اربعین
حسینی و اثبات آن در تاریخ
مسئله اربعين
سيد الشهداءعليه السلام و اين كه آيا
خاندان آن حضرت پس از رهايى از اسارت يزيد قصد عزيمت به كربلا را داشته و نيز آيا
توانسته اند در آن روز به زيارت آن مضجع شريف نايل آيند و مرقد مطهرش را زيارت
كنند، از جمله مسائلى است كه از ديرباز صاحب نظران درباره آن اختلاف نظر داشته و
هريك با استشهاد به ادله تاريخى براى اثبات يا نفى آن تلاش كرده اند. در اين مقاله
با توجه به متون تاريخى معتبر احتمالات ممكن را تبيين كرده و ضمن بيان نظر مدافعان
اين واقعه، ديدگاه خود را مبنى بر مسئله اربعين سيد الشهداءعليه السلام تبيين خواهيم
نمود.
ورود خاندان
مكرّم سيدالشهداء به كربلا در راه بازگشت از شام به مدينه در روز اربعين و الحاق
سر مقدس اباعبدالله الحسينعليه السلام به پيكر مطهّرش در آن روز، يكى ديگر از وقايع مبهم واقعه
عاشورا و حوادث پس از آن است. به راستى اگر چه حادثه عاشورا دل خراش ترين و
غمبارترين حادثه اى است كه در طول تاريخ، قلب شيعيان و دوست داران خاندان عصمت و
طهارت را جريحه دار ساخته و جا داشت تمامى وقايع آن بدون هيچ كم و كاستى در كتاب
هاى تاريخ نقل شود، امّا مع الاوصف از آن جا كه هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم
پس از آن شيعيان على بن ابى طالبعلیه السلام و فرزندان
معصومش تحت بيشترين فشارها و آزارها بوده، سخت ترين شكنجه ها و تحريم ها را متحمّل
شده و عملا در حاشيه قرار گرفته بودند، هيچ گاه امكان ضبط و نقل وقايع غم بار
عاشورا و آن چه بر خاندان مكرم سيد الشهداء گذشت پديد نيامد. مى دانيم كه بخشی از
وقايع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل سنت كه بعضاً تلاش مى كردند دامن يزيد
و خاندان بنى اميّه را از اين لكه ننگ ابدى، پاك سازند نقل شده است، پس نبايد
انتظار داشت تمام وقايع و حوادث بدون كمترين تحريفى نقل شده باشد. از آن گذشته اگر
مورخان نيز قصد نگارش حوادث را به صورت صحيح و بدون تحريف داشتند، حكّام وقت
ممانعت به عمل آورده و معلوم نبود كه چه سرنوشتى در انتظار نويسنده و نوشته او
بوده است. رسیدن کاروان
اسرا به کربلا در اربعین اول و یا دوم اهمیت چندانی ندارد چرا که اربعین
اباعبدالله الحسینعلیه السلام بزرگترین و با شکوهترین اجتماع غیر قابل انکار عالم می
باشد. مع الوصف در این مقاله مدارکی که دال بر رسیدن کاروان اسرای کربلا در اربعین
اول به کربلا وجود دارد، جمع آوری و ارائه می شود.
بررسى
وقايع مرتبط با واقعه اربعين
به طور كلّى
وقايعى را كه با رسيدن كاروان اسرا به كربلا رابطه مستقيم دارد مى توان در امور
ذيل خلاصه نمود:
مدت
زندانى بودن اهل بيت سيدالشهداءعليه السلام در كوفه و زمان حركت آنان به سوى شام;
مسير
كاروان اسرا از كوفه تا شام;
زمان
صرف شده براى رسيدن به شام;
مدت
زمان اقامت اهل بيت امام در شام;
مسير
بازگشت از شام به مدينه و بررسى احتمال عزيمت آن كاروان به كربلا و رسيدن به آن جا
در اربعين اول;
اكنون هريك از
موارد فوق را به طور مستقل بررسى مى كنيم.
