر که را خدا می خواهد که هدایتش نماید سینه اش را برای اسلام باز می کند و هر کس
را می خواهد گمراهش کند دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ می نماید به مرتبه ای که
گویی به زحمت در آسمان بالا می رود. و خدا پلیدی را این گونه بر کسانی که ایمان
نمی آورند قرار می دهد. انعام 125 امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرمایند:
هر وقت خدا بخواهد نسبت به بنده ای خیر و نیکی بنماید نقطه ای از نور در دل او
پدید آورد و گوش دل او را باز کند. فرشته ای را موکل او کند تا او را محافظت کند و
چنان چه بخواهد بنده ای را به حال خود واگذارد نقطه سیاهی در دل او ایجاد شود. و
گوش های قلب او مسدود گردد و شیطانی هم قرین او گرداند تا گمراهش نماید. (
تفسیر جامع ج2 ص363) آن چه از مضمون سخنان اهل بیت برمی آید این
است که خداوند متعال عطا کننده معرفت به بندگان است، پس معرفت یک امر
اکتسابی نیست که انسان با انجام دادن یکسری افعال به آن دست یابد بلکه معرفت یک
امر عنایتی است که از طرف خداوند به بندگان عطا می شود و انسان باید زمینه ی این
عنایت را در خود ایجاد نماید. و نقش انسان در تحقق آن فقط قبول و یا رد معرفت
عطا شده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:
ابتدائا برای خدا بر مخلوقاتش این حق نیست که معرفت پیدا کنند و این حق مخلوقات بر
خداوند است که به ایشان معرفت را ارزانی دارد و آن گاه حق خدا بر خلق این است که
پس از نیل به معرفت آن را بپذیرند.( اصول ج1 ص164) در
این جا ممکن است سؤالی مطرح شود که اگر معرفت
صنع و ساخته ی خداوند است و اگر شرط دیدار عقل، روشنایی گرفتن از نور وحی است و
عقل بدون کمک خداوند قادر به شناخت حقایق هستی نیست، پس تکلیف و نقش انسان در کسب معرفت چیست؟ پاسخ این است که انسان باید در اصول عقاید
تحقیق کند. البته با عقل خود و تحقیقات عقل در مورد شناخت حقایق بدون
راهنمایی الهی به نتیجه صحیح نمی رسد. مثل اینکه در یک جا گفته شود برای تشخیص
راه از چاه، چشم باز باشد و در جایی دیگر گفته شود که چشم بدون کمک نور نمی تواند
راه را بیابد همانطور که امام سجاد عَلیهِ السَّلام در مقام
نیایش خطاب به حضرت حق می فرمایند: آقای من! اگر نور تو
نبود راهنما را نمی دیدم! و اگر نشان دادن تو نبود، راه را گم می کردم.(بحار
الانوار ج94ص161) پس
خداوند با توجه به تلاش عقل هر شخصی به او معرفت را اضافه می کند و راه
هدایت و شناخت را برای او باز می کند همانطور که امام
صادق عَلیهِ السَّلام در حدیثی می فرمایند: مسلماً به مقدار عقل و
توانایی جسمی و نیرو که به انسان بخشیده و به میزان شناختی که از اصول و فروع دین
به آن ها کرامت فرموده است، حجت را بر آنان جاری می سازد.(مرآت
العقول ج2ص221) در نتیجه معرفت و شناخت معارف حقیقی
این گونه است که وقتی دیده ی عقل حقیقت را دید و به واقع رسید، عقیده ی او
درمورد حقایق هستی غیر قابل تغییر، واقعی و ثابت است. اصولا
معرفت و شناخت واقعی نمی تواند ثابت نباشد؛ و معرفت حقیقی هم بدون درخواست و کمک
خواستن از خداوند متعال امکان پذیر نیست چرا که معرفت ساخته ی خداست و باید انسان
چیزی که می خواهد آن را از خالق آن چیز بخواهد چرا که اگر انسان بخواهد خداوند
آن را از او دریغ نمی کند. امیرالمؤمنین
علی عَلیهِ
السَّلام می فرمایند: اگر
چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده اند. اگر هدایت می طلبید شما را
هدایت کردند و اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خواندند.
(نهج البلاغه ح157) بنابراین شناختی درست و ثابت است که
از طریق خداوند به انسان داده شود همانطور که آقا موسی بن جعفر عَلیهِ السَّلام در حدیثی می فرمایند:
کسی که از خداوند کمک فکری نگیرد، قلبش به شناخت ثابتی که آن را ببیند و حقیقتش را
در دل بیابد معتقد نمی شود. (اصول
کافی ج1ص18) " یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا التَّقوا اللهَ وَ آمِنُوا
بِرَسُولِهِ یُؤتِکُم کِفلَینِ مِن رَحمَتِهِ وَ یَجعَل لَکُم نُوراً تَمشُونَ
بِهِ وَ یَغفِر لَکُم وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ "ای کسانی که ایمان آورده اید
تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش را به شما
ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه را بپیمائید.حدید 28 "یجعل لکم نورا تمشون به"
یعنی نور و بصیرتی که همان معرفت است، خداوند به کسانی که ایمان آورده اند عطا می
کند که می توانند حجابها را از قلب خود بزدایند و به چهره ی حقایق پی ببرند و یکی
از حقایق شناخت دنیاست. و خداوند راه را به انسان یا همان نوری که معرفت است به
انسان می نمایاند و زرق و برق دنیا او را نمی فریبد و او "ربح
الدنیا و الاخره " می شود. یعنی هم در دنیا و هم در آخرت از مواهب خدا
که همان شناخت است بهره مند می شود.
|