مدینه غرق نور است؛ غرق عطر صلوات!
مدینه، لحظههای تازهای را تجربه میکند؛ گویی تنزیل تازهای از عرش
فرود آمده است! این نور الهی، چیست در کالبد خانه زهرا سَلام الله عَلیها؟ چیست این مهر
مصطفوی که صلابت مرتضویاش، آمیخته با تبسم است؟
کیست این آیینه ی عطوفت که زینت پدر است و گرمی بخش دل مادر؟
کیست این که شور شکیباییاش، آکنده از صبر ایوب است صداقت زهراییاش،
حتی نگاه مادر را به تحسین واداشته است؟
کیست این جلوه شگرف آفرینش که با لبخندش، تبسم بر لبان پیامبر صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم نشانده است؟
کیست این که از گاهواره اش، عطر سیب جاری است و نگاهش، آکنده از
گلواژههای کربلایی است؟
بانو! ای صبر جمیل! ای آیینه ی بیبدیل شکیبایی! کجاست ایوب صبر تا
از قاموس شکیباییات نصیبی ببرد؟!
کجاست قلمی تا ناتوان از تحریر عظمتت نباشد؟!
چگونه شعری میتواند به ارتفاع بلند نامت دست یازد؛ آنجا که مقابل
شکوه نامت، تمام قصاید، کوتاه و تمام غزل ها، ناتوان از توصیف اند!
ای قهرمان فصاحت و بلاغت! جایی که تو لب به سخن بگشایی، حتی سکوت،
برای شنیدن کلمات علویَت سکوت خواهد کرد!
جایی که تو پای بگذاری، اسارت از آنجا کوچ خواهد کرد!
جایی که نام مقدس تو جاری است، تمام ناشکیباییها، به صبر و تمام
دردها، شفا خواهد یافت؟
ای واپسین فصل شگفت عاشورا! اگر نبود صلابت علویَت، عاشورا در غروب
کربلا و کربلا با غروب عاشورا، به پایان میرسید!
اگر به دنیا نیامده بودی، هر کسی چیزی کم داشت.
پدرت ـ با آن همه فضیلت ـ دختری نداشت تا زینتش باشد و وقتی با شیرین
زبانی کودکانهاش لب به سخن میگشود، چهره ی پدر را به وجد میآورد.
مادرت ـ بانوی خلوت کبریا ـ، همدمی نداشت تا روی زانوانش بنشاند و
گیسوانش را شانه کند و سفره ی دلش را رو به روی نگاه مهربانش بگشاید.
برادرانت خواهر غمخواری نداشتند که محرم اسرارشان باشد و گرمی دلشان
و قوت زانوانشان.
دیگر کسی نداشتند تا دنباله ی راه روشن خویش را به او بسپارند.
کارهایی بود که فقط از دست تو برمیآمد؛ نه هیچ کس دیگر.
اگر به دنیا نیامده بودی، دنیا چیزی کم داشت؛ دنیا دختری را کم داشت
که وقتی در اسارت قفس، دهان میگشاید، کلمات پیروزمندانه پدر از گلویش سرازیر میشود.
خواهری کم داشت که وقتی غم و داغ فرزند بخواهد برادری را از او
بگیرد، دستهایش را سایبان صبر کند و ذرات تحمل را بپاشد در هوای بیقراری.
عمهای کم داشت تا آغوش مهربان و خستهاش را به روی غنچههای برادر
بگشاید و قوت دلشان باشد.
و سفیری کم داشت تا پیام آفتاب را به هر سایه و خلوت تاریکی برساند.
اگر به دنیا نیامده بودی، دنیا زینب را کم داشت، زینب را.
میلادت مبارک، خاتونِ خانه ی ولایت...
ولادت دخت گرانقدر امیر مؤمنان علی علیه السلام و فاطمة زهرا سلام الله علیها، زینت پدر، اُختُ الحسن و الحسین عَلیهِم السَّلام، عمه ی گرامی ائمّه ی اطهار علیهم السلام، حضرت زینب سلام الله علیها را به محضر نورانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و نیز به پیشگاه مقدس قلب عالم امکان حضرت بقیّة الله
الأعظم حجّة بن الحسن العسگری عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف و شیعیان و محبّین آن حضرت تبریک و تهنیت عرض می نمائیم.
