مقام رأس الحسین علیه السلام
درباره محلّ دفن سر مبارک امام حسين علیه السلام به خصوص و سرهاي ديگر شهداي کربلا به
صورت عموم، در کتابهاي تاريخي شيعه و اهل سنّت و نيز منابع روايي شيعه اختلاف
فراواني مشاهده ميشود. البته اقوال نقل شده نياز به بررسي دارد؛ اما هم اکنون
مشهورترين قول - که مورد قبول جامعه شيعي قرار گرفته - آن است که سر مبارک پس از
چندي به بدن ملحق شد و در سرزمين کربلا مدفون گرديد. اما هیچ یک از علما به طور قطع و یقین آن را تأیید نکرده، بلکه به
روایات تاریخی اشاره و بیان نموده اند. براي آگاهي بيشتر به بيان اين اقوال پرداخته
و اشکالات وارده بر آن ها را بیان می کنیم و در پایان قولی را که اشکالی بر آن
وارد نیست بیان می نماییم:
کربلا
اين نظر ديدگاه مشهور بين علماي شيعه
است و علامه مجلسي(ره) به اين شهرت اشاره کرده است.(بحارالانوار، ج 45، ص 145)
شيخ صدوق(ره) با نقل روايتي، الحاق سر به بدن در
کربلا را از قول فاطمه دختر علي علیه السلام و خواهر امام حسين علیه السلام نقل کرده است.(بحارالانوار ج 45 ص 140، امالي صدوق،ص 231). اما درباره کيفيت و چگونگي الحاق
ديدگاههاي مختلفي ابراز شده است.
برخي همانند سيدبن طاووس آن را امري
الهي ميداند که خداوند با قدرت خود و به صورت معجزه انجام داده است. وي از چون و
چرا درباره آن نهي کرده است.(سيدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 588(برخي ديگر چنين گفتهاند: امام سجادعلیه السلام در بازگشت ازشام در روز اربعين
سرمبارک را در کنار بدن مطهر سيدالشهداء دفن کردند.(شهيد قاضي طباطبايي، تحقيق درباره
اولين اربعين حضرت سيدالشهداء، ج 3، ص 304)
يا روزي غير از آن، سر را در کربلا در کنار بدن
دفن کرد.(لهوف
سید ابن طاووس، ص 232) البته با صراحت نام امام سجاد علیه السلام را نميآورد. اما اينکه آيا دقيقاً سر به بدن ملحق
شد و يا در کنار ضريح و در نزديکي بدن دفن شد، عبارت روشني در دست نيست و در اينجا
نيز سيد بن طاووس چون و چرا را نهي کرده است.(اقبال الاعمال، ص 588(
عدهاي گفتهاند: پس از آنکه سر را در
زمان يزيد سه روز به دروازه دمشق آويزان کردند، پايين آورده و آن را در گنجينهاي
از گنجينههاي حکومتي گذاشتند و تا زمان سليمان بن عبدالملک در آنجا بود. سپس وي
آن را بيرون آورده و پس از تکفين، آن را در گورستان مسلمانان در دمشق دفن کرد. پس
از آن جانشين وي عمر بن عبدالعزيز (حکومت 99 تا 101 ق) آن را از گورستان درآورده و
معلوم نشد که با آن چه کرد! اما با توجه به تقيد او به ظواهر شريعت، به احتمال فراوان
آن را به کربلا فرستاده است.(اميني، محمدامين، مع الرکب الحسيني، ج 6، ص 324؛ به نقل از:
مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 75(
در پايان متذکّر ميشويم که برخي از
دانشمندان اهل سنّت مانند شبراوي، شبلنجي و سبط ابن حويزي نيز اجمالاً پذيرفتهاند
که سر در کربلا دفن شده است.(همان، ص 324 و 325(
اشکال این مورد این است که
نبش قبر در اسلام حرام است و ائمه معصومین بری از هر فعل خطا و اشتباه هستند چه
رسد به فعل حرام. همچنین در تمامی اقوال ذکر شده قطعیتی از جانب علما بیان نشده
است.