مدت
زندانى بودن اهل بيت سيدالشهداء در كوفه و زمان حركت آنان به سوى شام
تقريباً درباره
خروج اهل بيت امام حسينعليه السلام از كربلا و حركت به سوى كوفه در كسوت اسارت در روز يازدهم
محرم ترديدى نيست و هم چنين بنا بر قول مشهور ، آنان در روز دوازده محرم وارد
كوفه شدند، امّا در مورد حركتشان به سوى شام تاريخ دقيق و يقين آورى در دست
نيست، زيرا مدّت اقامت آنان و مدت زندانى بودنشان در كوفه چندان معلوم نيست. البته
از مسلمات تاريخ است كه اسرا مدتى در كوفه زندانى شدند، چنان كه برخى مقاتل معتبر
به آن تصريح كرده اند. طبرى به نقل از عوانة بن حكم كلبى به اين مسئله اشاره كرده است.(تاريخ طبرى، ج 5، ص 463.)
شيخ صدوق مى نويسد: سپس فرمان داد
تا على بن الحسين به غل و زنجير كشيده شده به همراه زنان و يتيمان به زندان برده
شود... پس دستور داد كه آن ها را به زندان بازگردانند.(مقتل الامام
الحسين عليه السلام، ص 446، امالى صدوق، ص 140)
امّا اكثر مقاتل
در مورد تاريخ خروج كاروان اسرا از كوفه و حركت به سوى شام ياد نكرده، از زمان
دقيق خروج آنان از كوفه خبر دقيقى در دست نيست.يكى از نويسندگان در اين باره چنين
مى گويد:
سيد
محمد على قاضى طباطبائى می نویسد: با اين كه اسراى
اهل بيت مدتى كه مقدارش تحقيقاً معلوم نيست در كوفه در زندان ابن زياد مانده اند و
ابن زياد از يزيد كسب اطلاع نموده و درباره آن ها كسب تكليف و دستور خواسته كه
تمامى آن ها را بكشد يا به شام رهسپار ساز.(تحقيقى درباره اوّل اربعين حضرت سيدالشهداءعليه السلام ص 41 ـ 42)
از اين رو برخى بر اين اعتقادند كه اسراى آل محمدصلى الله عليه وآله به مدت بسيار كوتاهى در كوفه زندانى بوده و در فاصله دو
روز كبوتر نامه بر نامه ابن زياد را نزد يزيد برده و پاسخ را مبنى بر فرستادن اسرا
به شام باز گردانده است، در نتيجه، اسرا در روز پانزده محرم به سوى شام روانه شده
و روز اول ماه صفر وارد شام شده اند. براى اثبات اين ادعا شواهدى ذكر شده و از آن،
چنين برداشت شده است كه در آن زمان از كبوترِ نامه بر استفاده مى شده است.
شاهدى كه براى اين امر نقل شده، عبارت ذيل است:
مرحوم احمد بن تاج الدين حسن سيف الدين استر
آبادى از محدثين اماميه در كتاب آثار احمدى مى گويد صحيح است كه عبدالله انصارى مى
گويد: با جمعى از
مردم در خدمت امام حسين عليه السلام بوديم، بادى عظيم از جانب شام برآمد، يكى از مواليان معاويه
آن جا حاضر بود گفت:
يابن رسول الله
جدت مردم را از وزيدن باد خبر مى داد و تو نيز اگر مى توانى خبر ده كه اين باد چه
مى گويد؟! آن حضرت فرمود: مى گويد كه حاكم شام مرده و از جانب فوات جرعه كشيده، آن
ملعون را سخن امام عليه السلام بسيار گران آمد، امّا به غير سكوت چاره اى نديد، روز ديگر
خبر رسيد كه معاويه مرده و از خاك دان دنيا رخت فوات بدار الجزاء كشيده است. بعد
محدث خيابانىرحمهم الله فرمود: پس معلوم شد كه به جز وسيله كبوترِ نامه بر، ايصال
اين خبر ممكن نخواهد بود.(تحقیقی درباره
اربعین اول حضرت سید الشهدا علیه السلام ص 262)
صاحب كتاب تحقيق
درباره اربعين اول سيدالشهداء عليه السلام با استناد به
اين نقل معتقد است كه بنى اميه از كبوتر نامه بر براى ارسال نامه هاى خود استفاده
مى كردند، پس ابن زياد نيز براى كسب تكليف از يزيد درباره اسرا از كبوترِ نامه بر
استفاده كرده و در نتيجه، اسراى آل محمد را تنها پس از سه روز توقف در كوفه به شام
فرستاده است. بر اين اساس، مدّت زندانى شدن اهل بيت امام در كوفه از روز 12 ـ
15 محرم بوده است
و در اين فاصله،
نامه ابن زياد با كبوتر نزد يزيد فرستاده شد و پاسخ يزيد مبنى بر ارسال سرهاى شهدا
و اسرا به شام بازگشت.
