پدر مولا امیرالمومنین علی
علیه السلام ابو طالب فرزند عبد
المطلب بن هاشم بن عبد مناف که در نهایت به حضرت اسماعیل و حضرت ابراهیم علیه السلام می رسند. و مادرش هم
فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنابر اين مولا علی علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب
است. فاطمۀ بنت اسد نخستین زن
ازبنی هاشم بودکه بایک مرد هاشمی از همان تیره ازدواج کرد و از وی فرزند آورد و ازاین
رو فرزندان آنها ازهر دوسو نسبشان به هاشم بن عبد مناف می رسد و هاشمی هستند.(برگرفته
از کتاب 14 قصه 14 معصوم نوشته حسین فتاحی)
درجلدسوم تاریخ انبیادراحوالات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وذکرنسبت آن بزرگوارگفته اند، خاندانی
که رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم
درمیان آنها به دنیا آمد از بهترین خاندان عرب وشریفترین آنهابود....
می دانیم که مولا علی بن ابیطالب علیه السلام عموزاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و از نظر شرافت خانوادگی با آن
حضرت سهیم وشریک بوده و پدرآن حضرت یعنی حضرت ابوطالب،عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ،در زمان خود بزرگ خاندان بنی هاشم
بود و افتخار کفالت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و سرپرستی رهبرگرامی اسلام نیزنصیب
اوگردید.
علامه مجلسی روایت کرده: پدر و مادر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین علیه السلام و جمیع اجدادشان تا حضرت آدم همه مسلمان بوده
اند و نور آن حضرات در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است. و زا احادیث متواتره ظاهر
می شود که اجداد آن حضرات همه انبیا و اوصیا و حاملان دین خدابوده اند و فرزندان
اسماعیل که اجداد ایشان بوده و در نهایت حضرت ابراهیم، همیشه پادشاهی مکه و حجابت
خانه ی کعبه و تعمیرات با ایشان بوده و مرجع عامه خلق بودند. و ملت ابراهیم در
میان ایشان بوده و ایشان حافظان آن شریعت بوده اند و آثار انبیا را به یکدیگر سپردند
تا به عبدالمطلب رسیداو نیز ابوطالب را
وصی خود قرار داد و ابوطالب نیز کتب و آثار انبیا و ودایع ایشان را به پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله و سلم سپرد. (بحارالانوار ج17 ص15)
چنانکه ازروایات معتبر شیعه استفاده می شود،مقام شامخ وصایت
انبیا پس از عبدالمطلب به وی منتقل شده ومیراث انبیای الهی بدو رسیده بود و بر طبق
حدیثی،امیرالمومنین علیه
السلام فرمود:
به خداسوگند پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف هیچ گاه
بتی را پرستش نکردند.ازآن حضرت سوال شد:پس چه چیزی را پرستش می کردند؟فرمود:آنهابه
سوی خانه کعبه نماز می خواندند و تمسک به آیین ابراهیم علیه السلام داشتند.و بنا به گفته علمای بزرگوارشیعه
مانندشیخ مفید،شیخ طوسی،طبرسی ودیگران:ایمان ابوطالب واسلام او نزد علمای شیعه
مورداتفاق بوده واجماعی است وکسی درآن اختلاف نکرده است.واگراختلافی دیده می
شوددرگفتار علمای اهل سنت است.
که جمعی ازآنها عقیده دارندکه ابوطالب به رسول خدا ایمان
نیاورد تا از دنیا رفت،که بایدگفت سخن آنها نیز اگر از روی غرض وتعصب نباشد،دلیل
بر بی اطلاعی وجهل آنهاست،زیراگذشته ازاشعار زیادی که ازابوطالب درباره نبوت رسول
خدا صلی الله علیه
و آله و سلم نقل
شده و درکتاب های تاریخ مذکوراست. دفاع و پشتیبانی بی دریغ وی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وجانبازی ها و ایثارگری هایی که
دراین باره نمود،برای اثبات مدعای ماکافی است و نیازبه دلیل دیگری ندارد. تا آنجا که
نزدیک به سه سال تمام به خاطر حمایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آیین مقدس او مورد بی مهری قبایل
قریش وکفار مکه قرارگرفت و آنها روابط خود را با وی قطع کردند و در این باره
عهدنامه ای به امضا رسانده و او را در تنگنا و محاصره قراردادند، او در این باره
عهدنامه ای به امضا رسانده و او را در تنگنا و محاصره قراردادند،اوآن همه فشار و سختی
را تحمل کرد تا سرانجام قریش،محاصره راشکسته و باکمک خدای تعالی روابط آنهابه حال
عادی برگشت.
ایشان چند بار جان خود را در این راه به مخاطره انداختند و برای
دفاع ازرسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم
شمشیر به دست گرفته و به جنگ سران قریش رفتند....وجریانات دیگری نیزکه ثبت شده و هرکدام
دلیل و گواه جداگانه ای برای اثبات این مطلب است.
باری در اینجا تذکر یک مطلب ضروری است و ممکن است همین مطلب
سبب این گفتار برخی از علمای اهل سنت گردیده باشد.