نجف اشرف در کنار قبر حضرت
علي علیه السلام
از عبارت علّامه مجلسي(ره) و نيز با پژوهش در روايات چنين به
دست ميآيد که رأس مبارک در نجف اشرف و در کنار قبر حضرت علي علیه السلام دفن شده است.(بحارالانوار، ج 45، ص 145) رواياتي همانند سلام دادن امام صادق علیه السلام به همراه فرزندش اسماعيل، بر امام
حسين علیه السلام - پس از نماز خواندن بر جدشان حضرت علي
علیه السلام در نجف - به صراحت و روشني وجود سر را در نجف تا زمان امام
صادق علیه السلامثابت
ميداند.(همان،
ج 45، ص 178؛ به نقل از: کامل الزيارات، ص 34 و کافي، ج 4، ص 571(
روايات ديگري نيز همين مطلب را تأييد
ميکند؛ به گونهاي که حتي در کتابهاي شيعه، زيارتي براي سر امام علیه السلام در نزد قبر امام علي علیه السلام نقل شده است.(همان، ص 178 و ر.ک: مع الرکب
الحسيني، ج 6، ص 325-328(
درباره کيفيت انتقال سر به اين مکان،
از قول امام صادق
علیه السلام
چنين نقل شده است: يکي از دوستداران اهل بيت علیه السلام در شام آن را سرقت کرد و به کنار قبر
حضرت علي
علیه السلام
آورد.(بحارالانوار،
ج 45، ص 145)
در روايتي ديگر آمده است: پس از آنکه
سر مدّتي در دمشق بود، به کوفه نزد ابن زياد برگردانده شد و او از ترس شورش مردم،
دستور داد که آن را از کوفه خارج کرده و در نزد قبر حضرت علي علیه السلام دفن کنند.(همان، ص 178)
البته اشکال اين ديدگاه آن
است که قبر حضرت علي علیه السلام تا زمان امام صادق علیه السلام براي همگان شناخته شده نبود.
کوفه
سبط ابن جوزي اين ديدگاه را ابراز
کرده و گفته است: عمرو بن حريث مخزومي آن را از ابن زياد گرفت و پس از غسل، تکفين
و خوشبو کردن، سر را در خانه خود دفن کرد.(تذکرة الخواص، ص 259؛ به نقل از: مع الرکب الحسيني، ص 329(.
مدينه
ابن سعد صاحب طبقات الکبري اين ديدگاه
را پذيرفته و چنين بيان کرده است: يزيد سر را براي عمرو بن سعيد حاکم مدينه فرستاد
و او پس از تکفين، آن را در قبرستان بقيع در کنار قبر مادرش فاطمه سلام الله علیها دفن کرد.(ابن سعد، طبقات، ج 5، ص 112)
اين ديدگاه به وسيله تعدادي ديگر از
دانشمندان اهل سنّت (مانند
خوارزمي، در مقتل الحسين علیه السلام و ابن عماد حنبلي در شذرات الذهب) پذيرفته شده است.(مع الرکب الحسيني، ج 6، ص 330 و 331(
اشکال مهم اين ديدگاه آن
است که قبر حضرت فاطمه سلام الله علیها معلوم نبوده تا در کنار آن دفن شود.
شام
شايد بتوان گفت: بيشترين گزارشهاي اهل
سنّت، حکايت از دفن سر در شام ميکند که معتقدان به اين ديدگاه نيز در ميان
خود اختلاف داشته و اقوال مختلفي ابراز کردهاند: الف.
در کنار دروازه فراديس که بعدها مسجد الرأس در آن ساخته شد
ب. در باغي در کنار مسجد جامع امويج.
در دارالامارهد. در گورستاني در دمشقه
. در کنار دروازه توما.(مع
الرکب الحسيني، ج 6، ص 331-335)
اشکالات وارده به روایات
اهل سنت این است که راویان اهل سنت تحت تأثیر حکومت اموی بودند و در آن زمان
بسیاری از راویان احادیث و تواریخ را از بین می بردند. بنابراین صدق گفتار روات
اهل سنت دچار تردید است.