(تحقیقی درباره
اربعین اول حضرت سید الشهدا علیه السلام ص 153،261،273)
برخی از محققین
اشکالاتی را مطرح می کنند مبنی بر این كه
حفظ امنيت شهرها، به ويژه شهر مدينه، ايجاب مى كند نامه توسط قاصدى مطمئن و
كاردان ارسال شود تا از احتمال افتادن چنين پيامى به دست نامحرمان كاسته شود، زيرا
اگرچه كبوتر پيام ها را با سرعت بيشتر به مقصد مى رساند اما از اطمينان بالايى
برخوردار نیست و همواره نگرانى در مورد اشتباه كبوتر و يا راه زنى رندان و فضولان
وجود داشته است.حال فرض را بر این می گیریم که قاصدی نامه را رسانده است، بنابراین
احتمالات تاریخی را بررسی می کنیم:
الف
ـ اين كه اسراى
بنى هاشم در كوفه زندانى شدند تا قاصد ابن زياد نامه او را به يزيد رسانده و پاسخ
را دريافت كند و به كوفه بازگردد كه در آن صورت عادتاً رفت و برگشت او دو هفته طول
مى كشيد و بنابراين مى بايست كه مدّت زندانى شدن اهل بيت امام در كوفه حدود دو
هفته بوده و تبعاً زمان خروج آنان از كوفه به سوى شام نيز پس از دوهفته حبس در
كوفه بوده باشد.( محمد على قاضى طباطبايى، تحقيق در باره اول اربعين سيد
الشهداء علیه السلام ص 34 ـ 35(
طبرى
مى نويسد: اما
عوانة بن حكم كلبى گفت: هنگامى كه
حسين بن على كشته شد و بازماندگان و اسرا را آوردند تا اين كه آن ها را در كوفه
تسليم ابن زياد كردند. مدتى در زندان به سر بردند تا اين كه روزى يك سنگى كه تكه
اى كاغذ به آن بسته شده بود به داخل زندان افتاد و در آن نوشته شده بود در فلان
روز پيك براى كسب تكليف درباره شما به سوى يزيد روانه شد، چند روزى در راه است و
فلان روز باز مى گردد. پس اگر صداى تكبير شنيديد يقين كنيد كه كشته خواهيد شد و
اگر صداى تكبير نشنيديد به معناى امان دادن به شما است انشاء الله. او گفته است كه
وقتى دو يا سه روز به بازگشتن پيك باقى مانده بود سنگى به داخل زندان افتاد كه با
آن نامه اى بسته شده بود و در آن نوشته شده بود كه وصيت كنيد و پيمانها را ببنديد
كه در فلان روز باز خواهد گشت. هنگامى كه پيك بازگشت صداى تكبيرى شنيده نشد و در
نامه اى كه آن قاصد از طرف يزيد آورده بود نوشته شده بود كه اسيران را به نزد من
بفرست.(طبرى، همان، ج
5، ص 463 و موسوعة مقتل الامام الحسين لآل مكباس: ص 746 نقل از: الكامل فى
التاريخ: ج 3، ص298)
ب ـ ابن زياد قبل از آن براى يزيد كه كاروان اسرا و سرهاى
شهدا را از كوفه به سوى شام روانه سازد هيچ نامه اى براى يزيد ارسال نكرد، بلكه
نامه را به همراه رأس شريف امام علیه السلام روانه شام نمود
و سپس بلافاصله سرهاى ديگر شهدا و كاروان اسرا را نيز به شام فرستاد. بنابراين
فرض، اقامت و زندانى شدن اهل بيت در كوفه طولانى نبوده است، زيرا ابن زياد مجبور
بود براى جلوگيرى از آشوب و قيام مردم كوفه به سرعت اهل بيت امامعلیه السلام و سرهاى شهدا را
به شام رهسپار سازد تا اجازه يا فرصت قيام و آشوب را از مردم كوفه بگيرد.
