برای فهم بهتر این بحث در ابتدا به
فرازی از دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف اشاره می کنیم:
واژه "طوعا" در این دعا بیان میکند که
بشر باید با رغبت، راه الهی را در پیش بگیرد که در واقع انبیاء خیلی تلاش
کردند زمینه "لا اکراه" را فراهم کنند، اما این فرهنگ در میان مردم شکل
نگرفت.
بشر
به خاطر نابالغي خود در مسير پر سنگلاخِ پر از جهل و انانيّت و تفکر خود محوري
هميشه ضربه خورده است و بايد از اين مسير انانيّت و جهالت عبور کرده و به بلوغي در
سطح فکری و معرفتی برسد.
لذا در روايتي از امام باقر علیه
السلام آمده است:
همانا مردم به خاطر شتاب و عجله شان در امر ظهور
خودشان را به هلاکت مي رسانند و خداوند هم حکيم است تابع عجله و شتاب مردم نيست.
«إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ
غَايَةً يَنْتَهِى إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً
وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا» مردم به خاطر شتاب و عجله، خودشان را به هلاکت مي رسانند،
مي خواهند زود به آستانه ظهور دست پيدا کنند در حالي که خدا تابعِ عجله مردم نيست.
خداوند
حکيم است و حکومت معصوم و ظهور حضرت عجل الله تعالی فرجه الشّریف
فرايندي دارد، فرايند بايد تحقق پيدا کند و غايت شکل بگيرد. اگر مردم به آن غايت
رسيدند تحقق امر ظهور، لحظه اي پس و پيش نمي افتد يعني خود مردم بايد به اين حدّ
برسند.
بلوغ
فکری یعنی پیدا کردن معرفت و این بلوغ شرط بسيار مهمي است حداقل اش اين است که يکي
از شرط هاي اساسي، بلوغ فکری است، اگر بشر اين معنا را فهميد به مرحله اضطرار
رسيده است. بشر بايد درک کند و
بداند که بدون امور وحياني و آسماني نمي تواند امور خود را به سامان برساند اين،
اساس کار است.
چگونه
بشر مي تواند به آستانه اضطرار به دين و اضطرار به حجت برسد؟
لذا
در دعاي افتتاح که مي گوييم «إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ» در
این جا بحثی از رغبت به دولت کريمه مطرح است. يعني تمايل بشر بايد به دولت
کريمه معطوف شود و به دولت کريمه احساس نياز کند، يعني در جوامع بشري بايد توجه و
التفاتي به آن دولت کريمه و از همه مهم تر به آن وجود مقدس که محور عالم هستی ست
به وجود بيايد.
اگر
اين رغبت به وجود نيايد و بشر از اين عقبه هاي جهل و جهالت عبور نکرده باشد و حضرت
ظهور کنند چه اتفاقي مي افتد؟ همان اتفاقي که براي اجداد طاهرين اش افتاد. همه ائمه علیه
السلام به خاطر نابالغي بشر به شهادت رسيدند. به خاطر
اينکه بشر به آن بلوغ نرسيده بود که احساس اضطرار و نياز کند و بفهمد که بدون حجت
الهي اموراتش به سامان نمي رسد. لذا نه تنها اين حس را نداشت بلکه اين احساس را داشت
که حجت الهي مزاحم آلاف و الوف و زندگي اوست لذا او را به شهادت رساند. تمامي
انبيا و اوليا اين داستان برايشان بوده است.
در
ظرف مشيت الهي، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف
آخرين حجت است اگر مشيت خداوند به اين تعلق گرفت که حجج خود را بفرستد و مردم آنها
را به شهادت برسانند فرصتي بوده براي آخرين حجت؛ ولي بعد از آخرين حجت ديگر
فرصتي نيست. اين آخرين حجت الهي است و بر اساس مشيت الهي ديگر اين اقتضا را ندارد
که خدا او را بفرستد و مردم او را به خاطر جهل و ناداني شان به شهادت برسانند.
مراحل
بلوغ فکری
بلوغ فکری سه شاخصه جدي دارد: اولين آنها رغبت به دولت کريمه است
مردم بايد ميل شان معطوف به دولت کريمه باشد. وقتي بخواهيم در تغييري ايجاد شود بايد
در ميل تصرف و تحولي ايجاد کنيم تا از نقطه «الف» به نقطه «ب» برسیم. اگر بخواهيم متحول
کنيم بايد ميل را تغيير بدهيم و بايد تغيير ذائقه به وجود بيايد.
رغبت و ميل بايد به سمت دولت کريمه باشد در اين صورت اولين
محور کليدي در سمت و سوي ايجاد بلوغ اجتماعي شکل مي گيرد لذا «إِنَّا نَرْغَبُ
إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ.
پس به زبان ساده تر تا ما نخواهیم و رغبت به وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف نداشته باشیم خداوند حجت زمانش را ظاهر
نمی کند و جان او را در پس پرده ی غیبت حفظ می نماید.