دوباره در دل ظلمت، شهاب گل کرده ترنج نقره ای ماهتاب،
گل کرده
در اوج آبی گردون، ستاره های صبور گرفته اند به کف،
مشعل طلایی نور
کشیده صف، همه در انتظار خورشید اند چنان سهیل سحر، بی قرار
خورشید اند
نفس نفس دمد از آینه، شکوفه ی نور خدای عاطفه و عشق می رسد
به ظهور
طنین سبز اذان بلال می آید برون ز
پرده عروس کمال می آید
امین وحی خدا، ذکر نور می خواند به لحن رایحه شعر
شعور می خواند
دیار خاک چو باغ بلور گردیده سرای فاطمه
لبریز نور گردیده
دهید مژده که نور دو عین می آید علم به دوش قیام
حسین می آید
خبر دهید به حیدر که نور نور آمد عزیز فاطمه،
بانوی دل صبور آمد
کسی که وارث بانوی آب می باشد وجود اطهر او، نور
ناب می باشد
کسی که همچو علی، خطبه خوان بیداری ست پیام اهل ولا، از زبان او جاری ست
کسی که خلق حسن دارد و حسینی خو ست یگانه ای که کلید بهشت در کف او ست
شب ظهور و تجلای زینب است امشب حریم وحی پذیرای زینب
است امشب
یگانه مظهر صبر خدای عشق آمد سفیر شب شکن
کربلای عشق آمد
کمال دین حق در دو عین می باشد حسین زینب و، زینب
حسین می باشد
چو نور دیده که در هر دو عین خورده گره وجود او به وجود حسین
خورده گره
خانه ی علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها امشب نور باران گشته و صدای شادی از اهل کسا
بر گوش آسمان طنین انداز شده. کودکی زیبا پیچیده در نور، در آغوش بانوی عشق آفرین
زهرای مرضیه سلام الله
علیها است. مولای کون و مکان
حضرت امیر علیه
السلام بوسه ای بر پیشانی
مشعشعش می نوازد. در انتظار آمدن رسول خدا صلی الله علیه و آله از سفر اند تا این کودک را به نامی شایسته بنامد. اما حضرت
رسول صلی الله علیه و آله از خدای متعال پیشی نمی گیرد. خداوند او را چه
می نامد؟
این عالِم غیر معلّمه را! عقیلة
النبوة را! این بانوی کامله! این نائبة الحسین علیه السلام را که تنها در آغوش برادر لبخند رضایت در
بردارد! ملیکة الدنیا را! این عابده آل علی علیه السلام و محبوبة المصطفی صلی الله علیه و آله! این فصیحه، امینه و بلیغه را!؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: فرزندان فاطمه سلام الله علیها فرزندان من هستند ولی اختیار آن ها با خداوند
است، صبر می کنم تا خداوند نام او را تعیین کند.
معروف است که ایشان در پنجم جمادی الاول سال
ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. ایشان دو سال از امام حسین علیه السلام کوچکتر بودند. در همان لحظه، جبرئیل، امین وحی
الهی به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و
عرض کرد: "خداند به تو سلام می رساند و می فرماید نام این دختر را زینب بگذار، چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشته ایم.
او را زینب نام نهادند، "زینت پدر"، "زینت ولایت" روش و منش او مایه سرافرازی و افتخار فخر زمین
علی بن ابی طالب علیه السلام است، که در مورد ایشان فرموده اند: "گفتار
و خطبه های حضرت زینب سلام
الله علیها همانند
گفتار و خطبه های پدرش حضرت علی علیه السلام بود."(الخصائص
الزینبیه، ص210)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "نوزاد را نزد من بیاورید". نوزاد را به محضرش
آوردند و رسول خدا صلی الله
علیه و آله او را در
آغوش گرفت و گونه هایش را غرق در بوسه نمود.
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فرمودند: به حاضران و غایبان وصیت و سفارش می
کنم که احترام این دختر را پاس دارند، همانا این دختر شبیه حضرت خدیجه سلام الله علیها است.(الطّر از المذهّب ج1ص44، ریاحین الشریعه ج3ص38)
یا رب الزینب بحق الزینب اشف صدر الزینب
بظهور الحجة
|