شايد از اخبارى كه بر انتقال سر مطهر امام عليه السلام به شام به همراه
اسرا دلالت دارند بتوان براى اين امر استفاده نمود، زيرا رسم عرب اين بوده است كه
پس از غلبه در جنگ سر فرمانده مخالفان را به همراه نامه اى كه بشارت پيروزى بود
براى فرمانرواى خود ارسال مى كردند و عقبه سپاه به همراه غنايم و اسرا در روزهاى
بعد باز مى گشتند. در اين جريان نيز وقتى برخى مقاتل بر همراهى نامه ابن زياد و سر
مطهر سيد الشهداعليه السلام اذعان دارند، مى
توان نتيجه گرفت كه ابن زياد براى جلوگيرى از آشوب و قيام مردم كوفه بدون كسب
تكليف از يزيد، كاروان اسرا و سرهاى شهدا را بلافاصله به شام فرستاده و از زندانى
كردن آنان به مدت طولانى ابا كرده است.
برخى از كتاب هاى تاريخى معتبر اين فرض را تأييد كرده اند و
از نامه ابن زياد به يزيد و كسب تكليف او درباره اسرا و سرهاى شهدا ياد نكرده اند
علاوه بر اين، برخى مقاتل تصريح مى كنند كه ابن زياد نامه اى را كه گزارش انجام
مأموريتش در كوفه بود به همراه سرامام حسينعليه السلام به شام فرستاد.
ابن اعثم كوفى
در مقتل خود نقل مى كند:
مسير كاروان اسرا از كوفه تا شام
واقعيت آن است كه هيچ خبر يقينى و معتبرى در خصوص مسير
كاروان اسرا از كوفه تا شام وجود ندارد.
شیخ
عباس قمی مى فرمايد: بدان كه ترتيب منزلهايى كه در هر مرحله در آن توقف كرده
اند، بيتوته كرده اند يا از آن عبور كرده اند معلوم نيست و در هيچ كتاب معتبرى ذكر
نشده است.(محدث قمى، عباس، نفس المهوم، ص 227)
امّا با توجه به
نقشه جغرافيايى منطقه و مسيرهايى كه بين كوفه و شام در آن زمان بر اساس برخى مدارك
مرسوم بوده مى توان گفت كه درمجموع سه راه بين كوفه و شام وجود داشته است:
مسير
اول: همان گونه كه گفته شد هيچ دليل معتبرى كه بر مسير حركت
كاروان اسرا از كوفه به سوى شام دلالت كند وجود ندارد، اما در بسيارى از كتاب هاى
ضعيف و غير معتبر از منازلى كه كاروان اسرا از آن منازل عبور كرده اند ياد شده و
اين اخبار ضعيف، زمينه شهرت مسير سلطانى را فراهم آورده است. اين امر باعث شده است
كه برخى از نويسندگان و محققان متأخرِ تاريخ عاشورا آن را تأييد كرده و راه سلطانى
را كه از شهرهايى چون تكريت ، موصل، تل عفر، نصيبين و عين الورده مى گذرد به عنوان
مسير حركت كاروان اسرا به شام بپذيرند . بنابراين، نخستين مسيرى كه اخبار ضعيف و
غير مستند بر آن دلالت مى كند راه سلطانى است. شايد علت اين شهرت اين باشد كه در
آن زمان براى رفتن از كوفه به شام اغلب از اين
مسير استفاده مى شد. اما بايد توجه داشت كه اين مسير بسيار
طولانى بوده و راه هاى كوتاه ترى نيز وجود داشته است.
مسير
دوم: مسير ديگرى كه برخى از محققان از آن نام برده و احتمال
انتقال اسرا را از آن مسير محتمل ساخته است مسير مستقيم كوفه به شام است. اين مسير از منطقه اى كويرى و صحرايى خشك وسوزان به نام
بادية الشام كه هيچ شهرى در آن وجود ندارد مى گذرد.
اولين بار در كتاب اعيان الشيعه از آن مسير نام برده شده و
نويسنده بیان می نماید كه پيك ابن زياد به شام راه كوفه تا شام را مى توانسته است
در مدت يك هفته بپيمايد. ممكن است اين استبعاد به اين توجه كه
پيمودن راه بين شام و عراق در يك هفته ممكن است دفع شود، زيرا آن مسير، مستقيم است
و عرب عقيل در زمان ما اين مسير را مى پيمايند. بعضى از اخبار نيز دلالت دارد كه
پيك مسير بين شام تا كوفه را در يك هفته مى رفته است و عرب صليب نيز از حورانِ نجف
ـ تا شام را ـ حدود هشت روز مى پيموده اند، پس شايد آنها از اين مسير عبور مى
كردند و با خود آب كافى مى بردند و در شام و كوفه به مقدار اندكى اقامت مى كردند.