پس اولين شاخصه بلوغ فکری، رغبت به دولت کريمه است بعد از رغبت
، شکايت است. در اين فراز دعاي افتتاح که مي فرمايد «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو
إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ غَيْبَةَ
وَلِيِّنَا» بحث از شکايت است. وقتي که ميل انسان از سطح عادي روي برگردانده شده و
معطوف به سطح عالي شود ديگر به سطح داني قانع نمي شود. از سطح داني شکايت مي کند و
ذهن و تقاضاي انسان به سمت و سوي عالي معطوف مي شود. لذا جهت گيري از وضعيت موجود
به وضعيت مطلوب شکل مي گيرد. و شکايت اش از وضعيت موجود جدي مي شود. و
وضعيت غيبت براي شخص غير قابل تحمل مي شود.
ولي قبل از شکل گيري تغيير ميل و شکايت، فضاي غيبت برايش عادي شده
بود. يعني اعتياد به فضاي غيبت و دوران غيبت برايش عادي شده بود. و لذا طراز زندگي
متناسب با همين وضعيت موجود بود. ولي وقتي که ميل انسان عوض شد ديگر از اين سطح
زندگي موجود روي بر مي گرداند، آستانه اش تغيير پيدا مي کند، از وضعيت موجود شاکي
مي شود، وضعيت مطلوب مي خواهد و اين فضاي غيبت که به آن معتاد شده بود برايش سخت
مي شود. لذا فرياد « اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ» را سر مي دهد و عظمت بلا را حس مي
کند.
تا قبل از اين مرحله، عظمت بلا، مصيبت ها و سختي ها را مي ديد
ولي عظمت بلا را حس نمي کرد بدبختي ها را مي ديد ولي التفات نداشت. پس در اين صورت
به شکايت مي انجامد.
وقتي که رغبت و شکايت که شاخصه هاي بلوغ فکری و رسیدن به معرفت
هستند، شکل مي گيرد به سومين شاخصه بلوغ فکری می رسیم و آن استعانت است «وَ
أَعِنَّا عَلَى ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ». مي گويد: «أَعِنَّا»، يعني
جمع و گروه کارشان به اينجا مي انجامد که مي گويند: خدايا فتح معجل و فرج آقا را
برسان. مي رسد به مقام خواستن، فتح معجّل مي خواهد.
سطح و موضوع خواسته اش عوض شده است. ميل و شکايت اجتماعي شکل
گرفته بعد در اين تطورات و تحولاتي که به وجود آمده و تغيير انفسي که در شخص شکل
گرفته، سطح خواسته اش عوض مي شود و از خداوند فرج و فتح معجّل مي خواهد.
انسان به مقام خواستن مي رسد. اين مقام خواستن، توانستن را به
دنبال دارد. بشر در طول تاريخ هر چه خواست به آن دست پيدا کرد انرژي فسيلي و هسته
اي را خواست و به آنها رسيد. امکان دارد در دل طبيعت انرژي اي فراتر، بالادست تر و
برتر از انرژي هسته اي باشد اگر بشر احساس نياز کند که اينها نمي تواند به نيازش
پاسخ دهد به آنها هم دست پيدا مي کند. اين بشري که انرژي فسيلي و هسته اي را خواست
و دست يافت هنوز به اين حد از بلوغ و خواستن نرسيده که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف خواه و حجت خواه شود به اين حد از
خواست نرسيده که اضطرار الي الحجه در وجودش شکل بگيرد
مردم
بايد بر اساس آموزه هاي ديني آستانه معرفتي شان را بالا ببرند. يعني وقتي که معرفت
شان عميق تر شد و بالغ و رشيد شدند در اين عرصه دعا هم که مي کنند ديگر لغلغه زبان
نيست بلکه دغدغه وجودشان مي شود. يعني دعايي که متناسب با رغبت، شکايت و
استعانت است. دعايي است که بر اساس معرفت عميق است اين به اين معنا نيست که به
کسي که در سطح پاييني قرار دارد به دعا و توسل او اشکال بگيريم. نه؛ هر کس در جاي
خود قرار دارد و هر کس را در همان جايي که قرار دارد با معرفت بخشي مي خواهيم دو
قدم جلو بياوريم. هر کس به حسب استعداد و ظرف وجودي خود بايد يک پله معرفت خود
را نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف
جلو ببرد و بر اساس اين معرفت رو به جلو، نوع نگاه شخص عوض مي شود.
تاریخ
نشان داده که مردم نسبت به امامان معصوم علیه السلام
بيوفا بودند و برخي از آنها با ائمه دشمني و
ستيز كردند، و بعضي ديگر هم از امام خود حمايت نكردند، اما این بار فرق می کند و اراده
الهي بر اين تعلق گرفته كه معصوم دوازدهم عجل
الله تعالی فرجه الشّریف زماني ظاهر شود كه عالم
ظرفيت استفاده از وي را داشته باشد.
|