تذکریک مطلب
همان گونه که درروایات آمده حضرت ابوطالب ایمان خود را عموما ازسران
قریش وکفار مکه پنهان می داشت تا بهتر بتواند آن مسئولیت تاریخی و رسالت الهی و مهم
خود،یعنی دفاع ازرسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و نصرت دین اسلام رابه اتمام رسانده
وبه اصطلاح ازآنها«تقیه»می کرد تا سخنانش موثرتر وحمایتش کارگرترباشد، به همین جهت
در برابر ایفای این نقش حساس پاداش بیشتری هم ازخدای تعالی دریافت خواهدداشت.
درحدیث آمده که امام صادق علیه السلام فرمود: انّ مثل ابی طالب مثل اصحاب الکهف أسروا
الایمان واظهرو الشّرک فاتاهم الله اجرهم مرّتین. حکایت ابوطالب حکایت اصحاب کهف
است که ایمان خودرامخفی داشته وتظاهربه شرک کردندواین روخداوند دوباربه آنهاپاداش
عطافرمود.
و در حدیث جالب دیگری که ابن ابی الحدید،ازعلمای اهل سنت،نیز نقل
کرده،آمده است که ازامام سجاد علیه السلام از ایمان حضرت
ابوطالب سوال کردند،امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
بسیار جای شگفت است که خدای تعالی پیغمبراسلام را از نگاه
داشتن زنان مسلمان در ازدواج با کافران نهی فرمود،در صورتی که فاطمه بنت اسد از زنانی
بود که به اسلام سبقت جست و همچنان درازدواج ابوطالب بود تا آنگاه که ابوطالب از دنیا
رفت. و به هرصورت روایات دربارۀ ایمان ابوطالب بسیار است.
به گفتۀ یکی ازنویسندگان جرم و گناه ابوطالب و هر مسلمان
بزرگوار دیگری که تاریخ دربارۀ اوحق کشی کرده و یا آنها را زیر سؤال برده ،همان
افتخار انتساب آنها با امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که دستهای ناپاک
بنی امیه و پس ازآنها بنی عباس پیوسته سعی در از بین بردن فضایل آن حضرت و منسوبان
آن بزرگوار داشته اند و گرنه مؤمن قریش و مدافع اسلام و رهبر گرامی اسلام جرم و گناه
دیگری نداشته، چنانکه از این حق کشی ها و ایراد و اشکالها ،دیگر منسوبان آن حضرت
یعنی جعفر وعقیل وفرزندان آنها نیز بی بهره نمانده اند و در داستان هجرت هبشه وآن
سخنرانی وخطابۀ شجاعانه ،شیوا وجامع جعفربن ابی طالب به ایراد واشکال برخاسته
وخواسته اند سند و اعتبار آن را مخدوش سازند،.
و یا در جنگ موته که بر طبق روایات شیعه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جعفر را امیر برلشکر ساخت،اینان
درروایات خود نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زید بن حارثه را بر آنان امیر ساخت
وجعفر را امیر دوم قرار داد.
وبه همین نحو هر جا فضیلتی مربوط به امیرالمؤمنین علیه السلام ومنسوبان آن حضرت درروایات دیده می شدبه نحوی آن
را مخدوش ساخته و یا از اعتبار انداخته و یا بکلی منکر می شدند و به جای آن برای
معاویه و عباس بن عبدالمطلب و فرزندان
آنها فضیلت جعل می کرده اند،و برای یک نویسنده و متتبع خبیر شواهد بسیار دراین
باره در تاریخ وجود داشته و دیده خواهدشد،که اکنون جای ذکر آنهانیست.( زندگانی امیرالمؤمنین علیه السلام سیدهاشم رسولی محلاتی)
اما این کوردلان غافل از این که اگر فضیلتی را از امیرالمومنین
علیه السلام سعی در کمرنگ کردن آن داشته باشند اما نمی
توانند ولادت ایشان در کعبه را منکر شوند چرا که اراده ی خداوند بر این بوده است
که کعبه سینه ی خود را بر قدوم نورانی آن حضرت چاک دهد. این یعنی خود خداوند متعال
این فضایل را به مولا علی علیه السلام عنایت فرموده و آن حضرت
خاصّ درگاه باریتعالی است.
همین طور که درباره ایمان این بانوی محترمه به خدای تعالی و پیمبران
الهی،حتی قبل ازنبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همین حدیث کافی است که درباب ولادت
امیرالمومنین علیه
السلام نوشته اند و شیعه و اهل سنت آن رانقل کرده اندکه
چون درد زاییدن بر او فشار آورد و هنگام ولادت آن حضرت گردید،فاطمه به کنار خانه
کعبه آمد و با این چند جمله ناراحتی خود را به پیشگاه خدای تعالی اظهارکرده،گفت:
پروردگارا من ایمان دارم به تو و به همه پیمبران و کتاب هایی
که ازسوی تو آمده و گفتار جدم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و او که این خانه کعبه
را بناکرد. پروردگارا به حق همان کسی که این خانه را بنا کرد و به حق این نوزادی
که درشکم من است، ولادت اورابرمن آسان گردان.»
وبه دنبال آن ناگهان دیوارکعبه شکافته شد و فاطمه به درون خانه
رفت و مولا علی علیه
السلام به دنیا آمد.
|