خداوند داناست.
و ما نيز ترجيح مى دهيم كه دشمنان خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله براى بُردن بازماندگان كاروان حسينىعليه السلام از كوفه به شام كوتاهترين مسير ممكن گذشته اند. و فرق نمى
كند كه اين مسير همان راه عرب عقيل باشد يا راه ديگرى و اينكه آنها مسير طولانى
معروف به مسير سلطانى را پيموده باشند را بعيد مى دانيم.
آية الله شهيد قاضى طباطبائى در كتاب خود به
وجود راه مستقيم تصريح كرده امّا در اين باره كه كاروان بازماندگان سيدالشهداء را
از آن مسير به شام منتقل كرده اند يا نه اظهار نظرى نكرده است. (محمد على قاضى طباطبايى، تحقيق در باره اول اربعين سيد
الشهداء علیه السلام ص33)
مسير سوم: راه سوّم كه به
نظر مى رسد بيش از هر راه ديگرى احتمال دارد مسير كاروان اسرا از كوفه به شام بوده
باشد، مسير ظاهراً متعارف و مرسوم بين كوفه تا شام است. يعنى مسيرى كه از ساحل
غربى رود فرات و از شهرهايى چون انبار، هيت، قرقيسيا، رقه و منطقه صفين مى گذرد.
ويژگى هاى اين مسير آن است كه اولا: مسيرى متعارف و مرسوم
بين كوفه و شام بوده و ثانياً: نه آن قدر طولانى است كه اشكال مسير سلطانى به آن
وارد باشد و نه مسيرى كويرى و خشك و سوزان است كه چون مسير بادية الشام متروكه
باشد و تنها در مواقع بحرانى و اضطرارى آن هم توسط افرادى متبحّر و مجهّز يا بومى
كه به آن منطقه آشنا هستند پيموده شود.اين مسير همان
مسيرى است كه لشكريان اميرالمؤمنينعليه السلام براى جنگ با
معاويه آن را پيموده اند در زمان امام حسن مجتبىعليه السلام نيز لشكريان معاويه از شام تا مسكن محل برخورد سپاهش با
سپاه امام حسنعليه السلام از آن عبور كرده اند.
البته مشاهده نقشه منطقه و هر سه راه موجود بين كوفه و
دمشق، براى هر بيننده اى اعتقاد جزمى حاصل مى كند كه تنها پيمودن اين مسير، منطقى
و معقول بوده است ، زيرا انتخاب مسير سلطانى و رفتن به تكريت، موصل و نصيبين
همانند آن است كه لقمه اى را از دور گردن چرخانده به دهان برسانيم و انتخاب مسير
كويرى و سوزان در حالت عادى براى مردان كار كشته و خبره معمول نبوده است پس چگونه
ممكن است يك مشت زن و كودك را از آن مسير منتقل كنند و هيچ نقلى، وصف آن را پس از
پيمودن متذكر نشده باشد.
بنابراين ظاهر
اين است كه انتخاب مسير جانب غربى فرات كه مسيرى ميانه است از احتمال بيشترى نسبت
به دو راه ديگر برخوردار باشد. البته شواهد موجود در خصوص شهرهاى حلب، قنسرين،
حماة و حمص و دير راهب از آن جهت كه مشترك بين دو مسير سلطانى و مسير ميانه است
نمى تواند شاهدى براى هيچ يك از دو راه به شمار آيد، اگر چه در صورت قوت، دليلى بر
عدم پيمودن راه بادية الشام خواهد بود.