رقّة
رقّه شهري در کنار فرات بوده که گفته
شده است: يزيد سر امامعلیه
السلامرا براي آل ابي محيط - خويشان عثمان
که در آن زمان در اين شهر ساکن بودند - فرستاد و آنها، آن را در خانهاي دفن کردند
که بعدها آن خانه به مسجد تبديل شد.(همان، ص 334؛ به نقل از: تذکرة الخواص، ص 265(
اشکال وارده بر این مطلب آن
است که در زمان بنی امیّه به دلیل خصومت شدید با آل علی حتی بردن نام امیرالمؤمنین
علی بن ابی طالب علیه السّلام نیز مشکل بوده است، حال در این اوضاع بحرانی سر مقدّس آقا ابا عبدالله
علیه السّلام که اولاد امیر المؤمنین علیه السّلام بودند به چه کار آل عثمان
لعنةالله عیهم می آمده؟؟؟
مصر، قاهره
نقل شده است: خلفاي فاطمي - که از
آغاز نيمه دوم قرن چهارم تا آغاز نيمه دوم قرن هفتم در مصر حکم ميراندند و پيرو
مذهب شيعي اسماعيلي بودند - سر مبارک امام حسينعلیه السلام را از دروازه فراديس شام، به عسقلان
و سپس به قاهره منتقل کردند و بر آن مقبره معروف به تاج الحسينعلیه السلام را پس از سال 500 بنا کردند.(البداية و النهاية، ج 8، ص 205(
مقريزي سال دقيق انتقال سر از عسقلان
به قاهره را سال 548 دانسته و گفته است: هنگام بيرون آوردن سر از عسقلان چنين
مشاهده شد که خون آن هنوز تازه و نخشکيده است و بويي همچون مشک از آن به مشام
ميرسد.(مع الرکب
الحسيني، ج 6، ص 337)علامه
سيدمحسن امين عاملي (از دانشمندان معاصر شيعه) پس از نقل انتقال سر از عسقلان به
مصر ميگويد: «در محلّ دفن سر بارگاه بزرگي ساختند و در کنار آن نيز مسجدي بزرگ
بنا کردند. من در سال 1321 ق آنجا را زيارت کرده و مردان و زنان زيادي را در حال
زيارت و تضرع در آن مکان ديدم. سپس ميگويد: شکي در انتقال سري از
عسقلان به مصر وجود ندارد؛ اما اينکه آن سر از آن امام علیه السلام يا شخص ديگري بوده، جاي شک است!(امين عاملي، سيدمحسن، لو اعج الاشجان
في مقتل الحسين علیه السلام، ص 25)
قول صحیح
وقتی آقا ابا عبدالله علیه السلام به شهادت رسیدند جسد مبارکشان را به
آسمان ها برده سپس به سرزمین کربلا برگرداندند و سه روز بر زمین افتاده بود. سر
مبارک امام حسین علیه
السلام ر ادر مکان
های مختلف گرداندند، روی دست ها گرفتند، بر روی سر نیزه ها گذاشتند، آویزان بر
درخت، بر در خانه ی یزید، بر دروازه ی شام(دمشق) نصب کردند، در طبق نزد ابن زیاد،
در تشت پیش یزید بردند و آن را در سرزمین های بسیار از کربلا تا شام _و می گویند
از شام تا مصر و از مصر به مدینه_ و از شام به کربلا یا از شام به آسمان بردند.(بحارالانوار ج45ص144، خصائص الحسینیه
عنوان اوّل مقصد چهار)
لذا طبق اعتقادات صحیح شیعه و قول
علما سر مبارک سیّدالشّهداء علیه السّلام روی زمین قرار نگرفته و به عرش برده شده و نامعلوم بودن مکان
رأس الحسین علیه
السلام در طول تاریخ
تأییدی بر این موضوع است.
قطب راوندی از اعمش روایت کرده است،
گفت: من بر دور کعبه طواف می کردم، ناگاه دیدم که مردی دعا می کرد و می گفت:
خداوندا مرا بیامرز و می دانم که نمی آمرزی. چون از سبب ناامیدی او سوال کردم مرا از حرم بیرون برد و گفت: من از آنها بودم
که در لشکر عمر سعد بودیم و از آن چهل نفر بودم که سر امام حسین علیه السلام را به شام بردیم و در راه معجزات
بسیار از آن سر بزرگوار مشاهده کردیم. چون داخل دمشق شدیم روزی که آن سر مطهر را
به مجلس یزید می بردند، قاتل آن حضرت، سر را برداشت و رجزی می خواند که رکاب مرا
پر از طلا و نقره کن که پادشاه بزرگی را کشته ام و کسی را کشته ام که از جهت پدر و
مادر از همه کس بهتر است. یزید گفت: که هرگاه می دانستی که او چنین است، چرا او را
کشتی و حکم کرد که او را به قتل آوردند.