زمان
صرف شده براى رسيدن به شام
سید
شهید قاضی طباطبائی می نویسد: راهى ميان شام و عراق است و راه راست و مستقيم مى باشد و
عرب هاى عقيل در زمان ما از آن راه مى روند و در مدّت يك هفته به عراق مى رسند. عرب هاى (صليب) از (حوران) كه محال وسيع از اعمال دمشق و در جهت
قبله آن واقع است و مشتمل بر دهات و مزارع زياد است و مركز آن محال (بصرى) مى باشد
و در اشعار عرب اسم آن محال زياد آمده است در ظرف هشت روز از محل خودشان حركت كرده
و در عراق به نجف اشرف مى رسند.و
نيز از حكايت ميثم تمار نتيجه مى گيرد و مى نويسد:
از اين قضيه، كاملا روشن است كه در ظرف يك هفته از شام به
عراق و كوفه مى آمدند و قاصد در مدت يك هفته به كوفه رسيده و خبر دادن ميثم تمار ـ
قدس الله روحه ـ صحيح و درست در آمده است و برخى نقل مى
كنند كه يازده روز بدون توقف از شام راه رفته اند تا به كوفه رسيده اند. ( محمد على قاضى طباطبايى، تحقيق در باره اول اربعين سيد
الشهداء علیه السلام ص 33- 38)
حتی اگر به دلیل
سختى مسير كويرى بادية الشام، اسرا از آن مسير منتقل نشده اند که البته مدرکی برای
نفی این موضوع وجود ندارد نرسیدن به کاروان اسرا به کربلا در اربعین اول را ثابت
نمی کند.
شواهد دیگری حاكى از آن است که انتقال آنان از
كوفه به شام بيش از يك هفته به درازا كشيده است، زيرا وقتى مسير مستقيم كوفه تا
شام را پيك هاى تندرو يا بوميان محلى در يك هفته مى پيمايند، پيمودن مسير سلطانى
كه نزديك به دو برابر مسير بادية الشام است يا مسير ميانه كه آن نيز از مسير بادية
الشام بسيار طولانى تر است بايد بيشتر از آن زمان به طول انجاميده باشد . در هر
صورت زمان رسیدن اسرا از کوفه به شام از 1الی2
هفته به طول انجامیده است. با در نظر گرفتن این موضوع که مدت زندانی شدن
کاروان اسرا در کوفه کوتاه بوده و خروج کاروان اسرا از کوفه تا روز 15 محرم صورت
گرفته، بنابراین روزهای اول ماه صفر کاروان اسرا وارد شهر شام شده اند.
در بسیاری از
کتب، روز اول صفر و وارد كردن سرامام حسينعليه السلام را به شام متذكر شده اند. هر چند بسیاری مدعی هستند که سر ابا عبدالله الحسین علیه السلام زودتر از اسرا وارد شام شده است و همراه کاروان اسرای
کربلا نبوده است. البته این مطلب هیچ سند تاریخی ندارد و با توجه به واقعه تاریخی
دیر راهب مسیحی و شکستن سر حضرت زینب سلام الله علیها با چوب محمل با دیدن سر بر نیزه سیدالشهداء، و وقایع دقیق
بسیاری نشان می دهد که سر اباعبدالله الحسین
همراه کاروان اسرای کربلا و در
پیشاپیش آنها در حرکت بوده است.
کفعمی
می نویسد: در اولين روز ماه صفر سر حسينعليه السلام به دمشق داخل شد و آن روز، روز عيد بنى اميه شد.(مصباح كفعمى، ص 676; شيخ عباس قمى، نفس المهموم، ص 391(
و بالأخره يكى ديگر از شواهدى كه به همراه بودن سر مطهر سيد
الشهداء با كاروان اسرا دلالت مى كند حكايت مجلس يزيد است. مجلسى كه در آن چنين
نقل شده است: سپس خانواده حسينعليه السلام را داخل كردند در حالى كه سر مطهر امام مقابل روى يزيد بود
فاطمه و سكينه دختران حسينعليه السلام تلاش مى كردند تا سر پدر را ببينند و يزيد آن را از آنها مى
پوشاند. امّا آنگاه كه سر پدر را ديدند صيحه كشيدند.( الكامل فى
التاريخ:
ج 2، ص 577، سير اعلام النبلا:
ج 3، ص 320، ينابيع المودة:
ج 3، ص 16)
برخی از کوته نظران روایت این مجلس را دلیلی بر همراه نبودن
سر اباعبدالله الحسین علیه السلام با کاروان اسرا می پندارند، در صورتی که در طول مسیر سرهای
شهدای کربلا به دست سربازان اموی پیشاپیش کاروان در حرکت بودند و دختران آل الله
در عقب کاروان حرکت می کردند. و در هر موقعیتی که سر مقدس سید الشهدا علیه السلام در برابر چشم اسرای کربلا قرار می گرفت با عکس العمل دلخراش دختران و خواهران
اباعبدالله الحسین علیه السلام و صیحه و ضجه ی آنان مواجه می شد.
مدت زمان اقامت اهل بيت امام در شام
يكى ديگر از امورى كه با رسيدن اهل بيت سيدالشهداء در روز
اربعين به كربلا ارتباط مستقيم دارد روشن شدن ميزان اقامت آنان در شام است . همان
گونه كه موارد قبلى تا اندازه اى مشكوك و غير متقن بود اين مسئله نيز به يقين
معلوم نيست، حتى تشتت اقوال و اخبار در اين خصوص بيش از موارد قبل است .
برخی منابع همراهی اسرا را با سر امامعلیه السلام در ورود به شام گزارش کرده اند. ابن حبّان (متوفای 354 ق) در این باره
نوشته است:سپس عبیدالله بن زیاد، سر حسین بن علیعلیهما السلام را همراه با زنان و کودکان اسیر از خاندان رسول خداصلی الله علیه وآله به شام روانه کرد.( ترجمة الحسین علیه السلام و مقتله، تراثنا، ش 10، 1408ق)
شیخ صدوق نیز نگاشته است:ثم امر [عبیدالله] بالسبایا و رأس الحسینعلیه السلام فحملوا الی الشام.)ابن شهرآشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب،
تحقیق یوسف بقاعی، بیروت، دارالاضواء 1421ق(
به گزارش خوارزمی در جریان ملاقات سهل بن سعد با سکینه، دختر
امام حسینعلیه السلام هنگام ورود اهل بیتعلیهم السلام به شام، وقتی سهل از سکینه می خواهد که هر تقاضایی دارد اجابت
می کند، سکینه به سهل می گوید که از حمل کنندة سر امام علیهم السلام بخواهد تا سر را جلوتر از اهل بیت علیهم السلام حمل کنند تا نگاه شامیان به سر معطوف شود و از توجه و نگاه به اهل بیتعلیهم السلام منصرف شوند. این جریان حاکی از همراهی سر امام علیهم السلام با اهل بیت علیهم السلام در ورود به شام است.
ابوحنیفه دینوری (متوفای 382 ق)، ابن اثیر و سبط ابن جوزی
نیز بر این باورند که اسرا به همراه سرِ امام علیهم السلام به شام رفته اند.(ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن الحسن، ترجمة الامام الحسین
علیه السلام، تحقیق محمد باقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، 1414ق)
سید ابن طاووس به نقل از امام سجاد علیهم السلام نوشته است:
مرا بر شتری حمل کردند که ناهموار راه می رفت در حالی که
سرِ حسین علیهم السلام بر نیزه و زنان خاندان ما پشت سر من سوار بر استرهای
استخوانی می آمدند و بچه های کوچک و بزرگ پشت سرِ ما و گرداگرد ما نیزه ها بود.( ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد، کامل الزیارات،
تحقیق جواد قیومی، چاپ اول: قم، مؤسسة نشر الفقاهه، 1417ق.)
وی در جای دیگر درباره پاسخ یزید به نامه عبیدالله مبنی بر کسب تکلیف وی درباره اسرا، نوشته
است: یزید در پاسخ نامه عبیدالله بن زیاد، امر کرد که سر حسین علیهم السلام و کسانی را که با وی کشته شده اند، همراه با زنان و خاندان
حسین علیهم السلام نزد وی بفرستد.( ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایة و النهایه،
تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408 ق)
برخی نویسندگان، همانند ابوریحان بیرونی و شیخ بهائی، تصریح
کرده اند که حضور اهل بیت علیهم السلام در روز بیستم صفر بوده است.