پس سر را در پیش خود گذاشت و شادی بسیار کرد و اهل مجلس حجت ها بر او تمام کردند
هر چند فایده ای نکرد. چنانچه گذشت پس امر کرد که آن سر منور را در حجره ای که
برابر مجلس عیش و شرب او بود نصب کردند و ما را بر آن سر موکل کردند و مرا از
مشاهده معجزات آن سر بزرگوار دهشت عظیم رو داده بود و خوابم نمی برد، چون پاسی از
شب گذشت و رفیقان من به خواب رفتند. ناگاه صداهای بسیار از آسمان به گوشم رسید، پس
شنیدم که منادی گفت: ای آدم فرو آی، پس حضرت آدم
علیه السلام
با ملائکه ی بسیار از آسمان به زیر آمد، پس ندای دیگر شنیدم : ای ابراهیم
علیه السلام
فرود آی و آنحضرت با ملائکه ی بی شمار به زیر آمد. پس ندای دیگر شنیدم: که ای موسی
علیه السلام
به زیر آی و آن حضرت آمد با بسیاری از ملائکه و همچنین حضرت عیسی
علیه السلام
به زیر آمد با ملائکه ای بی حد و احصاء. پس غلغله ای عظیم از آسمان به گوش رسید و
ندایی شنیدم که ای محمد صلی الله علیه و آله به زیر آی. ناگاه دیدم که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله نازل شد با فواج بسیار از ملائکه ی
آسمانها و ملائکه بر دور آن قبه که سر مبارک سید الشهدا علیه
السلام در آن جا بود
احاطه کردند. رسول خدا
صلی الله علیه و آله داخل آن قبه شد، چون نظرش بر آن سر
مبارک افتاد ناتوان شد و نشست. ناگاه دیدم که آن نیزه که سر آن مظلوم را بر آن نصب
کرده بودند، خم شد و آن سر در دامن مطهر آن سرور افتاد و حضرت صلی الله علیه و آله سر را بر سینه خود چسبانید و به
نزدیک حضرت آدم علیه السلام آورد و فرمود : ای پدر من آدم، نظر
کن که امت من با فرزند دلبند من چه کرده
اند. در این وقت من بر خود لرزیدم ناگاه جبرئیل
علیه السلام به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد
و گفت : ای رسول خدا
صلی الله علیه و آله
موکلم به زلزله زمین. دستوری ده که زمین زا بلرزانم. و بر ایشان صدایی بزنم که همه
هلاک شوند. حضرت علیه السلام
دستوری نداد. گفت پس رخصت بده که این چهل نفر را هلاک کنم. حضرتصلی الله علیه و آله
فرمود: اختیار داری. پس جبرئیل به نزد هر یک که می رفت و بر ایشان می دمید، آتش در
ایشان می افتاد و می سوختند، چون نوبت به من رسید من استغاثه کردم. حضرت فرمود:
بگذارید او را، خدا او را نیامرزد. پس مرا گذاشت و سر را برداشتند و بردند و
بعد از آن شب دیگر کسی آن سر را ندید.
بدان
که در سر مبارک سید الشهدا علیه السلام
خلاف میان عامه بسیار است و از ذکر اقوال ایشان فایده ندارد و برخی علمای شیعه بر
این باورند که امام زین العابدین علیه السلام
با دیگر سرهای شهدا به کربلا آورد و به بدنها ملحق گردانید و این قول به حسب
روایات بسیار بعید می نماید. و برخی روایات دلالت می کند که حضرت رسالت آن سر
گرامی را با خود برد و در آن شکی نیست که آن سر و بدن تطهیر به اشرف اماکن منتقل
گردیده و در عالم قدس به یکدیگر ملحق شده هر چند کیفیت آن معلوم نباشد.(جلاء
العیون مجلسی ص448،موسسه انتشارات قائم )
|