مرور رفتار يزيد با سر مطهر امامعليه السلام و خاندان آن حضرت نشانه آن است كه بايد تغيير رفتار يزيد در
مدت زمان قابل توجهى رخ داده باشد، زيرا يزيد به عنوان خليفه يا به عبارت ديگر
حاكم مطلق سرزمين پهناور اسلام نمى توانست رفتار خشن همراه با طعن و تعريض به
بازماندگان سيدالشهداء را به راحتى و در مدت چند روز، كاملا تغيير دهد و از امام
سجاد دل جويى كند. توضيح آن كه يزيد ابتدا با جسارت به سر مطهر سيد الشهداءعليه السلام در مجالس متعدد و تحقير بازماندگان امامعليه السلامدر صدد فرو نشاندن آتش كينه و عداوت خود با آل محمدصلى الله عليه وآله برآمد، به آنان بى مهرى كرد و آنان را در مكانى نامناسب و
بدون سقف زندانى نمود، اما آن گاه كه اوضاع را نامناسب و متشنج يافت و اعتراض و
ناخرسندى مردم، حتى اطرافيانش را مشاهده كرد براى جلوگيرى از تنفر افكار عمومى كم
كم تغيير موضع داد، اسراى آل محمدصلى الله عليه وآله را در دربار و منزل خود اسكان نمود و امام سجادعليه السلام را بر سر سفره خود نشاند و به آن ها اجازه اقامه عزادارى
براى سيدالشهداء و اصحاب با وفايش را داد و در مرحله آخر از امام سجادعليه السلام دل جويى كرد و گناه به شهادت رساندن سيدالشهداءعليه السلام را به گردن ابن زياد انداخته خود را از اين جنايت تبرئه
نمود.
قاعدتا یزید نمی توانست زمان زیادی اسرا را در شام نگه
دارد. در همان مجلسی که به سر مبارک امام حسین علیه السلام اهانت می کرد یکی از وزرای خود زبان به اعتراض گشود تا این
که یزید دستور قتل او را صادر کرد.بنابراین یزید مجبور شد پس از مشورت با شامیان
اسرا را آزاد و هر چه زودتر از شام خارج نماید و روایاتی که در آن صحبت از اقامت
چند ماهه ی اسرا در خرابه شام می کنند دور از عقل به نظر می رسد. بديهى است اين
امر(نگه داشتن اسرا در خرابه ی شام) زمينه هرگونه آشوب و ناآرامى را در مناطقى كه
اهل بيت از آن جا عبور مى كردند را فراهم مى ساخت و اوضاع را براى حكومت مركزى
ناامن مى كرد
.
اعتراض راس الجالوت یهودی به عمل یزیدیان
ابو لهیعه از ابو اسود محمد بن عبدالرحمن نقل می کند که
گفته است: روزی راس الجالوت یهودی (نام شخصی است) مرا دید و به من گفت: به خدا
سوگند بین من و داوود نبی هفتاد پدر فاصله است، با این حال هرگاه یهودیان مرا می
بینند به من بسیار احترام می گذارند ولی شما که یک نسل بیشتر با پیامبرتان فاصله
ندارید فرزند او را کشتید.( لهوف سید ابن طاووس)
در روایات آمده که اسرای کربلا را آنقدر در مخروبه ای بی
سقف و در زیر آسمان قرار دادند تا از شدت آفتاب صورتهایشان سیاه شد و پوست انداخت.
برخی این مطالب را دلیلی بر این که مدت اقامت اسرا در شام زیاد بوده استنباط نموده
اند، در صورتی که یک روز بودن در زیر آفتاب سوزان تابستانهای شام کافی است تا صورتهای اسرای کاروان اباعبدالله
الحسین علیه السلام سیاه شده و پوست بیاندازد.
سید ابن طاووس درباره زیارت اربعین می نویسد: چون اهل بیت حسینعلیهم السلام از شام به عراق آمدند، به راهنمای کاروان گفتند که ما را از کربلا عبور بده. آنان چون به قتل گاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی
هاشم و مردان خاندان رسول خداصلی الله علیه وآله را ملاقات کردند که برای زیارت قبر حسینعلیه السلام آمده بودند. همه شروع به گریه و ناله نمودند و بر صورت های شان سیلی می زدند و به گونه ای عزاداری و نوحه سرایی می کردند که جگرها را آتش می
زد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهل بیتعلیهم السلام آمده و آنان نیز چند روزی عزاداری کردند.)
اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114. این گزارش را ابن نمای حلی
نیز به اختصار نقل کرده است: مثیرالاحزان، ص 86)
.
سید ابن طاووس درباره زیارت اربعین می نویسد: در غیر کتاب مصباح آمده است که اهل بیت علیهم السلام روز بیستم صفر از شام به کربلا رسیدند.(اقبال ج3ص10)
ر
|